یک دسته کبوتر ...........و.........ایوان طلا
یک دسته کبوتر دل من نذر تو کرده است
با دفتری از شور غزل آبی یکدست
هر شب من و این پنجره با خواب غریبیم
آخر به خدا طاقتمان می رود از دست
صد بار به دنبال تو راهی شده ام، حیف
هر بار کسی مثل خودم راه مرا بست
من خسته ام از کوچه و پس کوچه این شهر
هر راه رسیدن به تو خوردست به بن بست
مجنون شده از تو غزل حضرت حافظ
هر مصرع سعدی شده از نام تو سرمست
آقا همه اشعار مرا دور بریزید
وقتی که در این شهرم و در من نفسی هست
پرستو علی عسگر نجاد