بوق ممتد راننده تاکسی، خراب شدن اتوبوس و مترو، گران شدن اجناس همگی به راحتی می تواند خط خنده را از لبان شما برباید. اما همه این مسائل هر روزه در همه روزگارها بوده است. اگر حس شاد بودن و لذت بردن از زندگی را فراموش کنیم به طور قطع در دریای مشکلات غرق می شویم بدون آنکه بفهمیم زندگی چیست؟ پس زندگی کن…
در کوچه و خیابان، مترو و تاکسی وقتی به چهره برخی از افراد خیره شویم، از نگاهش حس می کنیم که آدم مهربانی است یا عصبانی. انسان ها ظرافت های پیچیده ای دارند که قطعا با یک نگاه نمی توان به آنها پی برد، اما در یک نگاه می توان لبخند یا اخم را در چهره یک فرد به راحتی شناسایی کرد.
فشارهای اقتصادی از گرانی نان گرفته تا بنزین و تخم مرغ، همه بهانه های خوبی است برای آنکه سایه لبخند از روی لب ها برود و افراد با چهره عبوس و گرفته شب ها به منزلشان بر گردند. پدری خسته که بعد از دویدن های شبانه روزی، در پاسی از شب به خانه بر می گردد. مادری که از فشار مترو و اتوبوس می نالد و گاهی معترض به اینکه بخاطر اغتشاش های چهار جوانی که شکمشان سیر است و دنبال قرطی بازی هستند ، مجبور شده مسیرش را برای آنکه فرزندانش بی مادر نشوند تغییر دهد و به همین دلیل دیرتر به خانه رسیده است. حال باید تا دیر وقت مشغول جمع و جور کردن خانه و رسیدگی به وضع درسی فرزندانش باشد. در گیرو دار غذا درست کردن و ناهار فردای بچه ها، نشاندن خط لبخند را برای چند لحظه روی لب هایش فراموش می کند.
بسیار در اصطلاح ها و تعارف های قوم و خویشی می گوییم که اصل دور هم بودن است نه غذا و تشریفات اما به طور یقین امروزه مخلفات مهمانی اصل دور هم بودن اعضای خانواده و فامیل را از بین برده است.
فیش های حقوقی آب باریکه ای که نمی داند باید به حساب صاحب خانه ریخته شود یا به سمت قبض آب و برق و شهریه مدرسه رود، همه اینها به تنهایی می توانند برای روزها و سالها لبخند را از
لبان پدر و مادری که از صبح درگیر مشغله های زندگی هستند بگیرد. و فرزندی که با اخم های در هم تنیده و چهره ناشاد پدر و مادرش مواجه است، حتی از اینکه در خانه با خواهر و بردارش بازی کند و بر سر مسائل کوچک قهقه بزنند ، ترس دارد. می ترسد که اگر صدای خنده شان بلند شد با نگاه زیر چشمی پدر که در حال چرت زدن است و نگاه خیره مادر از آشپزخانه که دستش را به نشانه هیس بلند کرده، روبرو شود.
قواعد کنار هم خوش بودن
شادی های کوچکِ بزرگ
بسیاری از افراد این تصور را دارند که شاد بودن تنها برای کسانی است که حساب بانکی شان از نظر رقمی کنتر بالایی بیندازد و هیچ غم ، درد و مسئله ای در زندگی نداشته باشند. از طرف دیگر شادی و خوشحالی را منوط به سفرهای آنچنانی یا تفریح ها با هزینه های سرسام آور می دانند. به همین علت وقتی به ته حساب بانکی خود و قسط های ردیف شده ی آخر ماه فکر می کنند، خودشان را از شاد زیستن و تفریح کنار خانواده شان محروم می کنند. نه خود از همین چند صبای زندگی لذت می برند و نه اجازه می دهند فرزندانشان که هنوز درگیر این سررسیدهای ته برج نشده اند تفریح کنند.
اما نه در شعار و حرف بلکه در امر واقع، لبخند زدن و شاد بودن به صفرهای جلوی فیش حقوقی و معامله های میلیاردی ارتباطی ندارد. آنچه ذات خوشحال بودن را در افراد ایجاد می کند داشتن روحیه استفاده از هر گونه امکاناتی برای لذت بردن از زندگی است. بهروز بیرشک عضو انجمن روانشناسان ایران می گوید: « آنچه بیشتر از همه موجب شاد زیستن افراد به صورت جهانشمول می شود، استفاده از حداکثر امکانات رفاه اجتماعی است که دربردارنده امنیت اقتصادی، مالی، بهداشتی و آموزشی است. ما در بررسی جداول و آمارها می بینیم که مردم کشورهای اسکاندیناوی به دلیل استفاده از حداکثر امکانات در همه زمینه ها شادترین افراد جهان هستند در حالی که در کشوری مثل آمریکا که از رفاه مالی بیشتری نسبت به اسکاندیناویایی ها برخوردار است، میزان شادی افراد کمتر است در نتیجه باید گفت مردم کشورهای ثروتمند لزوما شادتر نیستند. مثلا مردم در کشور فقیری چون هندوستان از شادترین افراد هستند که این امر حتی در فیلم هایشان به وضوح دیده می شود».
این تفکر که آدم های پولدار باید خوش گذرانی کنند و افراد کم درآمد فقط باید دنبال یک لقمه نان باشند، منسوخ شده است. خانواده ها باید بین استفاده درست از امکاناتی که در اختیار دارند و رفاه مالی که در ذهن آنها است تفاوت قائل شوند. بسیار در بین اقوام و خویشان و دوستان خود دیده اید که از وضعیت مالی خوبی برخوردار نیستند اما از کمترین وسایلی که در اختیار دارند برای شاد بودن کنار هم استفاده می کنند. شاید فقط دار و ندارشان یک موتور است که آخر هفته عیال خود را سوار می کنند و به پارک محله می روند، گاهی هم ترجیح می دهند که پارک های محله های دیگر را امتحان کنند و لقمه های کتلتی که درست کرده اند را در آنجا بخورند. گاهی فقط ده هزار تومان ته جیب شان است اما دست خانم و فرزند را می گیرند و برای قدم زدن به مرکز خرید یا پارکی می روند و با همان ده هزار تومان سه بستنی قیفی می خرند و اینگونه تعطیلات خود را می گذرانند. گاهی ترجیح می دهند به جای آنکه املت را تنها بخورند، یکی از دوستان و اقوام خود را دعوت کنند و در کنار هم بیشتر خوش بگذرانند. . سرگرمی مهمانی شان هم نه شام چند نوع و دسر و شیرینی های ناپلئونی بلکه بازی اسم و فامیل و گل یا پوچ ، مارپله، تیله و گردو بازی و الان هم بازار داغ پانتومیم اجرا کردن هاست.
بیشتر بخوانید:
با دست خالی مهمانی دهید
بسیار در اصطلاح ها و تعارف های قوم و خویشی می گوییم که اصل دور هم بودن است نه غذا و تشریفات اما به طور یقین امروزه مخلفات مهمانی اصل دور هم بودن اعضای خانواده و فامیل را از بین برده است.برای همه افراد تخم مرغ گران شده، سختی های اقتصادی روی دوششان سنگین شده، اما اگر بخواهند همین شادی های ساده اما در عین حال بزرگ را از خودشان دریغ کنند،آنگاه هیچ چیزی از زندگی و انسان بودن نمی ماند و فقط رباط هایی باقی می مانند که در هوای آلوده شهرها نفس می کشند.