این قاتل سعادت چیزی نیست جز جهل! جهل است که از زندگانی آدم ابوالبشر در میان انسان ها خودنمایی می کرده و تا قیام قیامت خواهد ماند. انبیاء و اولیای الهی قرن های متمادی علیه آن قیام کردند ولی جهل آدمی به زانو در نیامد و قاتل جسم پیامبران و اولیای برحق شد. بماند که پاره ای از دانشمندان و خواص درگاه الهی همچون بلعم باعورا خود به این مرض دچار شدند و به هلاکت رسیدند.
جهل در لغت و اصطلاح
جهل در لغت عبارت است از: (نقیض العِلْم) نقیض علم یا همان نادانی و ندانستن. (لسان العرب، ج 11، ص: 129)
جهل از یک بعد به دو بخش تقسیم می شود:
1- جهل نظری که همان ندانستن و نقیض علم است همچون کسی که درس نخوانده یا مطلبی را نمی داند.
2- جهل عملی که مربوط به نحوه ی عملکرد شخص می شود. در این بخش چه بسا شخصی درس خوانده و یا عالم است ولی مبتلا به این جهل باشد؛ به عبارتی این جهل در مقابل علم نیست بلکه در برابر عقل است. ما سعی داریم تا در این نوشتار به جلوه ها و آثار این مورد می پردازیم.
دنیای امروز با این همه پیشرفتی که در صنعت داشته، در معنویت رشد چندانی نداشته است. با نگاهی فراگیر به جهانی که نامش را عصر مدرنیته و ترقی می نامیم و مقایسه ی آن با دورانی که آن را عصر جاهلیت می خوانیم درمی یابیم که تفاوت چندانی در کاهش و تضعیف نمودهای جاهلیت رخ نداده است.
در تفسیر قمى روایتى با سند از امام صادق از پدر گرامیشان در ذیل آیه “وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولى” آورده و آن این است كه حضرت فرمود: بعد از جاهلیت اول، جاهلیت دیگرى نیز خواهد آمد. (تفسیر قمى، ج 2، ص 193)
هرچند در برخی مناطق کارهایی جهت تخریب این چهره صورت گرفته و تا اندازه ای موفقیت آمیز بوده ولی در مناطقی دیگر رشد فزاینده ای به خود گرفته و جبهه ی عقلانیت و ایمان ناتوان تر از گذشته شده و جبهه ی جاهلیت تنومندتر از پیش شده است. به همین دلیل قرآن دوران جاهلیت را جاهلیت نخستین معرفی می کند و به مسلمانان هشدار می دهد که گمان نکنید با ظهور اسلام طومار جاهلیت درهم پیچیده شد بلکه جاهلیت های دیگری هم درراه است!
(…وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولى …) همچون زنان جاهلیت نخست خودنمایی نكنید.
در تفسیر قمى روایتى با سند از امام صادق علیه السلام از پدر گرامیشان در ذیل آیه ” وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولى ” آورده و آن این است كه حضرت فرمود: بعد از جاهلیت اول، جاهلیت دیگرى نیز خواهد آمد. (تفسیر قمى، ج 2، ص 193)
نمودهای جاهلیت
1- بی بندوباری و انحراف جنسى
رشد فزاینده بی بند و باری های جنسی به ویژه در مورد زنا چالشی است که دیگر قابل انکار و چشم پوشی نیست.
بررسی آمارهای شرم آور انواع تجاوزات جنسی و زنای با محارم، رشد فزاینده و چشمگیر ایدز از طریق روابط جنسی به ویژه در ایران باید ما را به این فکر فرو برد که آیا صرف اطلاق پسوند اسلامی بر روی یک کشور و اطلاق مسلمان بر ما کفایت می کند تا ما سعادتمند شده باشیم و از بند جاهلیت رهیده باشیم؟ بماند که بدبختانه عده ای پرچم روشنفکری در دست گرفته و راهکار برون رفت از این چالش را راه اندازی محل هایی محدود به عنوان دستشویی جامعه می دانند!
حضرت یوسف(ع) در مناجات با خدای خود، گرفتاری در غل و زنجیر را بسیار خوشایندتر از آلودگی به زنا بیان می کند و مبتلایان به زنا را جاهل معرفی می کند: قالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنِی إِلَیْهِ وَ إِلَّا تَصْرِفْ عَنِّی كَیْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَیْهِنَّ وَ أَكُنْ مِنَ الْجاهِلِینَ. (یوسف، 33)
شیوع همجنس بازی در سرتاسر دنیا و قانونی شدن همجنس بازی در اروپا و در بیشتر ایالت های امریکا و تظاهرات و نظریه پردازی ها برای آزادی همجنس بازی در برخی کشورهای اسلامی! دیگر دردی است که ارواح مشرکین قریش باید بیایند و نظاره کنند و مباهات کنند به جاهلیت نخستین خودشان!
