بسم الله الرحمن الرحيم
الله اكبر
اشهد ان لا اله الا الله اشهد ان محمد رسول الله اشهد ان علياً ولي الله
اعوذ بالله من الشيطان رجيم صدق الله العلي العظيم السلام عليكم و رحمه الله و بركاته
بسم الله الرحمن الرحيم
خداوندا فقط مي خواهم شهيد شوم
شهيد در راه تو، خدايا مرا بپذير و در جمع شهدا قرار بده. خداوندا روزي شهادت مي خواهم كه از همه چيز خبري هست الا شهادت، ولي خداوندا تو صاحب همه چيز و همه كس هستي و قادر توانايي، اي خداوند كريم و رحيم و بخشنده، تو كرمي كن، لطفي بفرما، مرا شهيد راه خودت قرار ده. با تمام وجود درك كردم عشق واقعي تويي و عشق شهادت بهترين راه براي دست يافتن به اين عشق.
بسم الله الرحمن الرحيم
نمي دانم چه بايد كرد، فقط مي دانم زندگي در اين دنيا بسيار سخت مي باشد. واقعاً جايي براي خودم نمي يابم.
هر موقع آماده مي شوم چند كلمه اي بنويسم، آنقدر حرف دارم كه نمي دانم كدام را بنويسم، از درد دنيا، از دوري شهدا، از سختي زندگي دنيايي، از درد دست خالي بودن براي فرداي آن دنيا، هزاران هزار حرف ديگر، كه در يك كلام، اگر نبود اميد به حضرت حق، واقعاً چه بايد مي كرديم. اگر سخت است، خدا را داريم اگر در سپاه هستيم. خدا را داريم اگر درد دوري از شهداي عزيز را داريم، خدا را داريم. اي خداي شهدا، اي خداي حسين(ع)، اي خداي فاطمة زهرا(س)، بندگي خود را عطا بفرما و در راه خودت شهيدم كن، اي خدا يا رب العالمين.
راستي چه بگويم، سينه ام از دوريِ دوستانِ سفركرده از دردِ ديگر تحمل ندارد. خداوندا تو كمك كن. چه كنم فقط و فقط به اميد و لطف حضرت تو اميدوار هستم.
خداوندا خود مي دانم بد بودم و چه كردم كه از كاروان دوستان شهيدم عقب مانده ام و دوران سخت وسخت را بايد تحمل كنم. اي خداي كريم، اي خداي عزيز و اي رحيم و كريم، تو كمك كن به جمع دوستان شهيدم بپيوندم.
چه بدم و اي خدا تو رحم كن و كمك كن. بدي مرا مي بيني، دوست دارم بنده باشم، بندگي ام را ببين. اي خداي بزرگ، رب من، اگر بدم و اگر خطا مي كنم، از روي سركشي نيست، بلكه از روي ناداني مي باشد. خداوندا من بسيار در سختي هستم، چون هر چه فكر مي كنم، مي بينم چه چيز خوب و چه رحمت بزرگي از دست دادم. ولي خداي كريم، باز اميد به لطف و بزرگي تو دارم. خداوندا تو توانايي. اي حضرت حق، خودت دستم را بگير، نجاتم بده از دوري از شهدا، كارِ خوب نكردن، بندة خوب نبودن،… ديگر…
حضرت حق، اميد تو اگر نبود پس چه؟ آيا من هم در آن صف بودم. واي چه روزهاي خوشي بود وقتي به عكس نگاه مي كنم. از دردِ سختي كه تمام وجودم را مي گيرد ديگر تحمل ديدن را ندارم. دوران لطف بي منتهاي حضرت حق، دوران جهاد، دوران عشق، دوران رسيدن آسان به حضرت حق، واي من بودم نفهميدم، واي من هستم كه بايد سختي دوران را طي كنم. الله اكبر خداوندا خودت كمك كن خداوندا تو را به خون شهداي عزيز و همة بندگان خوبت قسم مي دهم، شهادت را در همين دوران نصيب بفرماييد و توفيق ام بده هر چه زود تر به دوستان شهيدم برسم، انشاء الله تعالي.
«منزل ظهرجمعه 6/4/82 »
موضوع: "امور پژوهش"
حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه عليها هنگام ميل نمودن غذا بهترين روش هاى اخلاقى ، بهداشتى ، اجتماعى و… را مراعات مى نمود.
و براى راهنمائى علاقه مندان دستورالعملى را بيان فرموده است ، كه به شرح ذيل مى باشد:
حضرت فرمود: افراد بر سر سفره هنگام خوردن غذا بايد دوازده دستورالعمل مهمّ را بدانند و رعايت كنند، كه بر سه دسته تقسيم مى شود و هر قسمت داراى چهار دستور العمل خواهد بود.
قسمت اوّل آن واجب و ضرورى است و قسمت دوّم مستحبّ مى باشد؛ و رعايت آخرين قسمت نشانه اءدب و شخصيّت انسان خواهد بود.
