بر کسی پوشیده نیست که خواص در طول تاریخ حیات بشری تأثیر مستقیمی در نوع رفتار آحاد جامعه داشته اند، قدرت نفوذ و تأثیر گذاری که این قشر خاص در جامعه دارند، موجب شده است طیف وسیعی از افراد جامعه متأثر از نوع رفتار و عملکرد آنان باشند.
آسیب شناسی رفتاری خواص و اصلاح رفتار آنان می تواند طیف وسیعی از جامعه را در مسیر درست کاری قرار دهد. در این نوشتار سعی داریم به یکی از علل و عوامل انحراف خواص اشاره کرده و آثار و تبعات این عامل منفی را مورد بررسی قرار دهیم.
موضوع: "قرآن"
روایات ستایشگر فقر
در منابع روایی روایاتی وجود دارد که در ظاهر، فقر را میستایند. برای نمونه:
از رسول خدا(صلی الله علیه و آله)نقل است که فرمود: «الفقر فخری و به أفتخر على سائر الأنبیاء؛ فقر مایۀ افتخار من است و با آن بر دیگر پیامبران مباهات مىورزم.»(عوالی اللآلی،1/39) یا فرمود: «من قل ماله و كثر عیاله و حسنت صلاته و لم یغتب المسلمین؛ جاء یوم القیامة و هو معی كهاتین؛ هر كس مالش اندك باشد و خانوارش پرشمار و نمازش نیكو و از مسلمانان غیبت نكند، روز رستاخیز چنان با من پیوسته و همراه است كه این دو [انگشت كنار هم] هستند.»(مسند أبی یعلى،1/463)
این روزها، واپسین روزهاییست که از زمستان سرد و خشن باقی مانده است. فصلی که به تعبیر قرآن، زمین در آن خشک و مرده به نظر می رسد و وقتی این فصل قطرات باران را به زمین انفاق میکند، تَنَش را به جنبش در آورده، اَسباب رویش گونههای بیشماری از گیاهان بَهجَتآفرین را فراهم می کند. (حج:5)
انفاق معامله ای از جنسِ بُرد بُرد
براستی که انفاق، بالندگی و رویش را به همراه دارد. اگر با دقت بنگریم، درمییابیم که پیشهی تمام هستی از دریا و صحرا، از کوه و دشت و پرنده و چرنده، بخشش و گشاده دستی است. اگر بذلهای بی دریغ موجودات عالم به یکدیگر نمی بود گویی چوبی لای چرخ هستی رفته و آن را از حرکت باز می داشت.
وقتی در سیره و سبک زندگی اهل بیت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و اله) دقت و تأمل می شود، به خوبی می توان تجلی آیات الهی را در تمام ابعاد زندگی ایشان بخصوص در بُعد سیاسی و اجتماعی مشاهده کرد. سبک و سیاق زندگی اهل بیت پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه واله) گویای زندگی قرآنی این خاندان عصمت و طهارت است. این نوشتار کوتاه سعی دارد با نگاه اجمالی بر سوره یس، گوشه ای از سیره سیاسی اجتماعی فاطمه زهرا(سلام الله علیها) را بعد از وفات پیامبر گرامی اسلام به تصویر بکشد.
انسان باید مراقب باشد که ارزش خویش را حراج نکند و به کمتر از بهشت راضی نشود. ولی از آنجا که انسان غفلت میکند و هدف شیطان نیز جهنمی کردن اوست؛ به جز معصومان کسی نیست که دچار گناه نشود. گناهانی که باید بخشیده شوند تا انسان بهشتی شود. البته که هر گناهی بخشیدنی نیست. پس باید این نوع گناهان را شناخت و با فراهم آوردن کارهایی برای بخشیده شدن، گذرگاهی مطمئن برای بهشتی شدن خویش آماده کرد.
انسان، این جانشین الهی، برای بهشتی ابدی خلق شده و قیمتی جز بهشت ندارد. مسئلهای که امیرالمؤمنین (علیه السلام) نیز آن را فرمودند: «إِنَّهُ لَیْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِیعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ براى وجود شما قیمتى جز بهشت نیست، آن را جز به بهشت نفروشید.» (غرر الحكم و درر الكلم، ص177)
صفحات: 1· 2
قبول کنیم که یک سری از ما جوان ها مسیری را داریم طی می کنیم که نه تنها با ارزش ترین موجودات زندگیمان را نابود می کنیم، بلکه در حقیقت و به اذعان خیلی از دوستان خودمان، در راستای نابودی خودمان بر آمده ایم…
والدین هر کس، اساس و ریشه ی جسمانی او هستند. کسی که به والدین خود بی احترامی می کند در واقع خود را بی ارزش، و بنیان خود را سُست کرده است. شاید روی همین اساس باشد که در روایات می فرمایند: بی احترامی به والدین، عمر را کوتاه، و روزی ـ مادّی و معنوی ـ را کم می کند. اگر کسی از روی خشم به والدین خود نگاه کند، خداوند او را از حوزه ی رحمت خود دور کرده و نمازش را نمی پذیرد.» (مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۱۹۵)
صفحات: 1· 2
بحث احترام به والدین، در دین ما خیلی مورد تأکید قرار گرفته و حتی احترام به والدین در کنار پرستش خدا ذکر شده است؛ با وجود این فرهنگ غنی؛ متأسفانه شاهد کم محبتی هایی نسبت به والدین، و تنها گذاشتن آنها در سنین پیری در کنج خانه ها، یا برده شدن آنها توسط فرزندان کم محبت به سرای سالمندان هستیم. بی تردید فراموشی یاد و نام خداوند در جامعه باعث فراموشی خیلی از فضایل اخلاقی از جمله احترام به والدین و رواج کم محبتی به ایشان که مضراتش به خود جامعه بر می گردد، می شود.
