قلم فرسایی درباره ی خَلقی به نام مادر که به گفته ی پیامبر بزرگ اسلام(ص) بهشت زیر پای اوست، بسی دشوار است. وقتی سخن از مادر به میان می آید، باید قلم را به نام مادر هستی، حضرت فاطمه(س) متبرک نمود. ایشان مادر تمام عالم هستی است که تمامی کائنات از وجود نازنینشان به فیض می رسند.
فرزند
زنان حضرت رسول اکرم(ص) هر چند به سبب همسری با پیامبر ام المؤمنین هستند. اما وجود مقدس حضرت زهرا(س) به دلیل ذاتی ام المؤمنین است، به طوری که حتی بر پدر بزرگوارشان حکم مادری دارند، آنجا که پیامبر(ص) نیز ایشان را ام ابیها خطاب می کنند. ایشان مادر امت است و همین مادریشان است که سبب شده تا نیمه های شب دست نازنین بر آسمان بساید و برای مؤمنین دعا کند.
چه عجیب است واژه ی «مادر» و چه آفریده ی ستودنی است؛ نُه ماه جنینش را حمل می کند و از شیره ی جانش به کودکش می خوراند و با تمام وجود از فرزند دلبندش حمایت می کند، گرسنه می ماند تا کودکش گرسنگی را تجربه ننماید. تمام سختی های حمل جنین و سختی های پس از تولد را به جان می خرد. این چیزی نیست بجز عشقی که خالق هستی در قلب لطیف او قرار داده تا فرزندش را دوست بدارد و از او حمایت نماید و او با تمام عشق خالصانه ای که به فرزندش دارد تلاش می کند تا وی را در مسیر تکامل که خداوند از او برای تربیت فرزندش خواسته رهنمون سازد.
خداوند در قرآن کریم به نیکی به پدر و مادر تأکید کرده است و بنده اش را امر فرموده تا با والدینش با احترام سخن بگوید و از ایشان اطاعت و فرمانبرداری کند و در برابر آنان متواضع باشد.
«و پروردگار تو مقرر داشته که جز او را نپرستید و با پدر و مادر احسان کنید. اگر یکی از آن دو یا هر دو در کنار تو به پیری رسند، به آنها اُف مگو! و بر آنها بانگ مزن و با آنها کریمانه سخن بگوی. و از سر مهربانی بال فروتنی بر آنان بگستر و بگو: پروردگارا ! آنها را به پاس آنکه مرا در کودکی پروردند ببخشای». ( اسراء/23 ،24)
در باب احترام به والدین که خواجه نصیرالدین طوسی فصلی را از کتاب خود به آن اختصاص داده است درباره ی حقوق والدین و چگونگی رفتار فرزندان با ایشان، به طور مفصّل سخن گفته است از جمله: فرزندان نباید والدین خود را اذیت و آزار رسانند بلکه باید به ایشان محبت ورزند و آنان را تحقیر و استهزا نکنند. باید آنها را در اموال و اقوات خود شریک دانند و به آنها بذل و بخشش بدون منّت داشته باشند و از بخل ورزیدن به آنها خودداری کنند و همچنین در نهان و آشکار به ایشان اهانت نکنند و نسبت به آنها مهربان باشند.
شاعران سرزمین فارس درباره ی ارزش و مقام والای مادر و نقش او در خانواده و پرورش فرزندان اشعار فراوانی سروده اند؛ از جمله ی این شاعران پروین اعتصامی است که در ابیات زیر زن را پرورش دهنده ی مردانی بزرگ معرفی می کند.
اگر فلاطن و سقراط بوده اند بزرگ
بزرگ بوده پرستار خردی ایشان
به گاهواره ی مادر، بکودکی بس خفت
سپس به مکتب حکمت حکیم شد لقمان (پروین)
فریدون مشیری در شعر خود بنام «مادر» تمام دارایی های دنیا را هیچ می انگارد و لذت داشتن مادر را سرآمد تمام دارایی های دنیا برمی شمارد.
