در تفسیر عرفانی و صوفیانه از عاشورا مطرح میشود حسین بن علی(ع) انسان کاملی بود که با شهادتش بستری فراهم کرد تا با توسل به او از همه آلودگیها پاک شویم و به دست او به سعادت و کمال برسیم…
در طول سال هر خطایی که مرتکب میشویم، هر گناهی که از ما سر میزند، حقی که از کسی ضایع میکنیم و یا به وظیفه خود عمل نمیکنیم را میخواهند در ماه محرم با گریه بر مصیبت اباعبدالله(ع) جبران کنند؛ گویی که ما همچون مسیحیان حسین بن علی(ع) را شهید راه از بین بردن گناهان امت میدانیم.
عاشورا و جانبازی جمعی از عاشقان
این دسته از تحریفات ریشه در تفسیر عرفانی از نهضت عاشورا دارد. در نگاه عرفانی، امام حسین(ع) انسان کاملی تصویر میشود که با تن دادن به قضای الهی، همچون ابراهیم(ع) به قتلگاه کربلا رفت و پس از قربانی کردن اسماعیلهایش، از راه شهادت، در ذات معشوق و معبود خود فانی شد.
در حالی این تحلیل، شهادت امام و یارانش را هدف قیام و نهضت عاشورا میداند که با روایاتی از امام ناسازگار است؛ امام هدف قیام خود را اصلاح امت جدش، امر به معروف و نهی از منکر معرفی میکنند.
عمان سامانی یکی از کسانی است که به طور مفصل به این رویکرد پرداخته؛ او صاحب مثنوی “مخزنالاسرار"، منظومهای عارفانه در رثای امام حسین (ع) است.
عمان سامانی حرکت امام حسین(ع) به جانبازی جمعی از عاشقان به رهبری یک عاشق ممتاز الهی تعبیر میکند که او یاران و اصحاب خود را در راه معشوق و برای رساندن به او قربانی کرد.[1]
در حالی این تحلیل، شهادت امام و یارانش را هدف قیام و نهضت عاشورا میداند که با روایاتی از امام ناسازگار است؛ امام هدف قیام خود را اصلاح امت جدش، امر به معروف و نهی از منکر معرفی میکنند.
نگاه عرفانی به حادثه کربلا یک سویه، غیر جامع و ناقص است؛ آنچه در تفسیر عرفانی ارائه میشود، زمینههای روحی و معنوی حماسه حسینی است؛ یعنی اگر سؤال شود چه کسی میتواند چنین حماسهای را خلق کند؟ در جواب باید گفت کسانی که روح بزرگ الهی داشته، عارف و عاشق بوده باشند. در واقع تفسیر عرفانی عاشورا فلسفه قیام آن حضرت نیست و به اشتباه به جای تفسیر این واقعه و تعلیل قیام امام به کار رفته است.
اگر شمر و یزید نبودند، نعمت شهادت امام حسین(ع) را نداشتیم
این رویکرد به شهادت امام حسین(ع)، انحرافاتی را در طول تاریخ به دنبال داشته؛ از جملهی این کج رویها، تقدیس قاتلین امام است.
عمان سامانی درباره اشقیای دشت کربلا میگوید: «آنها هم مأمور هستند و ایشان سر مستان “می” شقاوتند و آنها هم باید باشند تا امام حسین به آن درجه برسد.»[2]
البته این نوع نگاه، در تفکر طرفداران ابن عربی وجود دارد؛ به طور مثال یکی از روحانیون اخیراً گفته بود: «قبل از اینکه ما برویم بهشت، میبینیم یزید و اینها رفتهاند. ما میگوییم الان ما چقدر باید متشکر شمر و عمر سعد باشیم؟ دین خدا و ناموس خدا که باقی ماند، یعنی چیزی نشد که اینها ضرر به ناموس خدا بزنند… همه روز قیامت میگوییم که حق شمر هم هست که این همه بالا بیاید. ایشان باعث شد ما الان اینجا آمدیم. مردم همه شمر را رد میکردند اما خود امام حسین به او میگوید بیا.»[3]
خروج حسین بن علی؛ فرار از مرگ، فنای عرفانی یا سودای حکومت؟آیا حسین بن علی(ع) از ترس جان خروج کرد؟قیام برای تصاحب حکومت
باید در محرم شاد بود و نه غمگین
عدهای دیگر از کسانی که رویکرد عرفانی به عاشورا دارند، از آنجایی که هدف امام را شهادت در راه خدا و بسیار مقدس میدانند، در ایام محرم مسرت و شادی را مناسبتر از عزاداری تلقی میکنند.