و امّا آن چهار دستور العملى كه ضرورى است :
1 شناخت اين كه اين نعمت ها چگونه و از طرف چه كسى براى ما فراهم گشته است .
2 راضى و خوشنود بودن به آنچه كه از طرف خداوند، براى ما فراهم و مقدّر شده است .
3 نام خداوند مهربان را بر زبان جارى كردن هنگام خوردن ((بسم اللّه الرّحمن الرّحيم )) گفتن .
4 در آغاز و پايان آن شكر و سپاس خداوند متعال ولىّ نعمت را به جا آوردن .
و امّا قسمت دوّم ، يعنى مستحبّات غذا خوردن :
1 شستن دست و دهان پيش از غذا.
2 نشستن بر جانب چپ بدن هنگام خوردن غذا.
3 در حال نشسته تناول كردن .
4 با سه انگشت لقمه را برداشتن و خوردن .
و امّا آخرين قسمت :
1 سعى شود از آنچه جلوى شخص قرار گرفته است ميل نمايد ودست جلوى ديگران دراز نكند.
2 لقمه را كوچك و مناسب بردارد.
3 غذا را خوب بجود و در بلعيدن آن عجله و شتاب ننمايد.
4 هنگام خوردن غذا، به صورت و دست و دهان ديگران نگاه نيندازد.(
-كتاب العوالم : ج 11، ص 629.
امام محمّد باقر عليه السلام حكايت فرموده است :
روزى رسول خدا صلّلى اللّه عليه و آله به منزل دخترش حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه عليها وارد شد و چون مقدارى نشست خطاب به وى كرد و فرمود: دخترم ، فاطمه ! بلند شو و آن ظرف غذا را بياور.
همين كه آن ظرف غذا را آورد، ديدند كه داخل آن پر از آبگوشت داغ است و آماده خوردن مى باشد.
سپس رسول خدا، امام علىّ، حضرت زهراء و دو فرزندشان امام حسن و امام حسين صلوات اللّه عليهم از آن طعام ميل نمودند و باقى مانده آن را تا مدّت سيزده روز مرتّب مورد استفاده قرار مى دادند وليكن از آن غذا كاسته نمى شد.
تا آن كه روزى اُمّ ايمن ، امام حسين عليه السلام را ديد، كه مشغول خوردن غذاى پخته مى باشد، به ايشان گفت : اين نوع غذا را از كجا آورده اى ؟
حضرت فرمود: مدّت چند روزى است كه غذاى ما در منزل ، از همين خوراك مى باشد.
اُمّ ايمن به منزل حضرت زهراء سلام اللّه عليها وارد شد و گفت : اى فاطمه ! اگر امّ ايمن چيزى داشته باشد، براى شما هم است و در آن شريك مى باشيد؛ ولى اگر يك روز شما چيزى يافتيد، امّ ايمن از آن محروم خواهد بود؟!
حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه عليها مقدارى از آن غذاى آبگوشت را كه هنوز تازه بود براى امّ ايمن آورد و او هم از آن طعام خورد و در همان روز ظرف غذا به پايان رسيد.
وقتى حضرت رسول صلّلى اللّه عليه و آله تشريف آورد و متوجّه شد كه غذا تمام شده است ، فرمود:
چنانچه از آن غذا به ديگرى نمى دادى پايان ناپذير بود و تمامى ما اهل بيت تا آخر از آن مى خورديم و باز هم باقى مى ماند.
سپس امام محمّد باقر عليه السلام فرمود: اكنون ظرف آن غذا نزد ما موجود است تا آن كه به دست امام زمان ، قائم آل محمّد صلوات اللّه عليهم اءجمعين خواهد رسيد.
پاصول كافى : ج 1، ص 460، ح 7.
1. معصیت و نافرمانی خدای تعالی
چنانچه امیرمؤمنان(علیه السلام) فرموده: «ما من شیء أفسد للقلب من خطیئة».[2] یعنی: (چیزی نیست که فسادش زیادتر باشد برای قلب، از گناه و نافرمانی از خدا).
و فرمود:«لاوجع أوجع للقلوب من الذنوب».[3] یعنی: (هیچ دردی دردآورتر نیست برای دل ها از گناهان).
2. خوردن حرام
چنانچه پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرموده:«یا علی، من اکلَ الحرامَ سوّدَ قلبه».[4]یعنی: (یا علی، کسی که حرام بخورد، دلش سیاه می شود).
3. خوردن مال شبهه ناک که دل را می میراند به نحوی که خدا را فراموش کند.
4. طول امل، یعنی: درازی آرزو
چنانچه خدای تعالی به موسی(علیه السلام) فرموده که:«یا موسی، لا تطوّل فی الدّنیا أَمَلَک فیقسو قلبک».[5] یعنی: (ای موسی، دراز مکن در دنیا آرزویت را که قسی القلب، یعنی: سنگدل می شوی).
5. مال بسیار داشتن
امیرمؤمنان(علیه السلام) فرموده است:«أنّ کثرة المال مفسدة للدّین و مقساة للقلوب».[6] یعنی: (بدرستی که بسیاری مال، فساد کننده دین و سخت کننده دل ها است).
