شیخی در حال تدریس بود که مردی وارد شد و گفت : ای شیخ مردمانی به ماه رسیدند و تو هنوز مشغول شرح و تدریس هستی؟
شیخ گفت : مخلوقی به مخلوقی رسید و ما در تلاشیم تا به خالق خود برسيم و بیچاره تو که نه با آنها به مخلوقات او می رسی و نه با ما به سوی خالق خود میایی
موضوع: "حرف حق"
بر اساس آموزه های روایی و قرآنی هدف از خلقت انسان عبودیت و بندگی حق تعالی معرفی شده است: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ»[ذاریات، آیه 56] از طرفی مغز عبادت و بندگی نیز دعا کردن معرفی شدن است: «الدُّعَاءُ مُخُّ الْعِبَادَة؛[1] دعا مغز عبادت است» حال سوال این است با توجه به اهمیت این موضوع، دعا چه جایگاهی در زندگی انسان دارد، و آداب دعا کردن چیست؟ جواب این سؤال را با تأمل در دعای ابو حمزه ثمالی خواهیم داد.
توبه ی این گناه خیلی سخت است
در فرهنگ اسلام ناب، فرقی نمی کند که شما با چه کسی و چقدر، تعامل دارید، مهم این است که بدانید و حواستان باشد که حقوقش را ادا کنید.
حقوق مردم
وقتی در اجتماعی از مردمان هم نوع خودمان زندگی می کنیم، با آدم های فراوانی در اطرافمان مواجهیم که انواع فراوانی از تعاملات را با آن ها داریم. گاهی مثل پدر و مادر و همسر، ارتباطی نزدیک و مستمر داریم؛ گاهی مثل مردمی که کنارمان در صف اتوبوس ایستاده اند، تعاملی کوتاه و موقت داریم. گاهی هم به کسانی مربوط می شویم که خودمان حواسمان نیست.
در فرهنگ اسلام ناب، فرقی نمی کند که شما با چه کسی و چقدر، تعامل دارید، مهم این است که بدانید و حواستان باشد که حقوقش را ادا کنید.
حتی ممکن است یک شهید با همه ی عظمتش، گرفتار حق مردم باشد و تنها راه جبران، راضی کردن صاحبان حق و ادای دیون آن ها است. امام صادق (علیه السلام) این حقیقت تکان دهنده را چنین بیان نموده اند: «اولین قطره خون شهید، كفاره گناهان او است؛ مگر بدهكارى؛ كه كفاره آن اداى آن است.» (من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 183، ح 3688)
کمی سخت است که بگوییم نقطه ی مقابل ادای حقوق مردم، “ظلم” است. چون کارمان خیلی خیلی سخت می شود. یعنی اگر حقی از کسی ضایع کردیم، در گروه ظالمان به حساب می آییم؟ خدا کند که این چنین نباشد. اما ماجرای حق مردم تعارف بردار نیست؛ پس خودمان را گول نزنیم. هر چه از رحمت بی پایان حق تعالی بگوییم، هر چه بگوییم قابل التوبات است و غفارالذنوب است و ستارالعیوب، همه سر جای خودش؛ همان خدای مهربان، از تضییع حقوق مردم نمی گذرد. این را امیرمومنان حضرت علی (علیه السّلام ) می فرماید: «اَمّا الظّلم الّذی لا یُتركُ، فَظلمُ العباد بَعضُهُم بعضاً؛ امّا ظلمی كه بخشوده نمی شود ظلمی است كه بعضی از بندگان خدا بر بعض دیگر می كنند» (نهج البلاغه، خطبه 175 )
و فرمود: ظلم سه گونه است: یكى آن كه قابل آمرزش نیست، دیگر آن كه قابل آمرزش است، و سوم آن كه خدا از آن نگذرد، نخست شرك به خدا است. دوم ظلم به نفس یعنى گناهى كه بین تو و خدا باشد. سوم حق الناس. (تحف العقول/ترجمه جنتى؛ ص469)
وقتی از بخشوده نشدنِ ظلم به مردم میگویند، یعنی هشدار می دهند که به فرصت های بعدی و جبرانِ گذشته امید نبندید، شاید دیگر راننده ی ماشین عقبی را پشت چراغ قرمز پیدا نکنی تا حلالیت بطلبی، شاید دیگر هیچوقت آن کودک، مشتری مغازه ات نشود تا باقی پولش را پس بدهی؛ شاید شاید…
