صدای پای محرم می آید، گوش کن صدای زنگ قافله حسینی را می شنوی و تو پس از قرن ها باز به انتظار می نشینی تا سفر غریبانه حسین آغاز شود و چه غریبانه نوای ساربان به گوش می رسد.
اینجا سرزمین نینواست اینجا زمین کربلاست و تو هنوز مانده ای… و این خون حسین است که هنوز پس از قرن ها می جوشد.
انتظار شنیدن طبل های عزای محرم به دلم چنگ می اندازد و دوست دارم بند بند استخوانهایم را با سوزناکی لحظه های اندوهش گره بزنم.
و باز هم عاشورای حسین در کوچه پس کوچه های شهر نمایان می شود. اضطراب وجودم را فرا می گیرد، نکند آن علم برداشتگان، همان تشنگان به خون عزیز زهرایند که همچنان قد علم کردند و بی شرمانه در خیابان ها پرسه می زنند و چشم و گوششان توان دیدن و شنیدن عطش عشق را ندارند، نکند هلهله کنان آمدند و سنگ می اندازند، هر کس بار خود را بر می دارد و قافله عشق در عبور زمان همچنان پیش می رود…
محرم و صفر امسال همچون سال های پیش آمد، محرم در دل من تب و تاب انداخته، عاشورا می آید و می رود…
اربعین نیز می آید و می رود…
روزها، ماهها، سال ها در حال تغییر و گذرند…
اما این من هستم که همچنان در خواب زمستانی خویش فرو رفته و ثابت مانده ام، این روزها می آیند و می روند تا در من تغییری ایجاد کنند و گرنه…
کاش آن زمان آنجا بودم و همدم غم های حسین (ع)، زینب و…می شدم، کاش پیکرم سپر می شد تا مشک آب تیر نخورد، کاش آن تیر سه شعبه وقتی به گلوی شش ماهه میخورد، من بودم و آن تیر بر قلب من فرو می رفت، کاش بودم و با تمام وجود جانم را فدای تو می کردم.
خداوندا به ما درکی عطا کن تا بزرگی حرکت امام حسین(ع) را در یابیم و متوجه پیام هایی که می خواست به ما بدهد، بشویم و در زندگی خویش به کارشان گیریم. آمین. …
الهه صالحی طلبه پایه سوم
دلنوشته محرم