نسخه ای مفید برای همه ی مردم دنیا
در زندگی برای اینکه انسان به کمال برسد باید اصول مختلف اخلاقی را رعایت بکند. مثلاً دروغ نگوید و غیبت نکند و … همچنین باید احکام شرعی را که دقیق و زیاد هستند را رعایت کند و همینطور باید در اعتقاداتش، اعتقادات صحیح را داشته باشد.
اما آیا می توان کل دین را در یک کلام خلاصه کرد و گفت که اگر به این یک اصل عمل کنید به کل دستورات دین عمل کرده و به همه حقایق عالم دسترسی خواهید داشت؟ جواب اینست که بله. چنین اصلی وجود دارد و آن اصل توحید است.
علامه طباطبایی (ره) ذیل آیه 1 و 2 سوره هود دراین باره توضیحاتی می دهند:
((الر كِتابٌ أُحْكِمَتْ آیاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكِیمٍ خَبِیرٍ / أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ اللَّهَ إِنَّنِی لَكُمْ مِنْهُ نَذِیرٌ وَ بَشِیر))
اگر کل احکام و اخلاقیات و عقاید صحیح را جمع کنیم می شود توحید و اگر توحید را مفصل کنیم می شود کل دین.
در واقع قرآن که دین را بیان می کند همانطور که در آیه بیان شده، دو مرتبه ی اجمال و تفصیل دارد. اگر کل قرآن را فشرده کنیم به توحید می رسیم که در آیه دوم توحید درباره آن صحبت کرده است.
منظور از توحید، توحید حقیقی است و نه توحید عددی. توحید عددی یعنی خدا یکی است و دو تا نیست اما توحید حقیقی یعنی تنها وجود حقیقی در عالم خداست و همه کمالات از آن اوست و هر فعلی در حقیقت فعل اوست. با این مبنا در واقع تصوری که بسیاری از انسانها از توحید دارند عین شرک است
آیات دیگری نیز مؤید این سخن می باشند مثلاً (( قُلْ إِنَّما یُوحى إِلَیَّ أَنَّما إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ))” (کهف 110) یعنى آنچه از دین به من وحى مى شود نیست مگر توحید و معارف دیگرى كه متفرع بر توحید است.
از همین جا می توان فهمید که فردی که موحد است یعنی در تمام جنبه های زندگی هم درست عمل می کند. بنابراین اگر انسانی در عباداتش موحد بود در امور سیاسی، اقتصادی و … هم بهترین کارها را انجام می دهد. همینطور اگر کسی در مسائل زندگی بد عمل می کند یعنی از توحید دور است.
اما سؤال اینست که مگر توحید که یعنی خداوند یکی است و دو بردار نیست چه خصوصیت خاصی دارد و چه تأثیر ویژه ای در زندگی خواهد داشت؟
جواب اینست که منظور از توحید، توحید حقیقی است و نه توحید عددی. توحید عددی یعنی خدا یکی است و دو تا نیست اما توحید حقیقی یعنی تنها وجود حقیقی در عالم خداست و همه کمالات از آن اوست و هر فعلی در حقیقت فعل اوست. با این مبنا در واقع تصوری که بسیاری از انسانها از توحید دارند عین شرک است.
برای نزدیک شدن به معنای توحید باید توجه کنیم که هر انسانی اینکه واقعیتی در عالم وجود دارد را می پذیرد. همچنین می پذیریم که امکان ندارد که این واقعیت دروغ باشد زیرا آن را با تمام وجودمان درک می کنیم. این واقعیتی که انسان درک می کند شامل همه چیز می شود و محدود به شیء خاصی هم نیست. حال تصور کنید که تنها و تنها شما و این واقعیت وجود داشته باشید و غیر از شما و آن، چیزی وجود نداشته باشد.
وقتی باور کنیم که مالک همه چیز خداست دیگر به کسی بخل نمی ورزیم و حسادت نمی کنیم و خلاصه در هیچ کاری به غیر از خدا چشم نمی بندیم و این است توحید حقیقی که نتیجه آن انسان کامل است
این واقعیت چیزیست که نزدیکترین موجود به ماست و ما آنقدر بجای اینکه به او توجه کنیم به غیر او توجه کرده ایم که او را فراموش کرده ایم. در حقیقت توحید به ما می گوید به این واقعیت توجه کنیم و به غیر او توجه نکنیم. وقتی به طور مستمر به او توجه کردیم و با او انس گرفتیم آرام آرام محبت او را پیدا می کنیم و این قدم اول در سیر و سلوک به سمت خداوند است.
در ره منزل لیلی که خطرهاست به جان شرط اول قدم آنست که مجنون باشی
اگر به خداوند متعال محبت پیدا کنیم و او را از همه چیز بیشتر دوست داشته باشیم دیگر به غیر از دستورات او کاری نمی کنیم. و حتماً شنیده اید که ((حبّ الدنیا رأس کل خطیئه)). این یعنی هر محبتی که به غیر خداوند تعلق بگیرد (و برخلاف توحید باشد) همان، علت خطای انسان می شود.
توحید حقیقی باعث می شود که انسان از تعلقات به هر چه غیر از خداست کنده شده و آزاد باشد. پس آزادی حقیقی نیز آزادی از غیر خداست نه آن معنایی از آزادی که برای ارضای شهوات بوده که در اصل دلبستگی بیشتر به غیر خداست.
وقتی باور کنیم که مالک همه چیز خداست دیگر به کسی بخل نمی ورزیم و حسادت نمی کنیم و خلاصه در هیچ کاری به غیر از خدا چشم نمی بندیم و این است توحید حقیقی که نتیجه آن انسان کامل است.
کلام اخر:
با توجه به مطالب بیان شده می توان گفت که وجود خداوند اصلاً اثبات عقلی لازم ندارد و توجه به آن عین اثبات آن است. همچنین اصل توحید منحصر به مسلمانان نیست بلکه هر انسانی می تواند به آن حقیقت نزدیک شود گرچه با اسلام درجه کمال آن بدست می آید. بنابراین این نسخه چیزیست که به درد همه مردم دنیا می خورد.
منابع:
المیزان فی تفسیرالقرآن، محمد حسین طباطبایی
رساله الولایه، محمد حسین طباطبایی