مدرسه علمیه نرجس خاتون یزدانشهر

|خانه|بدون موضوع
  • حدیث
|ورود
نام واقعی رقیه دختر امام حسین علیه السلام چیست؟
ارسال شده در 17 آبان 1392 توسط توازئی در مذهبی


آیا این نام (رقیه) درست و صحیح است؟
اصل وجود دختری چهار ساله برای امام حسین علیه السلام در منابع شیعی آمده است در کتاب کامل بهائی نوشته علاء الدین طبری (قرن ششم هجری) قصه دختری چهار ساله که در ماجرای اسارت در خرابه شام در کنار سر بریده پدر به شهادت رسیده، آمده است.[1]
اما در مورد نام او، آیا رقیه بوده یا فاطمه صغری و… اختلاف است.
دو خطاب از امام حسین علیه السلام در کربلا در مصادر شیعی آمده است که یکی از دختران حرم خود را با نام رقیه صدا زده است.
1- “یا اختاه یا ام کلثوم، و انت یا زینب و انت یا رقیه و انت یا فاطمه و انت یا رباب، …".[2]
2- “ثم نادی: یا ام کلثوم و یا سکینه و یا رقیه و یا عاتکه و یا زینب یا اهل بیتی علیکن منی السلام".[3]
اکثر محدثان دو دختر به نامهای سکینه و فاطمه برای امام حسین (ع) ذکر کرده‌اند اما علامه ابن شهر آشوب و محمد بن جریر طبری، سه دختر به نامهای سکینه فاطمه و زینب (ع) را برای آن حضرت برشمرده‌اند.
در میان محدثان قدیم تنها علی بن عیسی اربلی ـ صاحب کتاب کشف الغمه (که این کتاب را در سال687 ه ق تألیف کرده است) به نقل از کمال الدین گفته است که امام حسین (ع) شش پسر و چهار دختر داشت ولی او نیز هنگام شمارش دخترها، سه نفر به نامهای زینب سکینه و فاطمه را نام می‌برد و از چهارمی ذکری به میان نمی‌آورد.
احتمال دارد که چهارمین دختر همین رقیه (ع) بوده است.
علامه حائری در کتاب معالی السبطین می‌نویسد: بعضی مانند محمد بن طلحه شافعی و دیگران از علمای اهل تسنن و شیعه می‌نویسند “امام حسین (ع) دارای ده فرزند، شش پسر، و چهار دختر بوده است.
سپس می‌نویسد: دختران او عبارتند از: سکینه، فاطمه صغری، فاطمه کبری و رقیه علیهن السلام.
آنگاه در ادامه می‌افزاید: رقیه پنج سال یا هفت سال داشت و در شام وفات کرد. مادرش “شاه زنان” دختر یزجرد بود.[4]
باید دانست که گاهی بعضی از دختران دو نام داشتند مثلاً طبق قرائتی به احتمال قوی همین حضرت رقیه (س) را فاطمه صغری می‌خواندند و شاید همین موضوع باعث غفلت از نام اصلی او شده است.
بهرحال از لحاظ تحقیقی هیچ استبعادی وجود ندارد که نام این دختر امام حسین (ع) رقیه باشد.
نظر دو تن از مراجع تقليد در خصوص دختر سه ساله امام حسين‌(ع)
پنجم صفر سالروز شهادت ريحانه امام حسين(ع) حضرت رقيه‌(س) است که سندي بر مظلوميت خاندان پيامبر‌(ص) مي‌باشد، عده‌اي از ارادتمندان به ساحت قدسي اهل بيت‌(ع) در پاسخ به شبهه‌اي که در برخي محافل مطرح شده نظر دو تن از مراجع عظام تقليد شيعه در اين خصوص را با طرح 4 سؤال جويا شده‌اند.
1-صحت وجود دختري با مشخصاتي که ارباب مقاتل در مورد کيفيت شهادت آن بزرگوار نقل کرده‌اند (درخرابه شام) چيست؟
2-صحت انتساب چنين دختري به امام حسين‌(ع) چگونه مي‌باشد؟
3-صحت انتساب حرم موجود در نزديک دمشق به دختري به نام حضرت رقيه‌(س) چگونه است؟
4-با توجه به موارد گفته شده و پاسخ‌هاي حضرت عالي انجام نذر و اداي آن داراي چه حکمي است؟
متن کامل نظرات اين دو مرجع تقليد تقديم مي‌گردد:
پاسخ آيت‌الله‌العظمي مکارم شيرازي
بسمه‌تعالي
شکي نيست که دختر کوچکي از امام حسين‌(ع) در شام از دنيا رفت و در آنجا دفن شد و حرم فعلي منسوب به همان دختر است، اما اين که نام آن دختر رقيه بوده يا نام ديگري داشته در بين دانشمندان اسلامي اختلاف نظر وجود دارد هر چند معروف اين است که نامش رقيه است.