جالب است که حتی ممکن است یک شهید با همه ی عظمتش، گرفتار حق مردم باشد و تنها راه جبران، راضی کردن صاحبان حق و ادای دیون آن ها است. امام صادق (علیه السلام) این حقیقت تکان دهنده را چنین بیان نموده اند: «اولین قطره خون شهید، كفاره گناهان او است؛ مگر بدهكارى؛ كه كفاره آن اداى آن است.» (من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 183، ح 3688)
گناهان حق الناس دایره ی بسیار گسترده ای دارد. می تواند یک عنوان عام حساب شود برای فهرست بلندی از گناهان. حتی خیلی از گناهانی که آن ها را تحت عنوان حق الله می شناسیم، جنبه ای از حق الناس را هم در خود دارند یا ممکن است در موقعیتی، مشمول حق الناس هم بشوند.
در یک دسته بندی اولیه می شود حقوق مردم و به تبع آن گناهان حق الناس را 4 گروه دانست:
1- مال مردم
روایت شده كه پیامبر خدا صلى الله علیه و آله به كعبه نگاه كرد و فرمود: آفرین به تو خانه، چقدر نزد خدا بزرگ و محترمى! امّا به خدا قسم حرمت مومن از تو بیشتر است؛ زیرا خداوند از تو یك چیز را حرام كرد و از مومن سه چیز را: مالش را، خونش را و گمان بد بردن به او را. (میزان الحکمه، ج 1، ص 452)
2- آبروی مردم
هر چه از رحمت بی پایان حق تعالی بگوییم، هر چه بگوییم قابل التوبات است و غفارالذنوب است و ستارالعیوب، همه سر جای خودش؛ همان خدای مهربان، از تضییع حقوق مردم نمی گذرد. این را امیرمومنان حضرت علی (علیه السّلام ) می فرماید: «اَمّا الظّلم الّذی لا یُتركُ، فَظلمُ العباد بَعضُهُم بعضاً؛ امّا ظلمی كه بخشوده نمی شود ظلمی است كه بعضی از بندگان خدا بر بعض دیگر می كنند». (نهج البلاغه، خطبه 175 )
بندگان خدا، به ویژه بندگان مومن، نزد او بسیار عزیز و محترمند. همیشه کسانی که برای عزیزِ ما عزیزند، برای خودمان هم عزیز می شوند. پس مردم که همه بندگان خدایند مخصوصاً بندگان مسلمان و مومن، برای ما حرمت و آبرو دارند و حفظ این حرمت و آبرو وظیفه ی تک تک ماست.
از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نقل است: مومن نزد خدا گرامى تر از فرشتگان مقرّب اوست. (كنز العمّال : 821 )
آن حضرت فرمود : خداوند، جلّ ثناوه؛ مى فرماید: به عزّت و جلالم سوگند آفریده اى نیافریده ام كه نزد من محبوب تر از بنده مومنم باشد. (میزان الحکمه، ج 1، ص 451)
امام على علیه السلام فرمود: هر كس از شما بتواند خداوند متعال را با دستى نیالوده به خون و اموال مسلمانان و زبانى سالم از لطمه زدن به آبروى آنان دیدار كند، پس باید چنین كند. (میزان الحکمه، ج 7، ص 146)
3- وقت مردم
اگر کسی تنها سرمایه ی ارزشمند و بی بازگشت شما را به ناحق از شما بگیرد و نابود کند، آیا ظلم بزرگی به شما نکرده است؟ حق بزرگی را از شما پایمال نکرده است؟
شاید کمتر توجهمان جلب شود که در یک موقعیت، در معرض تضییع وقت و عمر مردم قرار گرفته ایم. تنها سرمایه ای که هیچ انسانی نمی تواند دوباره بدست آورد. حتی خودمان هم با از دست دادن مقداری پول، خیلی بیشتر از وقتی که مقداری زمان سرمایه ی عمر از دست داده ایم، حسرت می خوریم و احساس خسران می کنیم. وقت، یک گنج همیشه مغفول مانده است.
