اگرچه در ظاهر، مساله کشف حجاب در کشورهای اسلامی، تقلیدی کورکورانه و تجددمآبانه بوده است و با امید دستیابی به رشد و پیشرفت جوامع اسلامی انجام پذیرفته اما باید گفت که نقش موثر غربی ها در گسترش و ترویج فرهنگ خود آن هم با روشی تهاجمی و استعماری، امری انکار پذیر است.
به طور معمول افزایش پرسش ها پیرامون زوایای تاریک یک موضوع می تواند نشانه توجه عالمانه بشر به آن مساله و رشد دانائی و آگاهی انسان باشد. اما در موضوع حجاب باید گفت که چنین مساله ای صادق نیست.
زیرا حجم وسیع شبهات نوپدید و پرسش های چالش آفرین پیرامون این مساله، با هدف سلطه فرهنگی غرب بر اندیشه ناب اسلامی و غارت همه جانبه فرهنگ مسلمانان و استثمار فکری و اعتقادی آنها است و به هیچ وجه ریشه در جستجوی عالمانه و کنکاش فهیمانه ندارد.
دنیای غرب در پی آن است که تفکر و اندیشه خود را از یک سو و حاکمیت و نفوذ سیاسی و اجتماعی خود را از سوی دیگر بر تمامی جهان بگستراند. اما مهمترین سدّ در پیش روی خود را اندیشه اسلام و حاکمیت آن بر قلب ها می داند.
به همین جهت با هجومی سازمان دهی شده، ناجوانمردانه و ساختار شکنانه به تمامی مبانی فکری، فرهنگی و اجتماعی مسلمانان حمله ور شده است و مطمئنا در این مسیر از هیچ تلاشی فروگذار نخواهد بود.
اگرچه در ظاهر، مساله کشف حجاب در کشورهای اسلامی، تقلیدی کورکورانه و تجددمآبانه بوده است و با امید دستیابی به رشد و پیشرفت جوامع اسلامی انجام پذیرفته اما باید گفت که نقش موثر غربی ها در گسترش و ترویج فرهنگ خود آن هم با روشی تهاجمی و استعماری، امری انکار پذیر است.
نگاهی کوتاه به تفاوت کشف حجاب در غرب و دنیای اسلام نشانگر تفاوت ماهوی این دو نوع حرکت اجتماعی است. بنابراین می توان چنین نتیجه گرفت که رشد فزاینده شبهات نوپدید در دنیای اسلامی ریشه در تهاجم فرهنگی دنیای غرب داشته و یک چالش و موج ساختگی در راستای دستیابی به اهداف شوم آنها است.
تفاوت کشف حجاب در غرب و دنیای اسلام
کشف حجاب عمومی در میان بانوان کشورهای اسلامی از حدود صد سال پیش توسط سردمداران فاسد سه کشور ترکیه، ایران و افغانستان، با اجبار و فشار حاکمیتی به وقوع پیوست اما ریشه اصلی آن از یک سو باید در تحولات فکری و اندیشه ای دنیای غرب و از سوی دیگر در دگرگونی های فرهنگی و اجتماعی غرب جستجو کرد.
با این حال اگرچه کشف حجاب در کشورهای اسلامی، تقلید و الگوبرداری از تحولات غرب بوده است اما همانطور که در ادامه خواهیم گفت، نوع و سنخ این رخداد در دنیای غرب و جهان اسلام تفاوت بسیار زیادی با هم دارد.
مهمترین دلیل برای این تفاوت ماهوی میان کشف حجاب در غرب و جهان اسلام، اختیاری بودن ظاهری این حرکت در غرب و اجباری بودن آن در کشورهای اسلامی است.
ترکیه در این مساله شباهت بیشتری به اروپا دارد و با فشار و جبر کمتری به کشف حجاب روی آورده اما وجه اشتراک کشف حجاب در میان این سه کشور خصوصا ایران و افغانستان، اجباری بودن آن و تشدید اقدامات خشونت آمیز برای ترویج بیحجابی در جامعه بوده است. در ایران و در زمان حکومت رضاشاه چادر از سر زنان با زور و اجبار برداشته میشد و اجرای سیاست کشف حجاب با خشونت همراه بود. در افغانستان نیز شبیه همین وضعیت به وجود آمد و همین خشونت و اجبار بود که نهایتاً منجر به شورشهایی بر علیه امانالله خان شد و به حکومت وی پایان داد.