حضرت لوط در برخورد با عمل زشت و ننگین قوم خودش این کار را فاحشه می خواند و همجنس گرایی را جهالت معرفی می کند: (وَ لُوطاً إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ أَ تَأْتُونَ الْفاحِشَةَ وَ أَنْتُمْ تُبْصِرُونَ ) لوط را به یاد آور هنگامى كه به قومش گفت: آیا شما به سراغ كار بسیار زشت و قبیح مى روید در حالی که (زشتى و نتائج شوم آن را) مى بینید. (أَ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ اَلرِّجالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ اَلنِّساءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُون) آیا شما از روی میل و شهوت به جای زنان با مردان آمیزش می کنید؟ [شما برای این کار زشت دلیل و برهانی ندارید] بلکه شما گروهی نادان هستید.(نمل 54،55)
2. ارزش گذاری با معیارهای مادی
یکی از برجسته ترین شاخصه های دوران جاهلیت این است که معیارهای ارزش گذاری بر پایه عقلانیت نیست! بلکه بر پایه سیم و زری است که شخص برای خود انبار کرده است.
یکی از برجسته ترین شاخصه های دوران جاهلیت این است که معیارهای ارزش گذاری بر پایه عقلانیت نیست! بلکه بر پایه سیم و زری است که شخص برای خود انبار کرده است
خدای متعال در آیات متعددی کفار و اهل کتاب را سرزنش می کند که چرا معیار را در برتری، اموال فراوان می دانید! وضع به گونه ای بود که حتی به پیامبران هم که نمادهای عقلانیت و دعوت کنندگان به تفکر و تعقل بودند می گفتند در صورتی به تو ایمان می آوریم و از تو پیروی می کنیم که خانه ای از طلا داشته باشی یا سیم وزر فراوانی به همراهت باشد: وَ قالُوا لَنْ نُوْمِنَ لَكَ حَتّى… تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِنْ نَخِیلٍ وَ عِنَبٍ… أَوْ یَكُونَ لَكَ بَیْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ و گفتند: ما به تو ایمان نمی آوریم تا … برای تو باغی از درختان خرما و انگور باشد که از لا به لای آن ها نهرها روان کنی … یا خانه ای از طلا برای تو باشد. (ااسراء، 93)
چشم و هم چشمی ها به ویژه در کشورهای اسلامی بلای بزرگی است که جامعه را روز به روز به انحطاط نزدیک تر کرده و شکاف طبقاتی را افزایش چشمگیر می دهد. ساخت کاخ های مجلل و خرید خودروهای میلیاردی و صرف هزینه های سرسام آور برای مجالس گوناگون حتی عزا این هشدار را به ما می دهد که (این تذهبون؟) آیا نه اینکه در همین جوامع عده ای با نداشتن هزینه خوراک یا پوشاک یا درمان جان می سپارند؟ زمانی که این رسم جاهلی در میان جامعه ای فراگیر شود مسابقه ای باور نکردنی بر سر ثروت اندوزی به راه می افتد که پایانی ندارد! نشانه های این فراگیری، گسترش انواع رشوه گیری ها و اختلاس ها در جامعه است. در سال های گذشته نهایتاً میلیونی اختلاس می کردند ولی در این چند سال نه میلیاردی بلکه چند هزارمیلیاردی اختلاس می کنند!
سخن پایانی
به فرموده رهبر معظم انقلاب خداوند وعده نداده که با تغییر نام کشورها به اسلامی شما را در هر حالی حمایت می کنم بلکه: إِنْ تَنْصُرُوا اَللّهَ یَنْصُرْكُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَكُمْ (محمد، 7)
اگر جامعه ای تغییر ماهیت داد و از جاهلیت فاصله گرفت، آنگاه خداوند هم برکات خود را نازل می کند و این تغییر، تغییر اسمی نیست بلکه تغییر از سبک زندگی جاهلیت به سبک زندگی عقلایی است و اگر همین جامعه ی اسلامی ارزش های دینی و معنوی را به فراموشی بسپارد و صفات خوب و رفتارهای شایسته و پسندیده را رها کند بهره ای جز طعم تلخ شکست و شقاوت نخواهد داشت: إِنَّ اَللّهَ لایُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ … (الرعد، 11)
یقیناً خدا سرنوشت هیچ ملتی را تغییر نمی دهد تا آنکه آنان آنچه را [از صفات خوب و رفتارشایسته و پسندیده] در وجودشان قرار دارد تغییر دهند.
صفحات: 1· 2