چرا خون دل خوردن درست نیست؟
شاید شما هم افرادی را دیده باشید که برای کوچکترین چیزی با دیگران درگیر می شوند؛ درمقابل گروه دیگری ترجیح می دهند سکوت کنند. روش شما چیست؟ درگیر شدن یا سکوت کردن؟ کدام روش بهتر است؟
عصبانیت
خب شاید با خواندن عنوان مطلب این تصور برایتان پیش آمده که سکوت کردن و خون دل خوردن کار درستی نیست و همزمان به این موضوع هم فکر کنید که درگیر شدن هم به همان اندازه و حتی شاید بیشتر مذموم و ناپسند است.
در واقع حق با شماست؛ بیایید موضوع را دقیق تر بررسی کنیم. در نگاه اولیه شاید به نظر برسد آنهایی که سکوت می کنند، کمتر به خودشان یا دیگری آسیب می رسانند، پس روش آنها بیشتر مورد تایید است، اما در حقیقت افرادی که از خواسته های خود صرف نظر می کنند نسبت به طرف مقابل احساسات منفی و متناقضی را تجربه می کنند. مثلا با اینکه همسرشان را دوست دارند، اما نسبت به او احساس نفرت دارند و تمایلشان را برای ارتباط صمیمانه با او از دست می دهند. این افراد ممکن است گیج شوند و از خود بپرسند که واقعا چه اتفاقی افتاده است؟ از طرفی شخص مقابل هم احساسات مشابهی خواهد داشت و درک نمی کند که چه چیزی بین آنها فاصله انداخته است؟
برای بیشتر افراد خیلی راحت تر هست که جمله هایشان را خطاب به طرف مقابل بگویند. اما فراموش نکنید که شما قراراست درباره ی خودتان و آنچه می خواهید حرف بزنید؛ پس بهتر است جمله هایتان را با “من” شروع کنید
حال این سوال مطرح می شود که چرا با وجودی که سکوت و خاموشی در اینجا کارکرد مثبتی ندارد، افراد ترجیح می دهند این رویه را پیش بگیرند؟
معمولا این افراد درون خودشان یک منتقد درونی فعال دارند؛ ندایی که مرتب به آنها گوشزد می کند که بهتر است سکوت کنند، آنها ارزشی ندارند و برای دیگران مهم نیستند یا اینکه صرفا یک عضو فراموش شده و حقیر هستند. بنابراین سکوت کرده و از دیگران فاصله می گیرند؛ در حالی که با حجم زیادی از احساسات منفی درگیر هستند و مرتب در حال درگیری و گفت و گوی درونی با دیگران. این افراد به جای بیان صریح احساسات و خواسته هایشان بارها و بارها در مکالمه ای ذهنی ماجرایی که باعث رنجش آنها شده را مرور می کنند یا حرفهایی را که هیچ وقت با دیگران در میان نمی گذارند؛ برای خود تکرار می کنند. در واقع آنها محکوم هستند که یک چرخه ی آزاردهنده ی منفی را به دفعات تجربه کنند.
آیا شما تجربه ی مشابهی داشته اید؟ در اینصورت شاید بخواهید بدانید که چطور باید این چرخه را متوقف کنیم؟
از خود گفتن
از خود گفتن و درباره خود حرف زدن ابزاری مناسب و مثبت محسوب می شود. شاید در نگاه اول این پاسخ ساده به نظر برسد، اما وقتی یاد می گیریم به جای اینکه با خودمان حرف بزنیم و بارها و بارها جمله هایی را در ذهنمان تکرار کنیم، با دیگری وارد گفت و گو شویم در واقع از روش های آسیب زایی که ما و طرف مقابلمان را در یک حالت دفاعی قرار می دهد، در امان خواهیم بود.
این روش البته با جنگیدن فرق دارد و ابزاری مناسب برای پایان دادن به دعواست. وقتی شما صادقانه و صریح درباره ی احساسات و خواسته هایتان حرف می زنید به طرف مقابل نشان می دهید که در یک رابطه ی بالغانه قرار دارید. به این ترتیب همسرتان هم علاقه مند می شود که گوش بدهد و پذیرا باشد. اما چطور؟
سلاحتان را زمین بگذارید
وقتی یک گفت و گوی ساده می رود که به دعوا تبدیل شود؛ بهترین راه این است که هر دو از تک و تا بیفتید. هدف اصلی این است که شما به همسرتان نزدیک شوید، بنابراین می توانید با آرام کردن خودتان شروع کنید، البته قرار نیست خودتان را شکنجه دهید، اما با یک لحن صادقانه بگویید: ” من بیشتر ترجیح می دهم مراقب احساسم نسبت به تو باشم تا اینکه در این بحث برنده شوم.”
وقتی قرار است درباره ی خواسته هایتان صحبت کنید؛ خیلی مهم است که کار را به نق زدن و ناله کردن نکشانید. البته قرار نیست به خاطر احساساتتان عذرخواهی کنید یا اینکه چون نگران قضاوت همسرتان هستید، خودتان را به جاده ی خاکی بزنید
گفتن همین جمله ی ساده طرف مقابل را نرم می کند و به احتمال بسیار زیاد او را هم از تک و تا می اندازد. در چنین شرایطی هر دو بهتر می توانید با هم ارتباط بگیرید. حالا خیلی راحت بگویید که دقیقا چه می خواهید و او را هم تشویق کنید تا درباره خواسته اش حرف بزند.
توقف چرخه
وقتی مثل یک بزرگسال ارتباط می گیرید و دست از نق زدن و خودخوری برمی دارید، چرخه ی رفتارهای انفعالی (خون دل خوردن) و تهاجمی (جارو جنجال راه انداختن و از کاه کوه ساختن) را متوقف می کنید. حالا دیگر همسرتان یا دیگری را بخاطر اینکه خودبخود متوجه خواسته های شما نشدند یا نتوانستند ذهن شما را بخوانند مجازات نمی کنید. ضمن اینکه تکلیف تان با خودتان و بقیه روشن هست و می دانید که در جه چور رابطه ای قرار دارید.
نق نزنید
وقتی قرار است درباره ی خواسته هایتان صحبت کنید؛ خیلی مهم است که کار را به نق زدن و ناله کردن نکشانید. البته قرار نیست به خاطر احساساتتان عذرخواهی کنید یا اینکه چون نگران قضاوت همسرتان هستید، خودتان را به جاده ی خاکی بزنید. درست است که برای اغلب ما صحبت کردن درباره ی چیزهایی که نمی خواهیم راحت تراست، اما مستقیم بروید سر اصل مطلب و خواسته تان را بیان کنید. این روش کمک می کند اعتماد بنفس بیشتری پیدا کنید و بهتر بتوانید به رابطه تان سر و سامان بدهید.
با من شروع کنید
برای بیشتر افراد خیلی راحت تر هست که جمله هایشان را خطاب به طرف مقابل بگویند. اما فراموش نکنید که شما قراراست درباره ی خودتان و آنچه می خواهید حرف بزنید؛ پس بهتر است جمله هایتان را با “من” شروع کنید. مثلا به جای اینکه بگویید ” تو هیچ توجهی به من نداری.” بگویید: ” من می خواهم که تو با من وقت بگذرانی یا می خواهم احساس کنم که به حرفهایم گوش می دهی.”
این شیوه کمک می کند نه تنها با خودمان در ارتباط باشیم، بلکه امیدوار باشیم دیگران هم ما را بهتر درک کنند. از حالا با خودتان قرار بگذارید شما هم به اندازه ی دیگران ارزشمند هستید و حق دارید خواسته ها و نظرتان را مطرح کنید. مطمئن باشید به این ترتیب نه تنها خودتان احساس بهتری خواهید داشت، بلکه دیگران هم بهتر با شما ارتباط برقرار خواهند کرد.