تاج از فرق فلک برداشتن
جاودان آن تاج بر سر داشتن
در بهشت آرزو ره یافتن
هر نفس شهدی به ساغر داشتن
روز در انواع نعمت ها و ناز
شب بتی چون ماه دربر داشتن…
تا ابد در اوج قدرت زیستن
ملک هستی را مسخر داشتن
بر تو ارزانی که ما را خوشتر است:
لذت یک لحظه مادر داشتن
از میان اشعار برگزیده ی شاعران می توان به شعر زیبای ایرج میرزا اشاره نمود که در آن شاعر لطافت و شفقت مادری عاشق را به تصویر می کشد که با تمام بی مهری فرزند، عشق و محبتش را پایانی نیست
رسول اکرم (ص) در پاسداشت مقام مادر فرموده اند: دعای مادر سریع تر اجابت می شود، عرض کردند: چرا یا رسول الله! حضرت فرمودند: چون مادر رحمت و مهربانی اش نسبت به فرزند از پدر بیشتر است، خداوند دعای انسان رحیم و مهربان را هرگز رد نمی کند.[1]
مولانا در ابیات زیر مادر را تمثیلی نمادین از خداوند می داند؛ همان گونه که آغوش مادر پناهگاه کودک خویش است و کودک حتی اگر از جانب مادر تنبیه شود باز هم به او پناه می برد. انسان نیز در تمام خیروشر نباید به جای دیگری جز درگاه الهی توجه نماید.
گفت چون طفلی به پیش والده
وقت قهرش دست هم در وی زده
خود نداند که جز او دیار هست
هم ازو مخمور هم از اوست مست
مادرش گر سیلی ای بر وی زند
هم به مادر آید و بر وی تند
از کسی یاری نخواهد غیر او
اوست جمله ی شر او و خیر او
خاطر تو هم ز ما در خیر و شر
التفاتش نیست جاهای دگر
از میان اشعار برگزیده ی شاعران می توان به شعر زیبای ایرج میرزا اشاره نمود که در آن شاعر لطافت و شفقت مادری عاشق را به تصویر می کشد که با تمام بی مهری فرزند، عشق و محبتش را پایانی نیست.
داد معشوقه به عاشق پیغام
كه كند مادر تو با من جنگ
هركجا بیندم از دور كند
چهره پرچین و جبین پر آژنگ
با نگاه غضب آلود زند
بر دل نازك من تیر خدنگ
مادر سنگدلت تا زنده است
شهد در كام من و تست شرنگ
نشوم یكدل و یكرنگ ترا
تا نسازی دل او از خون رنگ
گر تو خواهی به وصالم برسی
باید این ساعت بی خوف و درنگ
رَوی و سینه تنگش بدری
دل برون آری از آن سینه ی تنگ
گرم و خونین به مَنَش باز آری
تا برد زآینه ی قلبم زنگ
عاشق بی خردِ ناهنجار
نه، بل آن فاسق بی عصمت و ننگ
حرمت مادری از یاد ببرد
خیره از باده و دیوانه زبنگ
رفت و مادر را افكند به خاك
سینه بدرید و دل آورد به چنگ
قصد سرمنزل معشوق نمود
دل مادر به كَفَش چون نارنگ
از قضا خورد دمِ در به زمین
و اندكی سوده شد او را آرنگ
وان دل گرم كه جان داشت هنوز
اوفتاد از كف آن بی فرهنگ
از زمین باز چو برخاست نمود
پیِ برداشتن آن آهنگ
دید كز آن دل آغشته به خون
آید آهسته برون این آهنگ:
«آه دست پسرم یافت خراش
آه پای پسرم خورد به سنگ».
[1] پی نوشت: سیری در رساله حقوق امام سجاد (ع)، ج 2، ص 219، به نقل از محجه البیضاء، ج 3، ص 435.