نماز، مُهره بی بدیل انتظار
حضرت مهدی علیه السلام فرمودند: «هیچ چیز مانند نماز، بینی شیطان را به خاک نمی مالد»؛ و بنظر آیة الله بهجت (ره)، یکی از راههای اصلاح نماز، توسل جدّی در حال شروع نماز به حضرت ولی عصر علیه السلام است.
نمار ، حضرت مهدی
کسی نیست که شیعه باشد و در دل آرزو نکند از یاران ابرمرد زمان خود، حضرت ولی عصر علیه السلام باشد. ایشان دو گونه اصحاب دارند: اصحاب خاص که از یاران درجه یک و فرماندهان ارشد حکومت او در سطح جهان محسوب می شوند؛ و دیگری اصحاب عام هستند که گرچه توان بالای خدمت رسانی به جامعه جهانی را همچون گروه اول ندارند اما شیعه حضرت مهدی علیه السلام هستند و تا جایی که فهم و درک و قدرت عملی داشته باشند درصدد ایجاد رضایت اویند. عمده این رضایت با پارسایی و انجام فرامین الهی صورت می پذیرد. به عبارتی بندگان با اجتناب از هر آنچه موجب دوری از قرب خداوند تبارک و تعالی می شود و اقبال به هر آنچه موجبات قرب به او را فراهم می کند مرضی خداوند می شوند. در روایتی از امام ششم حضرت صادق علیه السلام آمده است: «…. مِن اصحاب القائم فلینتظر و مَن یعمل بالورع…»؛ هر کس خوش دارد از یاران قائم علیه السلام باشد باید منتظر باشد و پارسایی پیشه کند.
آنچه ما را به امام خویش نزدیک می کند
یکی از مهمترین افعالی که در پارسا شدن انسان نقش دارد “نماز” است. حضرت مهدی علیه السلام فرموده است: «هیچ چیز مانند نماز، بینی شیطان را به خاک نمی مالد».(2) این حدیث انسان را به یاد این آیه شریفه می اندازد که «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَر» (عنکبوت: 45) به نظر می رسد به خاک مالیدن بینی شیطان زمانی محقق می شود که بنده ای از فحشاء و منکر دوری گزیند. مؤید این کلام روایتی است که از امام علی علیه السلام به ما رسیده است که فرمود: «وقتی که بنده ای سجده می کند ابلیس فریاد می زند وای بر من! او اطاعت کرد ولی من معصیت کردم، او سجده کرد و من از این عمل سرباز زدم.»(3)
ممکن نیست کسی به ولیّ زمان خود در امر الهی توسل بجوید و ایشان به درخواست او پاسخ ندهد بنده ای که نیت نمازگزاری دارد در واقع می خواهد بندگی خود را در مقابل خالق به منصه ظهور برساند و در این راه عبد کامل زمانه، دست عبدهای در راه صعود را خواهد گرفت تا در سفر روحانی نماز به حقیقت نماز نزدیکتر شود
علاوه بر این، نماز ستون دین است طوری که اگر ستون خیمه دین بیفتد دینداری نیز آسیب جدی می بیند و شخصی که حافظ ستون دین خویش نباشد نمی تواند خود را در جرگه اصحاب امام زمان علیه السلام بشمارد زیرا به بیان حضرت برخی کم خردان شیعه، دینداری شان از بال پشه سست تر است و ما را آزرده می کنند. (4)
در حالی که در کلام مبارکی فرموده اند: «هر یک از شما باید کاری کند که با آن به محبت ما نزدیک شود» و یا در بیان شریف دیگری فرموده اند: « گرایش خود به ما را با دوست داشتن سنت روشن همراه کنید.»(5) به طور قطع نمازگزاردن یکی از کارهایی است که ما را به محبت حضرت نزدیک می کند. همچنین «نماز» از دستورات موکد الهی است. که اقدام به آن گرایش ما به امام مهدی علیه السلام را بیشتر نشان می دهد.
اسرار نماز یک منتظر واقعی
هر چیزی در این عالم مُلک، دارای ملکوتی در عوالم دیگر است، نماز هم یک ملکوت دارد. نماز از آن جهت که مجموعه ای از حرکتها و سکونها و گفتارها و رفتارهای جانحه و جارحه است، دارای اسراری است همچون قرآن که مجموعه ای از حروف و حرکاتی است که ظاهر اعتباری آن را تشکیل داده اما دارای باطنی حقیقی است که «امّ الکتاب» است.