هميشه موفق باشيد.
پاسخ آيت‌الله‌العظمي نوري همداني
بسمه‌تعالي
در کتاب‌هايي چون کامل بهائي و نفس‌المهموم و کتاب‌هاي معتبر ديگر دختر خردسالي که برخي نام او را رقيه ناميده‌اند و در شام به شهادت مي‌رسد، براي امام حسين‌(ع) ذکر کرده‌اند و اگر کسي براي آن حضرت نذر کند، بايد آن را ادا نمايد و مضجع موجود در دمشق متعلق به آن حضرت است.
پی نوشت :
[1] کامل بهائی، ج 2، ص 179
[2] اللهوف، سید بن طاووس ص 140 و 141
[3] مقتل ابن مخنف، ص 131
[4] سرگذشت جانسوز حضرت رقیه (س) ص 9 به نقل از معالی السبطین، ج 2، ص 214


نظر دهید »
سرزمین محنت و رنج
ارسال شده در 14 آبان 1392 توسط توازئی در اهل البیت علیهم السلام, مذهبی

 

* امام حسین (ع) در كربلا
خوارزمی گوید: امام حسین (ع) روز چهارشنبه یا پنج شنبه دوم محرم سال 61 وارد كربلا شد. آن حضرت براي یاران خود خطبه اي خواند و فرمود: اما بعد، مردم برده دنیایند، دین بر زبانشان است و در پي آنند تا وقتي زندگي شان بگذرد. هرگاه با بلا آزموده شوند، دینداران اندك مي شوند.
سپس پرسید: آیا اینجا كربلاست؟ گفتند: آري.
فرمود: اینجا جاي محنت و رنج است؛ اینجا محل فرود آمدن ما و مركب های ما و ریخته شدن خونهایمان است.
همه فرود آمدند، بارها را كنار فرات گشودند، خیمه اي براي حسین (ع) و خانواده و فرزندان او افراشته شد. خیمه برادران و عموزادگان را اطراف خیمه او زدند. حسین علیه السلام در خیمه اش نشست و به اصلاح شمشیرش پرداخت.
* آمدن عمر سعد به كربلا
خوارزمی همچنین گوید: حر آمد و به همراه سپاهش در برابر حسین علیه السلام دور زد. به ابن زیاد نامه نوشت و فرود آمدن امام را در سرزمین كربلا گزارش داد.

ابن زیاد به حسین (ع) چنین نامه نوشت: اما بعد، اي حسین! خبر یافتم كه به كربلا آمده اي. یزید به من نامه نوشته كه در اولین فرصت تو را به قتل برسانم، مگر آنكه به فرمان من و یزید فرود آیي.
چون نامه اش به امام حسین (ع) رسید و حضرت آن را خواند، نامه را دور انداخت و فرمود: هرگز رستگار مباد گروهي كه خشم خدا را به رضاي مردم فروختند.
پیك گفت: جواب نامه؟ فرمود: نامه اش جواب ندارد. عذاب خدا بر او حتمي شده است. پیك برگشت و ابن زیاد را از آنچه گذشته بود خبر داد.
ابن زیاد به شدت خشمگین شد. یارانش را جمع كرد و گفت: كدام یك از شما جنگ با حسین را در مقابل حكومت بر هر استاني كه بخواهد به عهده مي گیرد؟ كسي پاسخش نداد. رو به عمر سعد كرد، در حالي كه چند روز پیش فرمان حكومت ري را به نام او صادر كرده بود، ولي پنهان داشته و او را به جنگ با دیلم فرمان داده و حكم او را هم نوشته بود اما به سبب درگیري اش با قضیه امام حسین علیه السلام به تاخیر انداخته بود.

