هیاهوی عشق
هیاهوی عشق در رگان زمان میجوشد؛ آنچنان که شاهدان قدسی، اتفاق را تنگ در بغل میفشرند. با اولین اذان صبح، مژده رسیدنش دهان به دهان شهر میچرخد و هوا بوی نسیم میگیرد. آمده است تا معنای آب را در عطش روزهای بهتآلود زمین، خوب حس کند. آمده است تا بر شانههای استوارش، درد ناسپاسی شهر را بکشد و فرات، مظلومیتش را موج بزند. آمده است تا چشمهایش بنوازد چراغهای شعلهور عشق را.
عاشقانه در خویش به تکاپو ایستاده است. آمده است تا از صبر علی علیهالسلام ، جرعهنوش شود و از محب ت، زهرا علیهاالسلام سیراب.
آمده است تا حقیقت در هوای تازه نفسش، نفس تازه کند.
در رگهایت، خون هزارهها جاری است. با یاد تو، تاریخ به آسمان فرادست خیره میشود و خیمه سوخته را فرایاد میآورد و فریاد میزند.
بر خشتهای طغیان سر میکوبد و فانوس یادت را بر منارههای تنهاییاش میآویزد.
به گودال قتلگاه میاندیشد و در طغیانی تازه، فرو میشکند. آمدهای تا به یمن آمدنت، تمام این صحنهها، لبخند گوارای پیامبر را با اشک درهم بیاویزد. قنداقهات در آسمانها آغوش به آغوش میشود و خاک، ضرب میگیرد تا نفست، خاک مرده را به بهار بنشاند.
چراغ خانه روشن است و بهار، در میزند. چراغ خانه روشن است و علی علیهالسلام ، از اشتیاق آمدنت، در پوست نمیگنجد.
چراغ خانه روشن است و فاطمه لحظهشماری میکند. چراغ خانه روشن است و پیامبر برای مظلومیتت، شوق و اشک میریزد.
هیچکس را یارای رسیدن به آن فرازها نیست که تو بال میگشایی.
چراغ خانه روشن است و ملائک تو را دست به دست در آسمانها میگردانند.
موضوع: "اهل البیت علیهم السلام"
ساعت آمدنت خورشید بود جشن صمیمانه توحید بود
بیایید دلهایمان را خانه تکانی کنیم. غبار دنیا نگری وتاریک پسندی را از دریچه چشم ها برگیریم و پرده های سپید عفاف و حیا بر آن بیاویزیم. دلهایمان را با رشته نورانی عشق به حضرت زهرا(علیها السلام) آذین ببندیم و سبد سبد گل ایمان و معرفت از گوشه کنار قلبمان بچینیم. بیایید در خانه دلمان جشن میلاد بگیریم. این ایام امام عصر ارواحنا الفداء(عج) با دستان مبارکشان بسته بسته هدیه می بخشند و از آسمان مهر خدا دسته گل اجابت می بارد.بیایید….
سالروز میلاد دخت گرامی پیامبر حضرت فاطمه الزهرا علیها السلام بر زنان و مادران جهان اسلام گرامی باد.
این قدر پی قبر من مظلومه نگردید
هرجا دلتان می شکند، قبر من آنجاست
هرجاکه عزابرمن مظلومه گرفتند
ساکت ننشینید،حسین و حسن آنجاست
سلام بر بانوی غریب، بر فاطمه بریده از آتش، بانوی دوعالم، مظهر عشق و عرفان که اگر نبود دفتر زندگی زنان عالم بی سرمشق می ماند.
او که قبل از آفرینش جسمش نور وجودش آفریده شده بود نشان به آن نشانی که آدم وحوا در بهشت برین می خرامیدند و به زیبایی خود می بالیدند در همان حال از آفریدگارشان سؤال کردند آیا در عالم کسی از ما زیباتر هست؟ و تو آنچنان زیبا و وصف ناپذیر در مقابل دیدگانشان ظاهر شدی که محو تماشایت شدند آنها دانستند که از جنس گل و خاک نیستی تو از جنس نوری . تو حوریه ای هستی از جنس ایثار از جنس مهربانی وعظمت.
زهرا جان چیست سر نامت که زیباترین نامهاست؟
نور وجودت روشنی بخش عالمیان است.
وای بر دشمنانت که نشناخته تو را ….بگذار نگویم که بغض آسمان و زمین می شکند .
زمین سر زخم های زهرا را می داند زخم او تنها زخم سینه اش نبود زخمی بود که دشمنان علی ناجوانمردانه به علی وآل علی زدند .
شیعیان عمری است که منتظرند.
منتظر منجی بشریتند تا بیاید و انتقام زهرای مظلومه را از دشمنانش بگیرد به امید آن روز…
سلام ای بانوی پهلو شکسته
علی را بین سر قبرت نشسته
به خانه می روم رویت ببینم
بریزم اشک و با زینب نشینم
کاروان خاطرات، بازگشته است از جایی که چهل روز گذشته استاز ماتمهای سرخ،از عطشهای پرپر شده است.این آتشیادها، چهل روز چوناسبان تاختهاند بر پیکر صبر آنان .بازماندگانِ حادثه تیغ و تاول،رسیدهاند به نقطهای از آغاز؛به نگاههای در خون شناور، به گلوهای بریدهشده در دلِ تشنگیِ دشت.
کاروانِ اربعین، با خطبههای گریه، از شام رسوا برگشته است و تصاویر جراحت، در سوزندهترین بیان قاب میشود و در سوزندهترین بیابان بغل بغل شعله ریخته میشود در صحرا.
اين گنج غم كه دردل خاك آرميده است
|
اين دختر حسين سراز تن بريده است |
در به در کوچه تنهایی ام
ای دو سه تا کوچه زما دورتر
نغمه تو از همه پرشورتر
کاش که این فاصله را کم کنی
محنت این قافله را کم کنی
کاش که همسایه ما می شدی
مایه آسایه ما می شدی
هر که به دیدار تو نائل شود
یک شبه حلال مسائل شود
دوش مرا حال خوشی دست داد
سینه مارا عطشی دست داد
نام تو بردم لبم آتش گرفت
شعله به دامان سیاوش گرفت
نام تو آرامه جان من است
نامه تو خط امان من است
ای نگهت خواستگه آفتاب
بر من ظلمت زده یک شب بتاب
پرده برانداز زچشم ترم
تا بتوانم به رخت بنگرم
ای نفست یار و مددکار ما
کی و کجا وعده دیدار ما