اين گنج غم كه دردل خاك آرميده است اين است دختري كه پدر را به خواب ديد بيدار شد زخواب وپدررا نديدوگفت اين مسكن خراب پسنديده بهر ما زينب به گريه گفت كه باشد برادرم پس ناله رقيه وزنهابلند شد گفتار برند سوي خرابه سرحسين چون ديد راس باب،رقيه بدادجان اين است آن سه ساله يتيمي كه درجهان داني گلاب مرقد اين نازدانه چيست معمورهست تا به ابد قبر آن عزيز
اين دختر حسين سراز تن بريده است كزدشت خون به نزداسيران رسيده است ايعمه جان،پدرمگرازمن چه ديده است ازبهر خود جوار خدا را گزيده است اندرسفر كه قامتم از غم خميده است آن ناله را يزيد ستمگر شنيده است آنسر كه خون او زگلويش چكيده است مرغ روان او سوي جنت پريده است جز داغ باب وقتل برادر نديده است از عاشقان كربلا اشك ديده است ليك قبريزيدرا بهجهان كس نديده است
سلام
ممنون از اینکه از اهل بیت یاد میکنید
با اجازتون خواستم از یکی از عکسای وبلاگتون استفاده کنم
باتشکر
در پناه حق