ادامه »

1 نظر »
13 آبان روز تسخیر لانه جاسوسی
ارسال شده در 13 آبان 1392 توسط توازئی در مناسبتها


13 آبان در تاريخ انقلاب اسلامي ايران همواره روز تقابل حق و باطل بوده است. دقيقا به همين دليل يكسال پس از شهادت دانش آموزان در دانشگاه و درست در سالروز 13 آبان 58 ايران اسلامي شاهد جلوه ديگري از اين رويارويي ميان جبهه حق عليه باطل بود. در اين روز به يكباره به حيات سياسي مملو از خباثت امريكا و عملكرد سازمان جهنمي سيا در ايران خاتمه داده شد و مزدوراني كه پس از پيروزي انقلاب دائماً به فتنه انگيزي و ماجراجويي عليه نهضت اسلامي ايران مشغول بودند به گروگان گرفته شدند و لانه پر از فساد و جاسوسي آنان كه به اشتباه (سفارت) لقب گرفته بود،‌ تعطيل گرديد.
اشغال لانه جاسوسي امريكا در تهران و گروگانگيري جاسوسان ديپلمات نماي كاخ سفيد، تنها يك حادثه سياسي در حد تعطيل شدن سفارتخانه يك كشور در كشور ديگر نبوده و بلكه آغاز تحول عميقي بود كه در خاورميانه و در سطح جهان در جهت عريان ساختن ماهيت پنهان شده زمامداران واشنگتن و گردانندگان سياست خارجي امريكا به وقوع پيوسته بود.
آيينه انقلاب
سيزده آبان از خاطره انگيزترين روزهاي انقلاب شكوهمند اسلامي است. شايد تاريخ معاصر ما روزي بدين اهميت و بزرگي كمتر به ياد داشته باشيد.
سيزدهم آبان زادروز انقلابي بزرگتر سالگشت تبعيد بينانگذار جمهوري اسلامي و روز دانش آموز است. هر يك از اين مناسبتها خودكافي است كه نظرها را به خود برگرداند و ديده ها را خيره كند.
روز دانش آموز است زيرا بيست و يك سال پيش در چنين روزي دانش آموزان انقلابي توانستند گوهر دانش و آموزندگي را در آيينه حماسه و دليري بتابانند و غبار خودباختگي را از سيماي مدرسه بروبند. راه از مدرسه تا خيابان را چنان پيمودند كه رزمندگان بي باك جبهه ها را در مي نوردند و در برابر آهنگهاي آتشبار ستم چنان صف آرايي كردند كه كوهها بر فراز دشتهاي تفتيده كويري آشيانه فساد و لانه جاسوسان را سيزدهم آبان از هم گسيخت. بيست سال پيش دانشگاهيان دين باور به پيروي از امام نور ديواره هاي نفاق و خيانت را فرو ريختند و شمعي فروزانتر از شمع نخست در ميانه جنگ و كاراز افروختند.
سيزدهم آبان شاهد وداع امت با امام خود براي سالياني چند بود. آن روز را سيزدهم آبان بخوبي در ياد دارد. خادمان بيمزد و منت بيگانگان به گرد خانه اي جمع آمدند كه آشناترين نام را براي دلسوختگان اسلامي داشت و شيداترين نغمه ها را در گوش انسانهاي مومن زمزمه كرده بود. خميني (ره) را در ازدحام آهن و پولاد تا بيرون از مرزهاي جغرافياي ايران دور كردند اما مرام و نام خميني را براي هميشه در دل مرد و زن و مسلمان ايراني جاودانه كردند.

نظر دهید »
دلنوشته انتظار
ارسال شده در 11 آبان 1392 توسط توازئی در دلنوشته


باز هم از روی دلتنگی برایت می نویسم و کاغذ سفید را از خط خطی های ناگفته ام پر می کنم.
دلم از این همه فاصله، این همه نبودن، این همه ندیدن، این همه رفتن اما نرسیدن گرفته،
آقای من اینجا تمام روزها بوی شما را می دهد، فرقی نمی کند جمعه باشد، شنبه باشد یا هر روز دیگر، برای دلِ تنگِ من، همه روزها، لحظه ها و ثانیه ها جمعه است.
غروب ها دلگیرتر شده اند و هر بار طعم انتظار تلخ تر…
ای که خورشید، روشنی اش را از چشمان تو به عاریه گرفته و آسمان، عظمتش را مرهون بزرگی توست و دریا، پاکی اش را وامدار حضورت است.
چگونه امید و انتظار نیامدنت را نظاره گر باشم؟ تا کدامین خط؟
بیابان دلهایمان در انتظار باریدن است، پس ببار و با آمدنت بر روی تمام نبودن هایت خط پایان بکش.
بیا که شقایق ها را دیگر رمق ماندن نیست…
و نرگس ها هنوز چشم بهراه آمدنت هستند.