6. به فکر دنیا بودن و همّ آن را در دل داشتن
چنانچه روایت وارد شده که: «تفّرغوا من هموم الدّنیا ما استطعتم، فانّه مَن کانتِ الدنیا همته، قسی قلبه و کان فقره بین عینیه».[7] یعنی: (فارغ و آسوده کنید خودتان را از همّ و فکر دنیا و علاقه به آن، هر چه می توانید. بدرستی که هر کسی که همّت او برای دنیا است دلش سنگ و سخت می شود و احتیاج او در مقابل دو چشم است و جز دنیا چیزی را نمی بیند).
شاید برای شما هم جای سؤال باشد که:
چرا نمی توانیم گریه کنیم؟ چرا حالت تضرع و گریه در دعا ، عبادات و مجالس ذکر مصیبت اهل بیت (علیه السلام) پیدا نمیکنیم؟!!
از موانع گریه و بیرون نیامدن اشک از چشم، چیزهائی است که موجب قساوت قلب و سنگدلی می شود، به نحوی که صاحب آن از الطاف ربانیّه و افاضات الهیه محروم می گردد، و سبب می شود که خشوع را از قلب، و اشک را از چشم دور کند، و صاحب آن دل و چشم از سعادت دنیا و آخرت محروم شود.
در اینجا لازم دانستم تذکر دهم که در بسیاری از دعاها از مصادر وحی و تنزیل روایت شده که به خدا باید پناه برد از دلی که خاشع نباشد، و از چشمی که اشک نریزد، و این فقره از دعا را در نظر گرفت که:
«أللّهم إنی أعوذ بک من قلبٍ لا یخشع، و عین لا تدمع».
یعنی: (خدایا به تو پناه می برم از دلی که خاشع نباشد، و از چشمی که اشک نریزد).
پس بر بنده مؤمن به خدا، لازم است که برای جلوگیری از قساوت قلب و نریختن اشک، از چیزهائی که موجب این دو چیز است، خودداری کند، تا دل او از آتش عشق و محبت خدا و آنهائی که خدا امر به محبت و دوستی ایشان کرده سوزان و چشم او گریان گردد.
این مطلب ادامه دارد منتظر باشید….
غلامى را نزد عمر آوردند، غلام ، مولاى خود را کشته بود، عمر دستور داد او را بکشند. امیرالمومنین علیه السلام از قضیه خبردار گردیده غلام را به حضور طلبید و به او فرمود: آیا مولایت را کشته اى ؟
غلام : آرى .
امیرالمومنین علیه السلام : چرا؟
غلام : با من عمل خلاف نمود.
على علیه السلام از اولیاى مقتول پرسید؛ آیا کشته خود را به خاک سپرده اید؟
گفتند: آرى .
فرمود: چه وقت ؟
گفتند: همین الان .
حضرت امیر به عمر رو کرده و فرمود: غلام را بازداشت کن و او را عقوبت نده و به اولیاى مقتول بگو پس از سه روز دیگر بیایند.
چون پس از سه روزه آمدند، على علیه السلام دست عمر را گرفت و به اتفاق اولیاى مقتول به جانب گورستان رهسپار شدند، و چون به قبر آن مرد رسیدند، آن حضرت به اولیاى مقتول فرمود: این قبر کشته شماست ؟ گفتند: آرى .
فرمود: آن را حفر کنید! آن را حفر کردند تا به لحد رسیدند آنگاه به آنان فرمود: میت خود را بیرون بیاورید، آنها هر چه نگاه کردند جز کفن میت چیزى ندیدند. جریان را به آن حضرت عرضه داشتند.
امیرالمومنین علیه السلام دوبار تکبیر گفت و فرمود: به خدا سوگند نه من دروغگو هستم و نه کسى که به من خبر داده است ، شنیدم از رسول خدا صلى الله علیه و آله که فرمود: هر کس از امتم که کردار قوم لوط را مرتکب شود، پس از مردن سه روز بیشتر در قبر نمى ماند و زمین او را به قوم لوط که به عذاب الهى هلاک شدند مى رساند، و در روز قیامت با آنان محشور مى گردد…
منبع:http://bohlool98.persianblog.ir
بادام(Amygdales communist)
بادام که به عربی آن را لوز می نامند، منشأ اصلی آن نواحی مرکزی و غرب آسیا به خصوص افغانستان و ترکمنستان می باشد و در دوران باستان در ایران، سوریه و فلسطین کشت می شده است.
از یک منظر بادام به دوگونه شیرین (هلو) و تلخ (مر) تقسیم می شود که روی سخن در این مقال درباره بادام شیرین است.
رازی در کتاب اغذیه می گوید: بادام شیرین به هیچ وجه قابض نیست، بلکه به واسطه شیرینی که دارد تلطیف نموده و بنابراین اعضای داخلی بدن را تمیز می کند و کمک به از بین بردن رطوبت می نماید.