نکته ی مهم این است که اگر حقوق مالی از کسی ضایع شود، معمولاً قابل جبران است؛ اما بردن آبرو و تضییع عمر، چگونه جبران خواهد شد؟ اگر بخش مهمی از توبه ی نصوح، جبران گناه است، توبه ی چنین گناهی که تقریباً بی جبران است، چقدر سخت خواهد بود!
دیگر آن که:
در مجالی اندک، فقط می شود تلنگری ساخت تا کمی حواس هایمان به گناهان حق الناس که جبران کردن و رضایت گرفتنشان سخت است جمع تر شود. به راحتی و به سرعت از کنار رفتارهای اجتماعی مان نگذریم. حرف هایمان برای آبرو یا وقت مردم خطر نیافریند. انتخاب هایمان به سرنوشت مردم آسیب نزند. وقتی خرده های قیمت ها را گرد و رُند می کنیم، ذره ذره، اموال مردم را ضایع نکرده باشیم و …
کلامی تأمل برانگیز از آیت الله بهجت
هیچ کودکی نگران وعده بعدی غذایش نیست، زیرا به مهربانی مادرش ایمان دارد. ای کاش من هم مثل او به خدایم ایمان داشتم!
مرگ، یک خواب یا یک بیداری؟
دو گونه درباره مرگ در روایات آمده است، که ظاهرش متناقض است: یکبار نقل شده است که “النوم اخ الموت” که از آن برداشت می شود که وقتی انسان می میرد انگار در خواب می شود و در جایی دیگر هم نقل شده که “الناس نیام اذا ماتوا انتبهوا” که از آن برداشت می شود زمان مرگ انسان از خواب بیدار می شود. در واقع پرسشی که اینجا رخ می نماید اینست که آیا انسان با مرگ به خواب می رود و یا اینکه با مرگ از خواب بیدار می شود؟
جواب اینست که در دنیا خواب در خواب بودیم. وقتی می میریم یک مرحله بیدار می شویم اما هنوز خوابیم. وقتی قیامت برپا می شود ما کلاً از خواب بیدار می شویم. بنابراین هر مرحله نسبت به مرحله قبل بیداری و نسبت به مرحله بعد خواب است. تفاوت خواب و بیداری در اینست که ما در بیداری با حقایق سر و کار داریم ولی در خواب خیر. با این توضیح برزخ نسبت به قیامت خواب محسوب می شود اما نسبت به دنیا بیداری محسوب میشود.
یونس میگوید: «من از حضرت راجع به شخصى را كه به دار آویخته اند سؤال كردم كه آیا او را هم عذاب قبر می دهند؟ حضرت فرمود: آرى خداوند عزّ و جلّ به هوا امر میكند كه او را در فشار خود بگیرد.»
زیبایی تویی که به بیراهه نمی روی
زیبایی، سالیان زیادی است که برای مردم حائز اهمیت بوده و کمتر کسی پیدا می شود که از زیبایی فاصله بگیرد. ناخودآگاه وقتی کودکی زیبا می بینیم یا گلی زیبا و یا طبیعتی دل انگیز، به آن جلب می شویم و احساس خوبی پیدا می کنیم.
گل نرگس
از همان روز که انسان برای گل ها اسم گذاشت و آنها را عاشقانه مراقبت کرد، به زیبایی علاقمند شد و سپس به یاد زیبایی گل ها، اسم نوزادان دختر را هم نام گل ها گذاشتند.
مریم ، رز، سوسن، نرگس، شقایق ، نیلوفر، آلاله ، نسترن و ….