اللهم عجل لولیک الفرج (آمین)

زهرا عسگری طلبه پایه اول

نظر دهید »
آشنایی با خانواده و تکریم بازنشستگان
ارسال شده در 9 آبان 1392 توسط توازئی در مناسبتها


از سال 86 روز 25 ذیحجه به عنوان روز خانواده و تکریم بازنشستگان در تقویم رسمی کشور درج شده است.
علت انتخاب این روز شأن نزول آیه «هل اتی» در سوره الانسان که راجع به خانواده و استحکام پایه‌های آن است، عنوان شده است. سوره هل اتی در روز 25 ذیحجه در شان اهل بیت پیامبر (ص) نازل شد که پس از سه روز روزه و انفاق افطار خود، از طرف خداوند اطعام شدند.
اما در شورای فرهنگ عمومی اتفاق نظر بر این بود که روز بازنشستگان با یک روز در تقویم رسمی کشور تلفیق شود که بهترین روز برای این منظور روز 25 ذیحجه یعنی روز خانواده بود.
در دین مبین اسلام خانواده یکی از مهم‌ترین ارکان جامعه محسوب می‌شود. پایبندی به خانواده و جلوگیری از بی‌بندوباری و همچنین ارتقاء جایگاه و تحکیم بنیان خانواده، از جمله مسائلی است که به آن شفارش فراوان شده است.
خانواده به عنوان کوچک‌ترین نهاد اجتماعی، آسیب پذیرترین گروه در برابر آسیب‌های اجتماعی است به طوری که اکثر مشکلات و آسیب‌ها ابتدا در خانواده‌ها بروز پیدا می‌کند و در صورت عدم پیشگیری و برخورد ناصحیح با آنها، به درون جامعه نیز رسوخ می‌کند و در این شرایط دشوار دیگر نمی‌توان به راحتی مشکلات و آسیب‌ها را کنترل کرد.
بی شک با انجام فرامین دینی اسلام در مورد خانواده و درنظر گرفتن آنها می‌توان تا حد زیادی زمینه سلامت خانوادگی و سعادت و جاودانگی را برای خویش فراهم سازیم.
در 20 سپتامبر سال 1993، سازمان ملل، سال 1994 را سال جهانی خانواده و روز 15 مه (26 ارديبهشت) را روز جهانی خانواده نامید.
علت انتخاب این روز شأن نزول آیه «هل اتی» در سوره الانسان که راجع به خانواده و استحکام پایه‌های آن است، عنوان شده است. سوره هل اتی در روز 25 ذیحجه در شان اهل بیت پیامبر (ص) نازل شد که پس از سه روز روزه و انفاق افطار خود، از طرف خداوند اطعام شدند.
خانواده به عنوان کوچک‌ترین نهاد اجتماعی، آسیب پذیرترین گروه در برابر آسیب‌های اجتماعی است به طوری که اکثر مشکلات و آسیب‌ها ابتدا در خانواده‌ها بروز پیدا می‌کند و در صورت عدم پیشگیری و برخورد ناصحیح با آنها، به درون جامعه نیز رسوخ می‌کند و در این شرایط دشوار دیگر نمی‌توان به راحتی مشکلات و آسیب‌ها را کنترل کرد.بی شک با انجام فرامین دینی اسلام در مورد خانواده و درنظر گرفتن آنها تا حد زیادی زمینه سلامت خانوادگی و سعادت و جاودانگی را برای خویش فراهم سازیم.در دين مقدس اسلام و مكتب انسان سازش در مقايسه با اديان ديگر بيشترين عنايت، توجه، احترام، پاكي و تعالي خانواده را به اين نهاد مقدس داده شده است و بزرگانش آن را كانون تربيت و رحمت عنوان نمودند و سعادت و شقاوت جوامع بشري را وابسته به اين نهاد مي دانند و شقاوت جامعه بشري وابسته به تربيت صحيح آن خانواده است.
در دين اسلام هدف از تشكيل خانواده را تامين كردن نيازهاي معنوي، عاطفي، روحي، مادي، انسان براي رسيدن به آرامش و سكون مي دانند كه دستيابي به اين اهداف، نيازمند توجه جدي به خانواده و پياده كردن قوانين مربوط به آن است كه با رعايت هر يك از اين وظايف محيط خانواده، محيطي پر بار و سالم و رو به ترقي خواهد بود.