صفحات: 1· 2
نقدهای زیادی به سریال ماه و پلنگ شده، سریالی که قرار بود نامش ملکا باشد؛ اما ماه و پلنگ ماند. سریالی که نقدهای صاحبان منبر و سخن، جامعه وکلاء، فیلم سازان و فیلمنامه نویسان را برانگیخت و کمتر بیننده ای بود که درباره آن اظهار نظر نکرده باشد. در بین این نقدها و نقش ها، می توان به نقطه هایی روشن نیز گریز داشت. نقطه هایی که مخاطب را به فکر وا می دارد و انتخاب مورد قبول را به او آموزش می دهد.
معصوم نبودند
ملکا اشتباه نه، بلکه اشتباهاتی داشت. باز کردن پای یک دوست قدیمی و البته مجرد به کانون گرم خانواده اش، اعتماد بیش از حد به همین فرد و نشناختن چهره واقعی او، بی تفاوتی نسبت به بلندپروازی های محسن، برخی از اشتباه های ملکاست. ملکایی که نباید انتظار عصمت از او داشت. بالأخره او معصوم نبود و اگر معصوم بود در مقابل طلاق به این زودی ها تسلیم نمی شد، عجله نمی کرد و می گذاشت گردوغبارها فرو نشیند تا هم چهره واقعی کتایون را بشناسد و هم شوهرش که شیطان کورش کرده، بیدار شود. ملکا بزرگترها را برای مشورت و حکمیّت فرا نخواند. بزرگترهایی که تنها خوشبختی اش را می خواستند. گویا ملکا این آیه قرآن را نشنیده بود: وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَیْنِهِمَا فَابْعَثُوا حَكَمًا مِنْ أَهْلِهِ وَحَكَمًا مِنْ أَهْلِهَا إِنْ یُرِیدَا إِصْلَاحًا یُوَفِّقِ اللَّهُ بَیْنَهُمَا إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِیمًا خَبِیرًا
و اگر از جدایی و شكاف میان آنها بیم داشته باشید، داوری از خانواده شوهر، و داوری از خانواده زن انتخاب كنید اگر این دو داور تصمیم به اصلاح داشته باشند خداوند كمك به توافق آنها می كند، زیرا خداوند دانا و آگاه است. (نساء/35)
قاتل سعادت چیزی نیست جز جهل! جهل است که از زندگانی آدم ابوالبشر در میان انسان ها خودنمایی می کرده و تا قیام قیامت خواهد ماند. انبیاء و اولیای الهی قرن های متمادی علیه آن قیام کردند ولی جهل آدمی به زانو در نیامد و قاتل جسم پیامبران و اولیای برحق شد. بماند که پاره ای از دانشمندان و خواص درگاه الهی همچون بلعم باعورا خود به این مرض دچار شدند و به هلاکت رسیدند.
جاهلیت، مدرن، مدرنیته
شگفت زده نشوید اگر کسی به شما بگوید بیماری مرگباری در جهان هست که قرن های پی درپی مردمان بسیاری را از پا درآورده و امروزه هم با نگاهی در پیرامون خود می توانید بیماران مبتلابه آن را ببینید. بیماری ای که چیره دست ترین و زبردست ترین اطبا از درمان و براندازی آن عاجز ماندند و چه بسیار اطبایی که خود به این بیماری دچار شدند.
صفحات: 1· 2
جهل تنها به بی سوادی نیست
ندیده ای صندوق های سنگین را وقتی نمی تواند جابجا کنند مقداری از روی آن برمی دارند و آن را سرخالی کرده و آنگاه راحت جابجا می کنند، انسان نیز همین گونه است، یعنی هرگز نمی شود او را از فطرت خود جدا ساخت مگر آنکه عقل و خرد او را بگیرند، و اینجاست که به راحتی می توان چنین آدمی را به هر راه و سمت و سویی کشانید.
صفحات: 1· 2