در مقابل این گروه کسانی هستند که می گویند باید در مصیب امام گریه کرد؛ چراکه گریه اباعبدالله(ع)، عامل پاک شدن از گناه است.
به طور مثال آیت الله طهرانی در احوالات سید هاشم حداد در ایام محرم مینویسد: «در تمام دهه عزاداری، حال حضرت [سید هاشم] حداد بسیار منقلب بود. چهره سرخ میشد وچشمان درخشان و نورانی؛ حال حزن واندوه درایشان دیده نمیشد؛ سراسرابتهاج و مسرت بود. میفرمود: چقدر مردم غافلند که برای این شهید جانباخته غصه میخورند و ماتم واندوه بپا میدارند…تحقیقاً روزشادی و مسرّت اهل وبیت (علیهمالسلام) است».[4]
سید بن طاووس نیز چنین عقیدهای دارد، ولی با این تفاوت که میگوید چون اهل بیت ما را به عزاداری برای امام حسین(ع) دعوت کردهاند، اطاعت میکنیم؛ او در مقدمه کتاب لهوف مینویسد: «اگر نبود امتثال فرمان سُنّت پیامبر و کتاب پروردگار در پوشیدن لباس جزع و مصیبت زدگی … هرآینه در مقابل این نعمت بزرگ، جامههای سرور و بشارت به تن میکردیم.»
اباعبدالله به مثابه مسیح امت اسلامی
در مقابل این گروه کسانی هستند که میگویند باید در مصیبت امام گریه کرد؛ چراکه گریه بر اباعبدالله(ع)، عامل پاک شدن از گناه است.
ملا آقای دربندی در کتاب اسرار الشهاده ادعا میکند در کربلا یک میلیون و ششصد هزار نفر سپاه عمر سعد بودند که امام حسین سیصد هزار نفر از این افراد را روز عاشورا کشتند.
این تفسیر همانطور که شهید مطهری در کتاب حماسه حسینی میگوید، برگرفته از نگاه مسیحیت نسبت به صلیب کشیده شدن مسیح (ع) است. همانگونه که آنها معتقدند مسیح کشته شد تا گناه نخستین بشر(original sin) را از بین ببرد، امام حسین (ع) هم کشته شد تا “باب نجاة الامه” باشد.
شهید مطهری در نقد این تحلیل میگوید: «ابا عبد الله(ع) که برای مبارزه با گناه کردن قیام کرد، ما گفتیم قیام کرد که سنگری برای گنهکاران بشود. ما گفتیم حسین یک شرکت بیمه تأسیس کرد، بیمهٔ گناه؛ گفت شما را از نظر گناه بیمه کردم، در عوض چه میگیرم؟ شما برای من اشک بریزید، من در عوض گناهان شما را جبران میکنم، اما شما هرچه میخواهید باشید، ابن زیاد باشید، عمر سعد باشید.»[5]
روز عاشورا امام حسین(ع) سیصد هزار نفر را به درک واصل کرد!
انحراف دیگری که نگاه عرفانی به وجود میآورد، اسطورهسازی از امام حسین و سایر شهدای کربلا است. وقتی عدهای میخواهند از امام و یارانش اسطوره بسازند، مجبور میشوند در واقعیتهای تاریخی دست ببرند و تاریخ را هم تحریف کنند.
به طور مثال ملا آقای دربندی در کتاب اسرار الشهاده ادعا میکند در کربلا یک میلیون و ششصد هزار نفر سپاه عمر سعد بودند که امام حسین سیصد هزار نفر از این افراد را روز عاشورا کشتند. [6]
و یا ملا حسین کاشفی در روضه الشهدا ادعا میکند که یکی از یاران امام حسین(ع)، زعفر جنی بوده است. البته متاسفانه باب خرافه گویی و اسطورهسازی از حادثه کربلا را همین کتاب باز کرد و حتی اینکه گفته میشود روضه امام حسین، به پانصد سال پیش، یعنی تاریخ تألیف این کتاب بر میگردد. [7]
اشکال دیگری که اسطورهسازی دارد، دست نیافتنی شدن اهداف امام حسین(ع) برای مردم است و حال اینکه امام حسین(ع) فرموده است: «لکم فی اسوه».[8]
پینوشتها:
[1]ماجرای تفقد میرزای شیرازی از عمان سامانی/ مرکز خبر حوزه، در گفتوگو با دکتر علیزاده؛
2]همان
[3] برگرفته از فایل صوتی منسوب به حجت الاسلام صمدی آملی؛
[4]کتاب روح مجرد، ص 78 و 79
[5]مجموعه آثار استاد شهید مطهری جلد 17 ، ص 109
[6] همان، ص 78
[7] همان، ص94
[8] طبری، ج 4، ص 605، کامل، ج 2، ص 553