وارداتی بودن این سیاست و عدم تمایل قاطبه مردم نسبت به «مسئله کشف حجاب» در این سه کشور، مساله ای غیر قابل انکار می باشد. در واقع یکی از مهمترین نقاط تشابه پدیده و پروژه کشف حجاب در این کشورها و حتی کشورهای دیگری نظیر مصر، الجزایر و …، وارداتی بودن این پدیده و عدم وجود ریشههای داخلی و تمایلات درونی و مردمی برای این مسئله بوده است. در حالیکه تحولات اجتماعی اروپا پس از تحولات فکری، اعتقادی و اندیشه ای صورت پذیرفته است.
اصولاً این سه کشور در آن مقطع زمانی کاملاً سنتی و مذهبی بوده و نه تنها تمایلی به کشف حجاب نداشتند، بلکه کاملاً مقید به تقیدات دینی و پوشش و حجاب اسلامی بودند. در این بین سیاستهای کشف حجاب در ترکیه، به دلیل نزدیکی جغرافیایی این کشور به غرب با موفقیت بیشتری همراه بوده و به دلیل گستره وسیع ارتباطات این کشور با کشورهای غربی، سیاست کشف حجاب در این کشور ـ بر خلاف ایران و افغانستان ـ با موفقیت چشمگیری مواجه بوده و در بسیاری از نواحی ریشه دوانید و گسترش یافت. (پروژه «کشف حجاب» چرا و چگونه انجام گرفت؟، سید محمد موسوی، موسسه مطالعات تاریخ ایران)
پوشش و لباس روبنای تغییر و تحولات فرهنگی
این کشف حجاب موازی در این سه کشور بزرگ اسلامی، آغازی بر هجوم همه جانبه غرب به فرهنگ اصیل اسلامی بود که خود را در قالب پوشش و لباس عموم مردم خصوصا بانوان، نمایان کرد. در واقع پوشش هر جامعه ای رونمای تمدن و تفکر و فرهنگ آن جامعه به حساب می آید که دگرگونی و تغییر و تحول در آن ارتباط مستقیم با تغییر و تحول در اندیشه و اعتقادات و فرهنگ آن جامعه خواهد داشت.
به بیان دیگر می توان گفت همانطور که لباس و نوع پوشش زنان و مردان هر جامعه ای نشانگر اعتقادات و نوع تفکر آن جامعه است، تغییر در فرهنگ و تفکر هر جامعه ای نیز می تواند از تحول در پوشش و ظاهر عموم مردم آغاز گردد و فرهنگ و تفکر آن اجتماع را به سمت و سویی دیگر بکشاند. بنابراین باید گفت که میان نوع پوشش و فرهنگ عمومی هر اجتماعی رابطه ای دو طرفه و ارتباطی مستقیم وجود دارد.
با این مقدمه می توان گفت که اگرچه تغییر پوشش در جهان اسلام ریشه در تحولات دنیای غرب و تغییر پوشش در آن دیار داشته است، اما نوع و سنخ این تغییرات با هم متفاوت است. چراکه برهنگی در اروپا پس از تغییر و تحولات فکری، اجتماعی و فرهنگی در آن دیار صورت پذیرفته اما کشف حجاب در جهان اسلام بیشتر به عنوان آغازی برای گرایش به تفکر غربی و پذیرش اندیشه آنان صورت گرفته است. در واقع کشف حجاب در جهان اسلام به عنوان ابزار و دست آویزی برای گرایشات فرهنگی و اجتماعی مردم به سوی تفکرات و فرهنگ غرب به حساب می آید.
در بعد تغییر و تحولات اجتماعی نیز باید گفت که غرب در اثر تعصبات و تنگ نظری های دوران قرون وسطی در کلیسا، به دوران نوزائی (رنسانس) و آزادی طلبی بی حد و مرز رسید و برای رهائی از زندان نادانی و تعصبات کور مذهبی، به چاه عمیق سکولاریسم و جدائی دین از زندگی اجتماعی و سیاسی گرفتار شد، اما کشورهای اسلامی بدون آنکه تصوری از این مساله داشته باشند تنها با یک تهاجم فرهنگی همه جانبه از سوی غرب مواجه شدند و خود را در برابر سیلی از تفکرات، اعتقادات، تمایلات، شبهات و خرده فرهنگ های بیگانه یافتند. به همین جهت مساله حجاب در کشورهای اسلامی را نیز باید از این منظر نگاه کرد و به عنوان یک چالش غرب گرایانه به آن نظر افکند.
در واقع سردمداران و روشن فکر مآبان در جوامع اسلامی به امید دستیابی به پیشرفت های صنعتی و اقتصادی دنیای غرب، خود را به ورطه تباهی فرهنگی و اجتماعی برآمده از تفکرات نوپدید غرب انداختند و گمان کردند که دلیل رشد اقتصادی غرب، همین تحولات اجتماعی و فرهنگی پوچ و قهقرا گونه است.