کلینی به سند صحیح از امام صادق (علیه السلام) روایت می کند: علی بن حسین (علیهما السلام) هنگامی که قصد سفر حج و عمره می نمود، از نیکوترین غذاها توشه برمی داشت: بادام، شکرو …
در کتاب المنصوری فی الطب می گوید: بادام گلو را نرم می کند، ولی هضم آن مشکل است و در معده مدت زیادی می ماند. با این حال ایجاد انسدادنمی کند، بلکه گشاینده گیرها و مسکن حرقه البول و با شکر زیاد کننده قدرت میباشد.
خواص
از بادام و فرآورده های آن در موارد لاغری، ضعف جسمانی و حافظه، ورم گلو، دستگاه ادراری تناسلی، معده، روده، سنگهای مجاری ادرار و یبوست استفاده می شود. روغن آن را در درمان سوختگی ها، ترک خوردگی ها، دردگوش و خارش مصرف می نمایند.
از روغن بادام شیرین به عنوان مسهل برای اشخاص بالغ 60گرم و اطفال 10گرم استفاده می شود. شیر بادام که از ساییدن 50گرم بادام شیرین با 50 گرم قند و حل کردن آن در یک لیتر آب به دست می اید، در تورم معده و روده، مجاری ادراری، دستگاه تنفسی، سرفه تپش قلب و به منظور تقویت اطفال استفاده می شود.
کرفس
واژه کرفس معرب از کرفش یا کرسب فارسی است. در کتب قدیم ذیل ماده کرفس چندین گیاه ذکر شده است که از آن جمله کرفس نبطی و کرفس بستانی می باشد.1 و چون اثرات درمانی هر دو گیاه را یکسان ذکر نموده اند و در حقیقت گیاه دوم، نوع کشت شده و پرورش گیاه اول می باشد، از هردو تحت عنوان کلی کرفس یاد می کنیم. پیامبر اکرم صلی علیه وآله فرمودند: بر شما باد به کرفس که اگر چیزی بر عقل بیفزاید، همانا کرفس است.8
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: پیامبر اکرم صلی علیه وآله می فرمود: کرفس سبزی پیامبران است.9
کرفس از زمانهای بسیار دور شناخته و کشت شده است. یاسقوریدوس می گوید: کرفس نبطی را مانند کرفس بستانی می خورند. ریشه، برگ و شاخه های آن را خام و پخته و به تنهایی و یا با ماهی تناول می نمایند و آن را نمک سود نیز می نمایند. ضماد کرفس با نان یا آرد در آماس گرم چشم و آماس معده سودمند است. تناول خام یا پخته آن مدر است و خوردن پخته آن با ریشه در مسمومیت های دارویی سودمند است و موجب استفراغ می گردد. 2
جالینوس گفته است: کرفس، قاعده آور، مدر، ضد نفخ است به ویژه دانه آن. 3 طبری می گوید: برگ تازه کرفس برای معده و کبد سودمند است، سنگ کلیه را خارج می سازد. 4
خواص درمانی
دانه های آن مدر، ضد ورم، مسکن عصبی، و برگ و ریشه آن اشتهاآور، هضم کننده غذا، صفرابر، مقوی، ضد آسم و خلط آور می باشند. خاصیت مدر بودن آن را بند آمدن ادرار که در نتیجه آن ورم به وجود می اید، جلوگیری نموده، ناراحتی های رماتیسمی و بعضی از ناراحتی های عصبی را برطرف می نماید، لذا از دانه ها به عنوان مدر، ضد عفونی کننده مجاری ادرار و در رماتیسم و نقرس استفاده می شود.
از ریشه و برگ کرفس نیز در کمبود ترشح ادرار،برونشیت مزمن وآسم استفاده درمانی به عمل می اید. 5 مصرف آن در دوران شیردهی غیرمجاز است.6
اشکال دارویی(7)
دم کرده دانه: یک قاشق قهوه خوری دانه در یک فنجان آب جوش در روز برای هضم غذا بعد از غذا مصرف می شود.
دم کرده برگ: دم کرده یک قاشق سوپ خوری از برگ در یک فنجان آب جوش برای احتقان کبد و صفرا بر استفاده می شود.
جوشانده برگ: یک مشت (30گرم) از برگ در یک لیتر آب به مدت پنج دقیقه جوشانده و به عنوان تب بر استفاده می شود.
پانوشت
رک به : مخزن الادویه، محمد حسین عقیلی خراسانی،ذیل: کرفس؛ تحفه المؤمنین؛ محمد مؤمن حسینی تنکابنی، ذیل کرفس
المقالات السبع، دیاسقوریدوس، ترجمه حنینی بن اسحاق، ص 269
الحاوی فی الطب، ابوبکر محمد بن زکریای رازی، ج21، ص373
جامع المفردات الدویه و الاتمدیه، ضیاء الدین اندلسی مالیقی،ج4،ص53
رک به : مخزن الادویه، محمدحسین عقیلی خراسانی، ذیل کرفس
رک به : تحفه المؤمنین، محمد مؤمن تنکابنی، ذیل: کرفس
رک به: دایره المعارف گیاهان دارویی، دکتر ابوالقاسم سلطانی، ج1،ص206
بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، ج62،ص300
المحاسن، احمدبن محمدبرقی، ص501
شاید بچههای شما هم حس میکنند که نسبت به برادران و خواهران شان کمتر مورد توجه و محبت والدین هستند؛ شما هم این احساس را پوچ و بی معنی خطاب کرده و معتقدید که همه آنان را به یک اندازه دوست دارید!
