کنکاشی در رسانه، سلبریتیسازی و فرهنگ
با در نظر گرفتن اینکه رسانهها با برجستهسازی و جهتدهی به اخبار سهم زیادی در رشد یا تنزل فرهنگ دارند، درمورد تغییر پوشش الهام چرخنده، لیلای سریال پدر و موضوعاتی از این دست سهم رسانهها در شکلگیری افکار عمومی چهقدر است؟ فضای رسانهای در برجستهکردن سلبریتیها چه اندازه نقش دارد؟
در چند روز گذشته فیلمی منتشر شد که براساس گفتههای خواهران منصوریان این تصور را ایجاد میکرد که الهام چرخنده گفته است در ازای چادری شدن به آنها پول و ماشین میدهد. خبری که با واکنشهای زیادی همراه شد. اما نتیجه چه بود؟ الهام چرخنده در صفحه اینستاگرامش با بیان اینکه نمیتوانم ساکت بنشینم تا آبروی بنده، حجاب و چادر را به سخره بگیرند این خبر را تکذیب کرد و گفت اگر در این مورد مدرکی هست ارائه کنند. شهربانو منصوریان هم در ویدئویی از برداشت اشتباه حرفهایشان گفت و تمام. اما اینکه اصل ماجرا چه بود مشخص نشد و آنچه از حرفهای دو طرف باقی ماند این بود که قضاوت نکنیم! ما هم براساس ابهام در روشن شدن موضوع قضاوت نمیکنیم اما از صحبتهای هیچ کدام از طرفین هم قانع نمیشویم!
در همین روزها انتشار عکسهایی متفاوت از بازیگر تازه کار سریال «پدر» حاشیه ساز شده است. تصاویری که ذهنیتها درباره این بازیگر را تغییر میدهد. البته شتابزدگی و نگاه غیر حرفهای ریحانه پارسا در انتشار این عکسها اولین واکنشها را از طرف عوامل این سریال دریافت کرد که با اتشار تصویری از لیلای سریال «پدر» در صفحه اینستاگرام فیلم نوشتند: «ما عاشق نقشها میشویم نه نقشپردازان.»
اینکه هرکدام از این افراد سهمی حتی ناچیز در شکلگیری حواشی داشتند مطلب قابل انکاری نیست اما قصد نداریم در مورد این دو اتفاق و آدمهایی که در این دو جریان نقش دارند قضاوت کنیم. در این نوشتار سراغ جریانی رفتهایم که میان رسانهها و چهرهها شکل میگیرد و مجموعش فرهنگی است که از این رابطه بجا میماند.
رسانه و سلبریتی
سلبریتیها چهرهای مطرح هستند و سلبریتی را این روزها به فراخور موضوعات مختلف زیاد میشنویم. کلمهای که درحال حاضر بیش از هرچیز ذهن را سمت حاشیه و اخبار زرد میبرد و این واژه را با اتفاقات سطحی همراه میکند. اما سلبریتی چطور به یک جریان تبدیل میشود؟ چه قدر اهمیت دارد؟ و اصلا میشود در حوزه فرهنگ سلبریتی را دارای جایگاه و عنوان دانست؟
حاشیههایی که از رفتار و حرفهای سلبریتیها شکل گرفته کم نیستد و برای مرورشان در ذهن هرکداممان حداقل یکی دو مورد پیدا میشود.؛ از اظهارنظرهای سیاسی گرفته تا حرفهای مذهبی و… . تا اینجا موضوع کاملا مشخص است. با چهرههایی شناخته شده طرف هستیم که رفتارشان نشان داده چندان قابل اعتماد نیستند.
اما در اینجا مقصود ور دیگری از جریان سلبریتیها و فضایی است که به واسطه رفتار و حرفهایشان مطرح میشود؛ نقش رسانهها در پرداختن به این چهرهها.
حجابی که بیش از اندازه پررنگ میشود!