انسان برای دانستن زیبایی و فهمیدن آن به طبیعت نزدیک شد و رفته رفته سعی کرد لطافت آن را با خود به همراه داشته باشد. در ویژگی های طبیعی بسیاری از عناصر، دقیق شد و فهمید که دریا زیباست، کوه و جنگل و چمنزار زیباست و از میان آنها، هرکدام که به صفات انسانی نزدیک تر و قابل تشبیه تر بود را انتخاب کرد و برای نامگذاری از آنها استفاده کرد.
اسامی آدم ها در فرهنگ ایرانی، دریا، ساحل، خورشید، نسیم، آسمان ، باران، آتش و سهند و سروناز شد. برای دختران نشانی از لطافت و مهربانی و زیبایی و برای مردان نمایشی از اقتدار و صلابت.
صفحات: 1· 2
سخن چینی
سخنچینی در لغت، به معنی خبرکشی است. سخنچینی به این معناست که سخن کسی را به دیگری بگوید و موجب اختلاف آن دو گردد و یا راز شخصی را افشاء کردن میباشد.
سخنچین در باطن خود حقارت و ذلت را احساس میکند و برای جبران شکستهای درونی و رسیدن به اهداف شوم خود، متوسل به این حربه (سخنچینی) میشود. نمونه بارز آن در صدر اسلام، وقتی منافقین از مقابله رودررو با دین اسلام و پیامبر(صلی الله علیه و آله) نتیجهای نمیبردند، به وسیله چاپلوسی و نفاق سعی میکردند به اهداف شوم خود برسند که خداوند متعال نفاق آنان را همیشه آشکار میساخت: «لَوْ خَرَجُواْ فِیكُم مَّا زَادُوكُمْ إِلاَّ خَبَالًا ولأَوْضَعُواْ خِلاَلَكُمْ یَبْغُونَكُمُ الْفِتْنَةَ وَفِیكُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ وَاللّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ»؛ «اگر آنها همراه شما (به سوی میدان جهاد) خارج میشدند، جز اضطراب و تردید، چیزی بر شما نمیافزودند و بهسرعت در بین شما به فتنهگری (و ایجاد تفرقه و نفاق) میپرداختند و در میان شما، افرادی سست و ضعیف هستند که به سخنان آنها کاملاً گوش فرا میدهند و خداوند، ظالمان را میشناسند».(1)
سخنچینی نوعی بیماری است که از انسانهای پست و برای تخریب دیگران سر میزند که به پرهیز از آن سفارش شدهایم: «إِیَّاکَ وَ النَمِیمَةَ فَإِنَّهَا تَزرَعُ الضَفینَةَ وَ تُبعِدُ عَنِ اللهِ وَ النَّآسَ؛ بر تو باد به دوری از سخنچینی، زیرا سخنچینی بذر کینه را در دلها میکارد و انسان را از خدا و مردم دور میکند».(2)
تقوا یعنی چه؟ یعنی خود نگهداری. خود نگهداری یعنی چه؟ یعنی تسلط بر نفس. «ان تقوی الله حمت اولیاءالله محارمه، والزمت قلوبهم مخافته»نهج البلاغه/ خطبه 114)، امام علی (ع) می فرماید: تقوای الهی یک خاصیتش این است که انسان و پیامبران را از محرمات الهی نگهداری می کند. خاصیت دیگرش این است که خوف خدا را در دل انسان جایگزین می سازد. قرآن در باب روزه می گوید:«یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم لعلکم تتقون؛ (بقره/آیه 183) «ای مردم با ایمان، برای شما روزه فرض شده است همچنان که برای پیشینیان شما فرض شده بود» چرا؟ قرآن فلسفه را هم ذکر می کند: «لعلکم تتقون» برای اینکه در شما روح تقوا و ملکه تقوا پیدا بشود. ملکه تقوا یعنی چه؟ یعنی تسلط بر نفس. تسلط بر نفس همان است که امام صادق (ع) فرمود: ربوبیت «العبودیة جوهرة کنهها الربوبیة؛ بندگی گوهری است که حقیقت اش ربوبیت و خدایی است».
آغاز هفته با حرف حق