متأسفانه ما ندانسته و به سادگی به رقابت طبیعی بچهها نسبت به هم دامن می زنیم. به طور مثال پس از مشاهده شور و شوق قابل توجه در یکی از آنان، او را با فرزندان دیگرمان - که معمولاً فرزندی است که دارای ویژگی خدادادی مثل زیبایی است - مقایسه می کنیم!
مادر یک پسر هفت ساله، میگوید: «من بر رشد و پرورش او به دقت نظارت دارم. چون او از عهده هرکاری برمی اید و مثل خواهر بزرگترش از هوش و استعداد قابل توجهی برخوردار است. بله من از او انتظارات زیادی دارم، زیرا میدانم که خواهرش به چه دستاوردهای بزرگی نایل شده است.»
والدین دو فرزند از یک جنسیت نیز تمایل خاصی دارند که آن دو را با هم مقایسه کنند. آنها گاهی از تفاوتهای بین آنها گیج می شوند و نگرانند که مبادا فرزند کوچکتر راه و مسیر بچه بزرگتر را طی نکند و یا بعکس، آن یکی از راه و رسم دیگری پیروی کند. این نگرانی گاهی بیش از حد واقعی و بزرگ میشود تا حدی که واکنش آنها به صورتی است که گویی او همان برادر یا خواهر رقیب است! والدین فراموش کردهاند که آنان دو شخصیت کاملاً متفاوت اند. حتی گاه فرزند خود را با نام برادرش صدا می زنند.
البته ممکن است تنها فرزند خانواده نیز چنین تجربه تلخی را داشته باشد. یک پسر دوازده ساله، میگوید: «پدرم پسر همسایه را طوری تحسین میکند گویی فرزند خودش موجودی حقیر و بی فایده است. مثلاً هنگام مشاهده بازی بسکتبال می گوید: ببین او چقدر خوب توپ را در حلقه می اندازد.»
بچه باید تایید و تحسین سایر بچه ها را توسط والدینش تحمل کند. در عین حال نیاز دارد توجه والدینش را به خود معطوف ببیند. به طور کلی بچه ها احتیاج دارند که بر حسب توانایی ها و انگیزش های فردی خود رشد کنند. بچه ها محتاج انعطاف پذیری اند و نه برچسب های خشک و جدی. اگر موقعیت محدودی برای هر بچه در نظر گرفته شود و هویتش براساس روابطش با برادران و یا خواهرانش تعیین گردد، بتدریج حس می کند توجه راستین والدین نسبت به او پوچ و غیر واقعی است. در اینجا به چند نمونه از مقایسه بچه ها توسط والدین شان اشاره می شود. ببینید که کدام یک از موارد زیر به زندگی شما راه یافته است. آنگاه بکوشید از تکرار آنها اجتناب کرده و یا دست کم تأثیرش را به حداقل برسانید.
1) اگر اولش به فکر آخرش نباشی آخرش به فکر اولش می افتی
۲) لذتی که در فراغ هست در وصال نیست چون در فراق شوق وصال هست و در وصال بیم فراغ
۳) آغاز کسی باش که پایان تو باشد
۴) پرستویی که به فکر مهاجرت هست از ویرانی آشیانه نمی هراسد
۵) کمی سبکسری لازم است تا از زندگی لذت ببری و کمی شعـــور، تا مشکلی برایت پیش نیاید
۶) دوست واقعی کسی است که اگر ساعتها در کنار او ساکت بشینی و صحبتی بین تان ردوبدل نشه بعد از خداحافظی احساس کنی که ساعتها باهاش درد و دل کردی
۷) چون می گذرد غمی نیست
۸) انسان باید سعی کند در زندگی چیزهایی که دوست دارد را بدست آورد ، و گرنه مجبور میشود چیزهایی را که بدست آورده است دوست بدارد
۹) فرصتها در سختی ها بوجود می آیند بدون جاذبه، پرواز معنی ندارد
در قرآن از رنگهای زرد، سبز، سفید، قرمز و سیاه به صراحت یاد شده و از رنگهای دیگر به اجمال.
جدای از رنگهای طبیعی و حسی، از رنگ دیگری نیز در قرآن سخن به میان آمده و آن رنگ الهی است. در آیه 138 سوره بقره در این باره میخوانیم: «صبغةاللّه ومن احسن من اللّه صبغة ونحن له عابدون»؛ رنگ خدایی [بپذیرید] و چه رنگی از رنگ خدایی بهتر؟! و ما تنها او را میپرستیم.
