گاه بر مزار حسین بودم، گاه بر مزار عباس، گاه بر مزار یاران.
علقمه به صدای آرام و روان، به ترنم می خواند،
باد از شاخسار نخل ها گذر می کرد،
و پرندگان به زیارت سالار شهیدان، فوج فوج به کربلا می آمدند.
و منِ واله و شیدا، کربلا مأوایم شده بود،
گاه بر مزار حسین بودم، گاه بر مزار عباس، گاه بر مزار یاران.
و اکنون بر مزار باب الحوائج عباس بودم،
همان عباس که تمام شهیدان در قیامت به منزلت او غبطه می خورند.
جسم عباس در خاک آرمیده بود، اما پرچم او همچنان برافراشته بود و در اهتزاز،
تا در روزگار قحطی هر فریاد، هر جنبش، هر جوشش و هر کوشش،
نام و ذکر دلیر مردی عباس، کالبد خَمود و نیمه جان آدمیان را حیاتی دوباره بخشد.
عباس، پُر تلاش بود و پُر خروش، در رفع نیاز نیازمندان.
خدا که دستان او را گرفت، در اِزا دو بال به او هدیه داد،
صفحات: 1· 2