ادامه »

نظر دهید »
شهید فهمیده در بیان رهبری
ارسال شده در 8 آبان 1392 توسط توازئی در کجایند مردان بی ادعا, مناسبتها


رهبر معظم انقلاب ، مي فرمايند: زنده نگه داشتن ياد حادثه شهادت دانش آموز بسيجي ، شهيد فهميده از اصالت هاي دفاع مقدس مي باشد .مقام معظم رهبري درديدار با خانواده او در رابطه با فداکاري و شجاعت او فرمودند: بروز چنين حوادثي که از تربيت صحيح واصالت هاي خانوادگي است ، صرفا درمحيط هاي اسلامي جلوه گري و نور افشاني مي کند.



نوجواني جبهه ها را درك كرد
بازي پس كوچه ها را ترك كرد
رفت تا خط مقدم تا خدا
رفت تا معنا كند آيينه را
صورتش را با چفيه بسته بود
عزم او انگيزه اي پيوسته بود
مادر پيرش پر از دلواپسي
پشت پايش نور مي ريزد بسي
«دست حق پشت و پناهت اي پسر
دين و ايمان تكيه گاهت اي پسر»
آن بسيجي نبض فردا را گرفت
نبض فردايي فريبا را گرفت
رفت تا در جبهه ها زيبا شود
نيمه گم گشته اش پيدا شود
خاك ايران را حمايت مي نمود
خونفشاني را روايت مي نمود

نظر دهید »
دلنوشته قطره‌ای دلواپسی
ارسال شده در 8 آبان 1392 توسط توازئی در دل نوشته


در گمنامی هم مشترکیم تو پلاکت را گم کرده ای و من هویتم را….
گر چه پلاک تو هویت من است و هویت من همان گمنامی توست اما در یک چیز متفاوتیم
تو هر چه گمنام تر باشی مشهورتر می شوی و من هر چه گم نام تر شوم کم می شوم
هر که از شناسنامه ام بپرسد تو را پاسخ می دهم؛من هویتم را رها می کنم و تو غریبتر می شوی
من از هر چه نام مرا بلند می کنم می گذرم و تو مظلوم تر می شوی و من بدنبال نام و نشان و نسب خود در پس کوچه های غربت زده ی شهر می گردم و تو مزین به پرچم سه رنگ برسر دست های بهت زده ی مردم مسافر آسمان شهر می شوی! تو همان منِ من هستی و من همان نو زاده ی تو به کودک خردسال این آب و خاکم که خواه نا خواه هویتش تکه ای از قلبش شده و هر کجا می رود ذکر دعا می گیرد به نام «یا شهید»

پرستوآهنگران طلبه پایه سوم

نظر دهید »
آیه مباهله
ارسال شده در 8 آبان 1392 توسط توازئی در مناسبتها

 


