کشتی نجات
زمین سوم شعبان را عاشقانه میچرخد و تو متولد میشوی، ای سرسلسله عشق!
تو خورشیدوار، از تمام دریچههای روشن «هستی» سرکشی میکنی از سرنوشت غریبانه خاک.
عطر هزار گل محمدی در نفسهایت جاری است. میایستی به لطافت بهار، بر آستانه خزانزده زمین و دنیا از اردیبهشت نگاهت سرشار میشود. لب میگشایی و رشحات کلامت، عطش دیرسال خاک را سیراب میکند.
خوشبختی را برای زمین آوردهای.
پلک میگشایی و پروانهها، لرز آسمانی نگاهت را بیپروا بال میزنند.
مدینه، از شادی، روی پای خود بند نمیشود.
چقدر هوای زمین، از حضور فرشتهها، سنگین است! آسمان، دست به دامن زمین شده! درختان، با نغمه حجاز آواز میخوانند، گلها، صلوات میفرستند، مدینه، لبریز از عطر سلام فرشتههاست. فضای خانه علی علیهالسلام و فاطمه علیهاالسلام ، مملو از جماعت حوران است. ساکنان عوالم بالا، به زیارت چشمان تو آمدهاند.
کلید خوشبختی دنیا را به دستان روشن تو سپردهاند. نگاهت عطر یاسهای نوشکفته بهشت را دارد.
تو مستی شرابهای بالادستی در جام جانهای شیفته.
جهان تا قیامت سر از این مستی برنمیدارد.
لحظهها و دقایق، از تو دیوانه شدهاند. هزار مجنون، آواره سیلای نگاهت هستند.
چشمهایت آشیانه سعادت پرندگان خوشآواز است. آمدهای تا کوچک و بزرگ اهالی، سر عشق و ارادت بگذارند بر شانه مهربانی و عطوفت تو!
پیش از اینکه بیایی، ماجرای لبهای تشنهات را خاک، در گوش فرات خواند. تو میآیی تا در تلاطم توفانی واقعه، توفانزدگان را کشتی نجات باشی.
هزار هزار فانوس در چشمهایت روشن است تا آینده بشر، در ظلمات گم نشود.
فرم در حال بارگذاری ...