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در شب معراج ملکوت نماز را مشاهده کرد و در واقع از اسرار نماز با خبر شد؛ اسرار تطهیر، استقبال به کعبه، اذان و اقامه، قیام، نیت، تکبیرات، قرائت، استعاذه، رکوع و سجود. مثلا سرّ «اقامه» نماز این است که با ذکر آن، ملائکة الله جمع می شوند. در روایت است: «چون فردی اذان و اقامه بگوید دو صف از ملائکه پشت سرش نماز می گزارند، و اگر اقامه بگوید بدون اذان، یک صف از ملائکه پشت سرش به نماز می ایستند.» در مورد سرً «سلام» فرموده اند: «سلام در پایان نماز، امان است یعنی هر کس آن را با خشوع قلبی در مقابل خدا به جای آورد، از بلای دنیا و عذاب آخرت برکنار است. و همچنین حق سلام این است که دل و عقلت از گزند و آسیب خودت در سلامت باشد و آنها را به تیرگی گناهان آلوده نکنی و باید فرشتگان نگهبانت را سلامت بداری، آنها را نیازاری و با بدرفتاری آنها را از خود نترسانی و…». اسرار نماز حتی در نمازهای کوتاه مسافر و نماز بیماری که قادر بر گفتار و رفتار نمی باشد و نیز غریقی که فقط با اشاره مژه و انبعاث دل نماز می گزارد وجود دارد.
اوج راز نماز «شهود خداوند» است که در باطن نمازگزار رخ می دهد به همین دلیل صحت نماز به «نیّت» است و «نیّت» برانگیخته شدن روح انسان از خَلق به سوی حق است. نمازگزاری که اسرار نماز را می فهمد و به آن عمل می کند در واقع مظهر درک و فعل حق می شود به گونه ای که هیچ باطلی در فهم و عمل او راه ندارد. لذا ممکن است نوک شکسته تیری را از پای نمازگزار در حال سجده خارج کنند و احساس درد نکند زیرا خلاف حضور قلب است؛ اما از طرفی ناله مستمندی را در حال رکوع بشنود و انگشتر خویش به او صدقه دهد. این کار نیز خلاف حضور قلب نیست زیرا در حال انجام کاری است که رضایت حق را در پی دارد.
راه کنترل دلی که بر یک شاخه بند نمی شود
نماز ستون دین است طوری که اگر ستون خیمه دین بیفتد دینداری نیز آسیب جدی می بیند و شخصی که حافظ ستون دین خویش نباشد نمی تواند خود را در جرگه اصحاب امام زمان علیه السلام بشمارد زیرا به بیان حضرت برخی کم خردان شیعه، دینداری شان از بال پشه سست تر است و ما را آزرده می کنند
آنچه مانع طریق وصول به مقام قرب در نماز می شود و انسان را از حق منصرف می کند و از لذت مناجات با خداوند تبارک و تعالی محروم می کند «حبّ دنیا در قلب است». قلب مانند پرنده ای است که دائما از شاخه ای به شاخه ای پرواز می کند. وقتی حبّ دنیا در قلب باشد پرنده قلب به شاخه های آن متعلق می شود. اگر با مجاهدت و تفکر در عواقب آن و تدبر در حالات اولیای خدا درخت حبّ دنیا را قطع کند، قلب ساکن و مطمئن می شود و حضور قلب در نماز برای او آسان می شود.
بعد از کاهش اشتغالات قلبی باید اشتغالات خارجی را نیز تا حد ممکن کم کند. مثلا از توجه و التفات به اطراف، خود را نهی کند با ریش و انگشتان خود بازی نکند حالت خواب آلود نداشته باشد، به حرفهای اطرافیان گوش نکند و… .
شخصی که فکرش به اندک چیزی که چشمش می بیند یا گوشش می شنود منحرف می شود باید چشمهای خود را ببندد یا در خانه تاریکی نماز بخواند یا آن که مقابل خود چیزی نگذارد که جلب نظر کند یا نزدیک دیواری بایستد که چشم انداز نداشته باشد. (6)
یکی دیگر از اسباب حضور قلب در نماز را از بیانات مرحوم آیة الله بهجت می توان استفاده کرد. ایشان فرمودند: یکی از راههای اصلاح نماز توسل جدّی در حال شروع نماز به حضرت ولی عصر علیه السلام است.
ممکن نیست کسی به ولیّ زمان خود در امر الهی توسل بجوید و ایشان به درخواست او پاسخ ندهد بنده ای که نیت نمازگزاری دارد در واقع می خواهد بندگی خود را در مقابل خالق به منصه ظهور برساند و در این راه عبد کامل زمانه، دست عبدهای در راه صعود را خواهد گرفت تا در سفر روحانی نماز به حقیقت نماز نزدیکتر شود.
پی نوشت:
1) بحارالانوار ، ج 52، ص 140
2) همان، ج 53، ص .182
3) همان، ج 82، ص 233.
4) همان، ج 25، ص 266.
5) همان، ج 53، ص 173
6) برگرفته از کتاب “سرالصلوه امام خمینی (ره)”