مباهله در لغت به معنای یکدیگر را لعنت و نفرین کردن است. در روز مباهله بنا براین بود که مسلمانان و مسیحیان نجران یکدیگر را نفرین کنند، تا خدا آن طرف که دروغگوست، عذاب کند.∗ از ۵۱ طریق روایت شده‌ است و شیعه و سنی متفقند که محمد پیامبر اسلام، علی، فاطمه، حسن و حسین را با خود به میعادگاه برد و مسیحیان نیز وقتی دیدند وی به قدری مطمئن است که تنها نزدیکترین خویشانش را با خود آورده، بیمناک شدند و پذیرفتند که جزیه بپردازند.
علامه طباطبایی می‌گوید:
رسول خدا در مقام امتثال این فرمان از «انفسنا» به غیر از علی و از «نسائنا» بجز فاطمه سلام‌اللّه‌علیها و از «ابنائنا» بجز حسنین (ع) را نیاورد، معلوم می‌شود برای کلمه اول بجز علی و برای کلمه دوم بجز فاطمه سلام‌اللّه‌علیها و از سوم بجز حسنین (ع) مصداق نیافت و کانه منظور از «ابناء» و «نساء» و «انفس» همان اهل بیت رسول خدا بوده، هم‌چنان‌که در بعضی روایات به این معنا تصریح شده، بعد از آنکه رسول خدا نام‌بردگان را با خود آورد عرضه داشت: «بارالها اینان‌اند اهل بیت من»، چون این عبارت می‌فهماند پروردگارا من به‌جز اینان کسی را نیافتم تا برای مباهله دعوت کنم.»
ذکر این رویداد در کتب اهل سنت به نقل از شیعیان
قاضى نور الله شوشترى مى‏ گويد:
مفسران دراين مسئله اتفاق نظر دارند كه ابناءنا در آيه فوق اشاره به حسن و حسين (عليهماالسلام‏) و نساءنا اشاره به فاطمه (عليهاالسلام‏) و انفسنا اشاره به على (عليه‏السلام‏) است.
در پاورقى كتاب مزبور در حدود شصت نفر از بزرگان اهل سنت ذكر شده‏ اند كه تصريح نموده ‏اند آيه مباهله درباره اهل بيت (عليهم‏السلام‏) نازل شده است و نام آنها و مشخصات كتب آنها را از صفحه ۴۶ تا ۷۶ مشروحاً آورده است.منبع: طباطبایی، محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج ۳ ص ۳۷۵


رویداد مباهله
پیامبر اسلام در سال دهم هجرت نامه‌ای به اسقف نجران نوشت و طی آن مسیحیان نجران را به دین اسلام دعوت کرد. نمایندگان پیامبر اسلام، عتبة بن غزوان و عبدالله بن ابی‌امیة و الهدیر بن عبدالله و صهیب بن سنان، نامه را به اسقف مسیحیان نجران رساندند. وی پس از خواندن نامه، شورایی مرکب از شخصیت‌های مذهبی و غیرمذهبی تشکیل داد که وارد مدینه شوند و از نزدیک با پیامبر دیدار کنند و دلایل نبوت ایشان را مورد بررسی قرار دهند.
هیئت مسیحیان نجران متشکل از ۴۰ یا ۶۰ یا ۷۰ نفر به مدینه رفتند که بزرگان این هیئت را چنین نام برده‌اند: ابوحارثة بن علقمة که اسقف اعظم اهالی نجران بود و عاقب که اسم او عبدالمسیح بود و سید که اسم او ایهم بود. نمایندگان نجران پس از دیدار با پیامبر با او به مباحثه و تبادل نظرات و افکار پرداختند و در مورد مسیح و مریم و خدا به گفتگو نشستند، که در نهایت آنان به پیامبر گفتند: «گفتگوهای شما ما را قانع نمی‌کند». در این هنگام جبرئیل آیه مباهله را آورد و پیامبر را مأمور کرد تا با کسانی که با او مجادله می‌کنند به مباهله برخیزد. آن آیه (آیه ۶۱ سوره آل عمران) چنین است:
:به آنها (مسیحیان نجران) بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت می‌کنیم شما هم فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت می‌نماییم شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت می‌کنیم شما نیز از نفوس خود را، آنگاه مباهله می‌کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار می‌دهیم.
نمایندگان نجران از پیامبر وقت خواستند و قرار شد فردای آن روز به مباهله بروند. پیامبر و نمایندگان نجران، توافق کردند که مراسم مباهله در نقطه‌ای خارج از شهر مدینه، در دامنه صحرا انجام بگیرد.
اسقف مسیحی به نمایندگان نجران گفته بود در مراسم مباهله نگاه کنید، اگر محمد با فرزندان و خانواده اش برای مباهله آمد، از مباهله با او بترسید و اگر با یارانش آمد با او مباهله کنید. پیامبر اسلام به همراه علی، حسن و حسین و فاطمه به سمت صحرا رفت. با دیدن این صحنه مسیحیان از انجام مباهله خودداری کردند.

