روایت شانزدهم آذر 1332، با بیان یکی از شاهدان ماجرا، آن قدر تکان دهنده است که هر دلی را آکنده از تأثر و افسوس می کند. شهید مصطفی چمران این گونه می نویسد: «از آن روز (یعنی 16 آذر )1332 نُه سال می گذرد، ولی وقایع آن روز چنان در نظرم مجسم است که گویی همه را به چشم می بینم. صدای رگبار مسلسل در گوشم طنین می اندازد. سکوت موجش بعد از رگبار، بدنم را می لرزاند. آه بلند و ناله جان گذار مجروحین را در میان این سکوت دردناک می شنوم. دانشکده فنی خون آلود را در آن روز و روزهای بعد به رأی العین می بینم.
آن روز، ساکت ترین روزها بود و چون شواهد و آثار احتمال وقوع حادثه ای را نشان می داد، دانشجویان بی اندازه آرام و هوشیار بودند. پس چرا و چگونه دانشگاه گلوله باران شد؟ و چه طور سه نفر از بهترین دوستان ما، بزرگ نیا، قندچی و رضوی به شهادت رسیدند؟
دولت با خراب کردن سقف بازار و غارت اموال رهبران آن، بازاریان را کم و بیش مجبور به سکوت کرد، ولی دانشگاه همچنان خاری در چشم دستگاه می خلید و دست از مبارزه برنمی داشت و دستگاه همچون درنده خون خواری به کمین نشسته، دندان تیز کرده بود که از دانشجویان مبارز دانشگاه انتقام بگیرد؛ انتقامی که عبرت همگان گردد.
روز بعد نیکسون به ایران آمد و در همان دانشگاه، در همان دانشگاهی که هنوز به خون دانشجویان بی گناه رنگین بود، دکترای افتخاری حقوق دریافت داشت و از سکون و سکوت گورستان خاموشان ابراز مسرت کرد و به دولت کودتا، وعده هرگونه مساعدت و کمک نمود و به رئیس جمهور امریکا پیغام برد که آسوده بخوابد.
دانشجو در جایگاه عمل
امام علی علیه السلام می فرماید: «علم بدون عمل، وبال و مزاحمت، و عمل بدون علم نیز گمراهی و انحراف است.» در مکتب اسلام، همان قدر که عمل کردن به علم اهمیت دارد، عمل بدون علم نیز نکوهش شده است. علمِ معرفت آور و بینش زا به عمل فرد ارزش می دهد.
نگاهی دوباره به دو مقوله علم و عمل در عرصه دفاع مقدس، مسائل بسیاری را روشن می کند. دانشجویانی که در دانشگاه دفاع مقدس، تئوری های خود را به آزمون می گذاشتند، افرادی بودند که آگاهانه در مسیر رشد خود گام برمی داشتند.
مقام معظم رهبری نیز بر این مدعا مهر تأیید می زند: «هنگامی که به نام دانشجوی شهید می رسیم، این یقین در ما پدید می آید که پذیرش شهادت و اقدام به جهادی که بدان منتهی شده، از سر خودآگاهی و با اراده روشن بینانه بوده است و این ارزش عمل را مضاعف می کند و بدین دلیل است که دانشجویان شهید که در شمار سرآمدان ایمان و ایثار آگاهانه بوده اند، ستارگان همیشه درخشانی هستند که هر جویای حقیقت می تواند راه خویش را با آنان بیابد.
یک الگو
دانشجو به عنوان قشر باسواد و فرهنگی جامعه، افزون بر شخصیت اجتماعی خود، الگوی رفتار و تفکر دیگران است. برخی در این عرصه چنان چشم گیر بوده اند که حتی پس از پیمودن مدارج و موقعیت های عالی مختلف، همچنان دوره دانشجویی آنان الگوبردار است. برای نمونه، خاطره های دانشجویی دکتر مصطفی چمران، هنوز دل را می لرزاند:
سال دوم یک استاد داشتیم که گیر داده بود همه باید کراوات بزنند. سر امتحان، چمران کراوات نزد، استاد دو نمره ازش کم کرد. شد هیجده؛ بالاترین نمره.
در سال 1337 با استفاده از بورس تحصیلی شاگردان ممتاز رفت امریکا. بعد از مدت کمی شروع کرد به کارهای سیاسی و مذهبی. خبر کارهایش به ایران می رسید. از طرف ساواک پدر را خواستند و بهش گفتند: «ما ترمی چهارصد دلار به پسرت پول نمی دهیم که بر ضد ما مبارزه کند.« پدر گفت: «مصطفی عاقل و رشید است. من نمی توانم در زندگی اش دخالت کنم. بورسش را قطع کردند. فکر می کردند دیگر نمی تواند درس بخواند و برمی گردد.
پس از تحقیقات علمی در جمع معروف ترین دانشمندان جهان در دانشگاه کالیفرنیا و معتبرین دانشگاه امریکا (بِرکلی)، با ممتازترین درجه علمی موفق شد دکترای الکترونیک و فیزیک پلاسما را بگیرد.
در امریکا، با همکاری بعضی از دوستانش، برای نخستین بار انجمن اسلامی دانشجویان امریکا را پایه ریزی کرد و از مؤسسان انجمن دانشجویان ایرانی در کالیفرنیا و از فعالان انجمن دانشجویان ایرانی در امریکا به شمار می رفت که به دلیل این فعالیت ها، بورس تحصیلی شاگرد ممتازی وی از سوی رژیم شاه قطع می شود.
پس از قیام پانزده خرداد سال 1342 دست به اقدامی جسورانه و سرنوشت ساز می زند و همه پل ها را پشت سر خود خراب می کند. به همراه بعضی از دوستان مؤمن و هم فکرش، ره سپار مصر می شود. مدت دو سال، سخت ترین دوره های چریکی و جنگ های پارتیزانی را می آموزد و به عنوان بهترین شاگرد این دوره شناخته می شود و مسئولیت تعلیم چریکی مبارزان ایرانی را به عهده او می گذارند.