این آیه، دنباله آیاتی است كه خداوند از مردم خواسته است، به او و دستورات وحیانی او كه بر رسول خدا(ص) و دیگر پیامبران نازل كرده، ایمان بیاورند و از تفرقه بپرهیزند. در این آیه از چنین ایمانی، به رنگ الهی تعبیر شده است.
بخش اوّل
رنگهایی كه به اجمال یاد شدهاند:
در قرآن مجید ضمن چند آیه به بسیاری از رنگهای موجود در طبیعت اشاره شده است:
1. آیه 27 و28 سوره فاطر؛رنگهای نباتات و حیوانات و انسان
«الم تر ان الله انزل من السماءماءً فاخرجنا به ثمرات مختلفاًالوانها…. ومن الناس والدواب والانعام مختلف الوانه كذلك انما یخشی اللّه من عباده العلماءان الله عزیز غفور»؛ آیا ندیدی خداوند از آسمان، آبی فرو فرستاد كه از آن میوههایی رنگارنگ بر آوردیم…؟! و از انسان و جنبندگان و چهارپایان انواعی با رنگهای مختلف آفریدیم. حقیقت این چنین است كه از میان بندگان خدا تنها دانشمندان از او میترسند. خداوند عزیز و غفور است.
2. آیه22 سوره روم؛رنگهای تیرههای گوناگون انسان
«ومن آیاته خلق السموات والارض واختلاف السنتكم والوانكم إن فی ذلك لآیات للعالمین»؛ و از جمله نشانههای خداوند، آفرینش آسمانها و زمین و تفاوت زبانها و رنگهای شماست. در این موضوع، نشانههایی است برای اندیشمندان.
3. آیه 13 سوره نحل؛ رنگهای متنوع و گوناگون نعمتها
«وما ذرأ لكم فی الارض مختلفاًالوانه ان فی ذلك لایة لقوم یذكرون»؛ و آنچه را كه خداوند برای شما در زمین به رنگهای مختلف آفرید [نیز مسخر شما ساخت] در این موضوع، نشانه روشنی برای گروهی كه متذكر میشوند، وجود دارد.
واژه «ذرû به معنای «خلق»20 و «ما ذرû شامل كلیه نعمتهایی است كه خداوند متعال در روی زمین برای رفاه انسان ایجاد و در اختیار او قرار داده است. طبرسی ذیل این آیه گوید: «یعنی خداوند برای پایداری بدنهای شما پوشیدنیها و خوردنیها و مناكح را در زمین آفرید. این آیه شامل انواع حیوانات و نباتات و معادن و جز آن از نعمتها میگردد.»
4. آیه 69 نحل؛ رنگهای متفاوت عسل
«ثم كلی من كل الثمرات فاسلكی سبل ربك ذللاًیخرج من بطونها شراب مختلف الوانه فیه شفاءللناس ان فی ذلك لایةلقوم یتفكرون»؛ سپس از تمامی ثمرات و شیره گلها بخور و راههایی را كه پروردگارت برای تو تعیین كرده است، براحتی بپیما. از درون شكم آنها نوشیدنیای با رنگهای مختلف خارج میشود كه در آن برای مردم شفاست. به یقین در این موضوع، نشانه روشنی برای اندیشمندان وجود دارد.
5. آیه21 زمر؛رنگهای گوناگون گیاهان
«الم تر انّ الله انزل من السماءماءً فسلكه ینابیع فی الارض ثم یخرج به زرعاًمختلفاًالوانه…»؛ آیا ندیدی خداوند از آسمان، آبی فرو فرستاد و آن را به صورت چشمههایی وارد زمین نمود، سپس با آن زراعتی به عمل آورد كه رنگهای گوناگونی دارد؟!
بخش دوم
رنگهایی كه به تفصیل یاد شدهاند:
1. زرد
رنگ زرد انواع متنوعی دارد و تمامی آنها زیبا نیست. در قرآن مجید از رنگ زرد و برخی از انواع آن سخن به میان آمده و تعدادی از مصادیق زشت و زیبای آن به تصویر كشیده شده است:
در آیه69 سوره بقره اینگونه اشاره فرموده است: «صفراءفاقع لونها تسّر الناظرین».
مرحوم فیض كاشانی در مورد این آیه و رنگ گاو مورد نظر كه با ویژگی «صفراءفاقع» معرفی شده، گفته است: مقصود از «صفراءفاقع» زرد زیباست كه نه از كمیِ رنگِ زرد به سفیدی بزند و نه از پُری به سیاهی.
در آیه51 سوره روم بعد از آنكه به نشانه رحمت الهی یعنی زنده شدن زمین پس از مرگ آن اشاره شده، آمده است: «ولئن ارسلنا ریحاً فرأوه مصفرّا ًلظلوا من بعده یكفرون»؛ و اگر بادی بفرستیم و باغ خود را زرد و پژمرده ببینند، راه كفران پیش میگیرند.
و چند آیه دیگر كه در آن ها به رنگ زرد اشاره شده است.