ادامه »

نظر دهید »
دلنوشته (بسم رب)
ارسال شده در 6 آبان 1392 توسط توازئی در دلنوشته


سلام و احترام خدمت حضرت نرجس(س)
آنروز که سرگشته و حیران بودم و نشانی ات را می پرسیدم با زحمتی نه چندان زیاد، آدرس خانه ات را پیدا کردم. وقتی به در خانه ات رسیدم نگاهی انداختم به سر در خانه ات ….
بارها بارها از اینجا گذشته بودم این مسیر را هزاران بار طی کرده بودم حتی با چشم بسته می توانستم این جا را پیدا کنم ولی چه بود که اکنون به این جا آمده ام؟ … با خود کمی اندیشیدم، به مهمانی حضرت نرجس(س) باید دعوت شد و گر نه… حتماً لیاقت می خواهد و شایستگی. در دلم پر از شک و تردید بود و اگر نا امید می شدم و بر می گشتم نمی دانستم دنیا مرا به کدام طرف پرتاپ می کرد. آیا مرا می پذیرند … با صدها سوال در ذهنم قدم به داخل گذاشتم، وارد که شدم همه شبیه به هم بودند. گوئی مهمانان زیادی داشتند، میزبان از مهمان شناخته نمی شد، شوق و نشاطی در میان جمع حاضر بود لبخندی بر لبان همه نقش بسته بود. با پرس و جو مسئول ثبت نام را نشانم دادند. وارد شدم سلام کردم از روی صندلی اش بلند شد و ایستاد دستم را به گرمی فشرد، فروتنی اش را که دیدم همه ی غرورم را یکجا فرو خوردم با گشاده روئی پاسخ شنیدم. چقدر دلم پر بود، آرامش حاکم بغضم را شکست و حرف دلم را به زبان آوردم . می خواستم بیش تر راجع به آنجا بدانم سرشان شلوغ بود، رفت و آمدها بسیار. زمان پذیرش را که دانستم مدارک مورد نیاز را پرسیدم و یادداشت کردم. شرایط پذیرش را جویا شدم و بیرون آمدم با خود فکر می کردم قبول شدن کار سختی نیست آزمونی است همراه با مصاحبه، توکل بر خدا تصمیم گرفتم همه ی تلاشم را بکنم شاید بعد آن همه فراز و نشیب آخرین تیرم بود در تاریکی و چه بسا نمی دانستم که اگر قبول نشوم برای زندگی و آینده ام چه راهی را باید پیش بگیرم.
بالاخره روزها از پی هم گذشت و انتظار به پایان رسید. قبولی بر حسب معدل و نمرات متوسطه انجام می گرفت و آزمون حذف شده بود. وقتی خبر پذیرش بدون آزمون را شنیدم خوشحال شدم.
قبولی در مصاحبه اولین پله برای ورود بود می بایست این نردبان را تا آخر بالا بروم، تاریخ مصاحبه تعیین شد. زمان می گذشت خودم را برای مصاحبه آماده می کردم اولین روز مصاحبه جزء اولین نفراتی بودم که مصاحبه می دادم، می خواستم اولین نفری باشم که در مصاحبه شرکت کنم ولی از روی اسامی به ناچار می بایست منتظر می ماندم. ساعت که می گذشت اضطرابی همه وجودم را فرا می گرفت و دست و پایم را بیشتر گم می کردم، نکند از پاسخ سوالی در بمانم ….
نوبت به من رسید، وارد شدم هر سه داور برخواستند و من مبهوت از تواضع و احترامشان، سرشار از غرور شدم. این جا تنها جایی بود که واقعاً احساس می کردی فرشتگان بالهای خود را بر روی جویندگان معرفت می گشایند. با دیدن لبخند مهربانشان آرامش جایگزین اضطرابم شد. مصاحبه در نظرم طولانی آمد و بالاخره تمام شد. بیرون آمدم و با آرزوی قبولی ام امید به رحمت خداوند مهربان بستم. او داراترین کسی بود که می شناختم….
پس از چندی روز موعود فرا رسید ، روز فراموش نشدنی روزی که خبر پذیرفته شدنم به مهمانی نرجس(س) را شنیدم. نمی دانم چه بود؟ لیاقت بود یا رحمت پروردگار یا اثر آن دعایی که «خدایا هر گاه تو را فراموش کردم تو مرا فراموش نکن و دستم را بگیر.» بالاخره دستم را محکم گرفتی و زنجیر مهرت را به دست و پایم زدی. مچکرم خدای مهربون.
اکنون چند روزی است مهمان خانه حضرت نرجس(س) شده ام و به شکرانه اش، آرامش، بزرگترین هدیه ای است که بر فکر و قلبم سایه افکنده. هر روز صبح که وارد می شوم لبخندی بر روی لبانش جاری است تسلی بخش غم هایم است نگاهش که می کنم آرامش عمیقی از دریچه قلبم رسوخ می کند گاهی نگاهم چنان بر روی مهربانی هایش قفل می شود گوئی کودکی هستم که مهر مادری را جستجو می کند. او خورشید مدرسه علمیه حضرت نرجس(س) است اما همچون نامش به لطف تواضعش فاصله مدیر و شاگرد را احساس نمی کنی و ناخودآگاه سر خم می کنی برابر کسی که بانی حضورت در میان تشنگان و جویندگان معرفت الهی است .
به دور و برت که نگاه می کنی پشت هر میزی کسی در تکاپو است. در تلاشی که به رنگ خداست. با مهر و فروتنی برای خدمت و کسب معرفت حضرت حق.
صبح را با تلاوت قرآن کریم آغاز می کنیم و هر روز با فراگیری نکته ای تازه مکتب استادان را ترک می کنیم.
خداوند را شاکرم و سجده شکر می گذارم و خوشا به سعادت من که پروردگارم مرا در مسیر کسب معرفت قرار داد و توفیق یافتن راه سعادت را به من عنایت فرمود…..
مهناز باقری طلبه پایه اول.