با مثالی از حاشیههای این روزها شروع کنیم، ماجرای خواهران منصوریان و الهام چرخنده. برگردیم به چند سال پیش وقتی که الهام چرخنده بازیگر سینما تلویزیون پوشش را به چادر تغییر داد.
اینکه رسانه وظیفه اطلاع رسانی و فرهنگ سازی دارد موضوعی بدیهی است، اما جوزدگی در بزرگنمایی و برجستهسازی یک اتفاق نیاز به اندیشهای دارد که از سواد رسانهای میآید نه احساس و هیجان.
به فاصلهای کوتاه خبرش تیتر یک رسانهها شد و در ادامه گفتگوهای متعدد از خانم بازیگر در توصیف تحولات درونی و تغییر در ظاهر. از همان زمان چرخنده سخنران بسیاری از مراسمهای دانشگاهی و مذهبی شد تا از مزایای حجاب و باورهای دینی بگوید و در این مسیر حرفها و رفتارهای حاشیهساز چه از جانب خودش چه رسانههای همسو با این تغییر در دفاع از او کم دیده نشد.
این اتفاق که به هر دلیلی ممکن است برای هر انسانی رخ دهد اما در مورد او به یک جریان تبدیل شد و آنقدر به مذاق عدهای خوش آمد که کمیسیون فرهنگی مجلس از او دعوت و تقدیر کرد. اما حاصلش چه بود؟ به ارزش حجاب و چادر افزوده شد؟ آن ها که حجاب داشتند بیشتر مورد احترام قرار گرفتند؟ یا برعکس؟
نتیجهاش واکنشهایی است که بلافاصلهای کوتاه بعد از فیلم خواهران منصوریان منتشر میشود؛بدبین شدن به یک جریان که فضاسازیهای اشتباه و هیجانی صداقت آن را خدشه دار کرده است.
بیاییم جلوتر. حالا ریحانه پارسا بازیگری که هنوز سن جوانی را هم تجربه نکرده با پوشش اش حاشیه ساز شده. مطمئنا بخشی از این حاشیه به خودش و رفتار عجولانه و هیجانی که داشته برمیگردد و اولین ضرر را برای خود او رقم میزند. اما رسانهها در این اتفاق چه قدر نقش داشتند؟
ریحانه پارسا یا همان لیلای عاشق در سریال «پدر» با این مجموعه تلویزیونی دیده شد و از همان قسمتهای ابتدایی توجه رسانهها را به خود جلب کرد. اینکه رسانه وظیفه اطلاع رسانی و فرهنگ سازی دارد موضوعی بدیهی است، اما جوزدگی در بزرگنمایی و برجستهسازی یک اتفاق نیاز به اندیشهای دارد که از سواد رسانهای میآید نه احساس و هیجان. به گفته جیمز لال، فرهنگسازی از طریق فناوریهای رسانهای به شیوهای صورت میپذیرد که ارزشها، ایدهها و سبکهای شاخص به عنوان بنیادهای فرهنگ تداوم، استمرار و تثبیت یابند و درعین حال باتوجه به برشهای زمانی و مکانی موجب تغییر در الگوهای مصرف و شیوههای ارتباطات عمومی شوند.
اگر بگوییم در طول این مدت نیم بیشتری از رسانهها سراغ ریحانه پارسا رفتند بیراه نیست و از این تعداد آنچه برجسته شد تغییرات درونی شخصیت لیلا بود که او را به یک فرد مذهبی تبدیل میکرد. مصاحبههایی که بیشتر تأکید بر شدنی شدن این تحولات داشت. اولین قدم هم در یکی از برنامههای تلویزیون اتفاق افتاد. برنامه نوپای «ایرانیوم» که هنوز هم ماهیتش مشخص نیست، با یک مجری تازه کار (بدون سابقه اجرا و با سابقه در اجرای استندآپ کمدی) در دومین قسمت برنامه میزبان ریحانه پارسا میشود و در کنارش از خانمی دعوت میکند که در شرایط مشابه لیلا قرار داشته تا اثبات کند عشق لیلا به حامد شدنی است. اینکه در طول برنامه لیلا یا همان ریحانه پارسا در مقام دفاع از این شخصیت است و چه صحبتهایی بین میزبان و مهمانان ردوبدل میشود میتوانید در فضای اینترنت ببینید.
نتیجهاش میشود فراموشی این نکته که ریحانه پارسا بازیگر است و قرار نیست خارج از نقشش تحولات شخصیت لیلا را در عالم واقع برای ما تبیین کند. اما برخی رسانهها با بزرگ کردن بیش از حد یک شخصیت غیر واقعی سعی دارند او را واقعی نشان دهند.
اینکه فلان بازیگر حامی مردم فلسطین است و از حجاب و باورهای دینی دفاع میکند یا اینکه چهرهای دیگر نسبت به این موضوعات سکوت میکند نهایتش به جریان بلاتکیلف الهام چرخنده و ریحانه پارسا ختم میشود و نه تنها فرهنکی را بجا نمیگذارد بلکه آسیب فرهنگی هم دارد.
تنزل دغدغههای فرهنگی
در مورد نوع پوشش و باورهای دینی نمونههای دیگری هم داشتیم که گروهی از رسانهها از ذوق زدگی، جمله یا رفتاری از یک چهره را به یک بُت تبدیل کردند و چه بسا بعدتر نتیجه عکس رفتارشان را هم دیدند. نمونهاش آزاده نامداری که زمان اجرا در تلویزیون با پوشش مورد توجه بود و بارها دراینباره با او گفتوگو شد، اما با سابقهای که در حواشی داشت سال گذشته وقتی جریان سفرش به سوئیس پیش آمد با نقدهای زیادی مواجه شد. چه چیزی این نقدها را پررنگتر میکرد؟ تصویری که از خانم مجری برای خودمان ساخته بودیم یا بهتر است بگوییم برایمان ساخته بودند.
برجسته کردن رفتار چهرهها محدود به پوشش نیست. معمولا موضوعاتی که ریشه ملی مذهبی دارند بیشتر گرفتار این فرآیند میشوند.محسن افشانی و پستهای اینستاگرامش، بهاره رهنما و صحبتهایی که بعد از ازدواج مجددش بارها در مورد حجاب و باورهای دینی مطرح کرده، مهاجرت رابعه اسکویی و برگشتش به ایران با انتشار عکسی با حجاب و…. مواردی است که توجه بیش از حد فضای رسانهای به آنها صداقت و باور را در موضوعات اینچنینی دچار تردید میکند.
استوارت هال میگوید: «فرهنگ مربوط به تولید و مبادله معناهاست. درواقع معناگرفتن و معنا بخشیدن بین اعضای جامعه یا گروه.» تمام این رفتارها کارهای پسندیدهای است که به تنهایی ماهیت نیکی دارند اما ایراد کار از آنجا شروع میشود که همه چیز رنگ نمایش و ظاهرسازی به خود میگیرد تا آنجا که آدمها را در هر سطح و طبقهای وارد یک بازی تصنعی میکنیم و به مرور با تکرار این رفتار به یک جریان فرهنگی تبدیل میشود که نه تنها فرهنگ ساز نیست بلکه فرهنگ سوزی میکند و نتیجهاش چیزی جز آسیب زدن به باورهای قلبی و واقعی نیست.
خلاصه شدن دغدغههای رسانهای که منجر به تقلیل دغدغههای فرهنگی میشود حاصلش بها دادن بیش از حد به موضوعات حاشیهای و زودگذر است. اینکه فلان بازیگر حامی مردم فلسطین است و از حجاب و باورهای دینی دفاع میکند یا اینکه چهرهای دیگر نسبت به این موضوعات سکوت میکند نهایتش به جریان بلاتکیلف الهام چرخنده و ریحانه پارسا ختم میشود و نه تنها فرهنگی را بجا نمیگذارد بلکه آسیب فرهنگی هم دارد.
سایت تبیان