آثار زیستی ـ روانی رنگ زرد
درباره اثرات روانی و تأثیرات زیستی رنگ زرد گفته اند: «پشه و بسیاری از حشرات از رنگ زرد گریزانند و بعضی [در] باغها [یِ خود] برای دور شدن حشرات لامپهای زرد ساختهاند.
زرد گرم كننده است؛ رنگ خوشخویی و خوشحالی است. آزمایشات پسیكولوژیك ثابت كردهاند كه رنگ زرد، خوشحالی زیاد میبخشد»؛ «زرد: روحانی، ایدهآل»؛«زرد: تحریك كننده فكری است و اثر قابل توجهی در كمبودهای فكری و روحی دارد و برخی از حالات عصبی را آرام مینماید.» اصولاًرنگهای روشن خوشحالی بخشاند. رنگ زرد اگر روشن باشد، نگاه به آن سرورآور و خوشحالی بخش است و اگر به نارنجی تمایل پیدا كند، اثر گوارشی نیز دارد و درخشنده و تابان و هیجانانگیز و مسكن است و ضربان نبض را به آرامی زیاد میكند.»
2. رنگ سبز
به رنگ سبز در نه آیه قرآن مجید به صراحت اشاره شده است؛ برخی از آنها مربوط به عالم طبیعت و موجودات دنیوی است و برخی مربوط به جهان دیگر و بهشت برین و موجودات آنجاست:
1. آیه 63 سوره حج؛ رنگ سبز زمین39
«الم تر انّ اللّه انزل من السماء ماءً فتصبح الارض مخضرة انّ اللّه لطیف خبیر»؛ آیا ندیدی خداوند از آسمان آب نازل كرد و بر اثر آن زمین سرسبز گشت؟! خداوند لطیف و آگاه است.
2. آیه80 سوره یس؛سبزی درختان
«الذی جعل لكم من الشجر الاخضر ناراًفإذا انتم منه توقدون»؛ [خداوند] همانكه برای شما از درخت سبز آتش ایجاد كرد و شما به واسطه آن، آتش میافروزید.
3. آیه 99 انعام؛ سبزینهها
«وهو الذی انزل من السماءماءً فأخرجنا به نبات كل شیءفأخرجنا منه خضراًنخرج منه حباًمتراكباً…»؛ او كسی است كه از آسمان آب نازل كرد و از آن هر نوع روییدنی برآوردیم و از آن، سبزینههایی با دانههای متراكم خارج ساختیم.
4. آیه 43 سوره یوسف؛خوشههای سبز
این آیه مربوط به رۆیایی است كه پادشاه مصر در زمان حضرت یوسف علیه السلام دید. پادشاه مصر گفت: «انی اری سبع بقرات سمان یأكلهن سبع عجاف وسبع سنبلات خضر واخر یابسات یا ایها الملأ افتونی فی رۆیای ان كنتم للرۆیا تعبرون»؛ من در خواب دیدم كه هفت گاو لاغر هفت گاو چاق را میخورند و هفت خوشه سبز و هفت خوشه خشكیده، ای اشراف و اعیان، درباره خوابم نظر دهید اگر تعبیر خواب میدانید.
5. آیه46 سوره یوسف؛خوشههای سبز
این آیه نیز درباره موضوع آیه پیش و در دنباله آن است: هم سلولی سابق حضرت یوسف علیه السلام كه بعد از آزادی مقرب درگاه پادشاه شده بود، خدمت آن حضرت در زندان رسید و از ایشان درباره تعبیر خواب پادشاه اینگونه پرسش كرد: «یوسف ایها الصدیق أفتنا فی سبع بقرات سمان یأكلهن سبع عجاف وسبع سنبلات خضر واخر یابسات لعلی ارجع الی الناس لعلهم یعلمون»؛ یوسف، ای بسیار راستگو، درباره هفت گاو چاقی كه آنها را هفت گاو لاغر میخورند و هفت خوشه سبز و هفت خوشه خشكیده نظر ده تا به سوی مردم باز گردم شاید از تعبیر خواب آگاه شوند.
آیات دیگری كه در آنها از رنگ سبز سخن به میان آمده، درباره بهشت و بهشتیان است:
6. آیه 21 سوره انسان؛لباس حریر سبز اهل بهشت
«عالیهم ثیاب سندس خضر واستبرق وحلوا اساور من فضة وسقاهم ربهم شراباًطهوراً»؛ بهشتیان لباسهایی از حریر نازك سبز و دیبای ضخیم بر تن دارند و با دستبندهایی از نقره آراسته شدهاند و پروردگارشان نوشیدنیای پاكیزه به آنان مینوشاند.
7. آیه 31 سوره كهف؛لباس حریر سبز بهشتیان
«اولئك لهم جنات عدن تجری من تحتهم الانهار یحلون فیها من اساور من ذهب ویلبسون ثیاباًخضراًمن سندس واستبرق متكئین فیها علی الارائك، نعم الثواب وحسنت مرتفقاً»؛ برای آنان بهشتهای جاودان است. از زیر پای بهشتیان نهرها جاری است، و آنان به دستبندهایی از طلا آراسته میشوند، و لباس سبز رنگ از حریر نازك و ضخیم میپوشند و بر تختها تكیه میزنند. چه پاداش خوبی و چه جایگاه نیكویی!
8. آیه 76 سوره الرحمن؛ تخت سبز بهشتیان
«متكئین علی رفرف خضر وعبقری حسان»؛ بهشتیان بر تختهایی سبز و بسیار زیبا و نیكو تكیه زدهاند.
9. آیه 64 سوره الرحمن؛ سبزی و خرمی دو بهشت
آخرین آیهای كه در آن از رنگ سبز سخن به میان آمده، مربوط به رنگ زیبای دو بهشت از بهشتهای عالم آخرت است. قرآن مجید در این باره میفرماید: «مدهامّتان» [آن دو بهشت كه در آیه 62 سوره رحمن از آنها صحبت شده] در نهایت سبزی و خرمی هستند.
«مدهامتان» از ماده «ادهیمام» از ریشه «دهمه» است و در اصل به معنای سیاهی و تاریكی شب است و به سبز پررنگ نیز اطلاق شده است. از آنجایی كه چنین رنگی نشانه نهایت شادابی و طراوت گیاهان و درختان است، درباره آن دو بهشت كه در اوج خرمی و سرسبزی هستند، به كار برده شده است.
آثار زیستی و روانی رنگ سبز
محققان و روانشناسان برای رنگ سبز آثار فراوانی را برشمردهاند. یكی از آنها در درمان برخی از بیماریها است. دكتر پاكنژاد در این زمینه گوید: رنگ سبز، مفرح و برای باز و گشاد نمودن رگها و تسكین اعصاب و كم كردن فشار خون مۆثر است و باعث كاسته شدن تب میشود و در اطاق بیمارستانها نیز به كار میرود، و برای كسانی كه پرتلاش هستند، رنگ سبزِملایم، مناسب است.
رنگ سبز، قوای فكری را برمیانگیزد و بهجتآور است. در این باره شهید پاكنژاد گوید: «در قرآن مجید به خاصیت انبساط آوری و بهجت بخشی رنگ سبز در آیه «حدائق ذات بهجة» (نمل، 27/60) اشاره شده است.از امام معصوم علیه السلام در این زمینه آمده است:
ثـلاثه یـذهبـن عـن قلـب الحــزن الماءوالخضـراءوالـوجـه الحـسـن
سه چیز اندوه را از قلب حزین میبرد آب و سـبــزه و صــورت زیبا.
به طور مكرر تجربه شده كه رنگ سبز نقش تعدیل كنندهای بر افراد عصبی دارد و برخی از پژوهشگران از آن برای درمان بیماریهای عصبی و اختلالات روانی استفاده میكنند، و بر این باوراند كه استعمال رنگ سبز هیچگونه واكنش منفی برای انسان در برندارد. همچنین گفتهاند كه سبز آرامبخش و تسكیندهنده و خنككننده است و در هیتسری و كاستن خستگی اعصاب و زدودن بیخوابی تأثیر میگذارد و فشار خون را میكاهد و با انبساطی كه در شعریهها ایجاد میكند، به انسان حرارت46 میبخشد و نورالژی و میگرن را ساكن مینماید. حتی این رنگ در تعدیل نور خورشید هم مۆثر است.
دكتر اردوبادی درباره اثرات زیستی ـ روانی رنگ سبز گوید: «رنگ سبز در بین هفت رنگ موجود در طیف نور سفید، رنگ وسط و متعادل است… و اثر مفرح و آرام بخشِملایم دارد؛ نه مانند قرمز كه اثر محرك و هیجان آور و نه مانند آبی كه اثر مسكن و غیر فعال دارد. از این رو، سبز روشن برای محیط كار و زندگی، رنگ مناسبی بوده و اثر مفرحِملایمی دارد و تماس مداوم با آن اشكالی ایجاد نمیكند. زیرا به علت متعادل بودنِخواص آن از جهات مختلف، نه تولید عكس العملهای پی درپی روانی و عصبی میكند كه منتهی به هیجان و عدم اعتدال و آرامش روحی شود و نه اثرات آرام بخش آن چنان زیاد است كه از شادابی و فعالیت انسان بكاهد.
دكتر پُدُلسكی نتایج اثر رنگ سبز را در كتاب «دكتر رنگ را تجویز میكند» اینگونه شرح داده است: «سبز در سیستم عصبی اثر میكند. این رنگ مسكن و هیپتونیك و تعدیل كننده هیجانات و اضطراب است. در تحریكات عصبی، بیخوابیها و خستگی اثر مفیدی دارد. فشار را پایین میآورد. با منبسط ساختن شعریهها، انسان احساس حرارت میكند. نورالژی و میگرن را تسكین میدهد؛ آرام كننده خوبی است و استعمال آن هیچ عكسالعملی را نشان نمیدهد.»