نظر دهید »
دلنوشته
ارسال شده در 6 آبان 1392 توسط توازئی در دلنوشته

مولایم؛
نبودنت بهترین بهانه است برای اشک ریختن
ولی کاش بودی تا اشکهایم از شوق دیدارت سرازیر می شد
کاش بودی و دستهای مهربانت مرهم همه دلتنگیها و نبودن هایت می شد
بدون تو عاشقی برایم عذاب است
کاش می دانستی که چقدر دوستت دارم و بیش از عشق بر تو عاشقم
میدانم که بهانه ای نیست برای ادامه زندگی جز انتظار آمدنت

سکینه سلیمی پایه اول

2 نظر »
  • 1
  • ...
  • 221
  • 222
  • 223
  • ...
  • 224
  • ...
  • 225
  • 226
  • 227
  • ...
  • 228
  • ...
  • 229
  • 230
  • 231
  • ...
  • 245

تقویم

تاریخ روز

ساعت

ساعت فلش

اوقات شرعی

اوقات شرعی

وضعیت آب و هوا

ذکر ایام هفته

کد ذکر ایام هفته

کرامات ا‌ئمه سلام الله علیها

آیه قرآن

مدرسه علمیه نرجس خاتون یزدانشهر

کتاب آسمانی

سوره قرآن


138_1.jpg · 367x60 · 7.1 کیلوبایت

سخنان گهربار

حدیث

دل‌نوشته هایی از شهدا

138_1.jpg · 367x60 · 7.1 کیلوبایت

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • روانشناسی
  • اهل البیت علیهم السلام
  • عمومی
  • علمی
  • ادبی
  • کجایند مردان بی ادعا
  • زیارات و ادعیه
  • مذهبی
  • دل نوشته
  • گلبرگ زندگی
  • مناسبتها
  • دلنوشته
  • داستان‌های عبرت آموز
  • امور پژوهش
  • حکیمانه
  • مطبخ
  • حرف حق
  • حرف حق
  • عاشقانه با خدا
  • مهارتهای خانه داری
  • اجتماعی
  • پله پله تا چادر!
  • سیاسی
  • خواص میوه ها
  • پزشکی
  • خواص میوه ها
  • پزشکی
  • ورزش
  • حجاب و عفاف
  • ضرب المثل ها
  • اخلاقی
    • اخبار مدرسه
  • برگی از نهج البلاغه
  • ادبیات
  • قرآن
  • معرفی کتاب
  • خانواده
  • مهدویت
  • حوزه
  • خواص گیاهان
  • عاشورایی ها
  • 'گردشگری
  • زیبایی
  • حقوق
  • احکام
  • عقیدتی
  • سینما
  • سلامت کودک
  • اقتصاد
  • سلامت
  • ازدواج
  • سینما

جستجو

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

بمباران قلب

کد قلب
  • تماس
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان