بعد از غدیر ولایت امیرالمومنین (ع) بر همه مسلمین واجب است و کسی از مسلمین نمیتواند بگوید من خبر نداشتم و نمیدانستم، یا انکار و یا تکذیب کند. غدیر نقطه اتمام حجت بحث ولایت امیرالمومنین (ع) است.
طبیعتاً هر موضوعی که با مسأله حکومت و حاکمیت و مسأله امامت و ولایت در ارتباط باشد، حساسیت سیاسی، اجتماعی، اعتقادی خاص خودش را پیدا می کند و البته که جریان غدیر به عنوان مهم ترین موضوع در رابطه با این رویکرد از این امر مستثنی نیست.
از طرفی غدیر به دلیل اینکه به عنوان یکی از مهمترین مواضعی که پیامبر گرامی اسلام سخن از حکومت، حاکمیت و امامت و رهبری بعد از خودشان را مطرح کردند و جامعه را به سمت شخص خاصی به نام امام امیرالمومنین علی بن ابی طالب دعوت کردند، برای افراد زیادی سنگین بود.پیامبر (ص) یک عمامه مخصوص به اسم سحاب داشتند. این عمامه مشکی رنگ بود و پیامبر (ص) فقط در زمانهای خاصی که نشانه حکومتداری و حاکمیت و رهبری ایشان بود این عمامه را بر سر میگذاشتند.
ریشه مخالفتها و شیطنتهای مخالفان در غدیر
ثقیل بودن جریان غدیر برای گروهی از افراد، در مباحث پیش از هجرت پیامبراسلام به مدینه ریشه دارد. آن جایی که مشرکان مکه با سران یهودی درباره اسلام و پیامبر، مشورت کردند، مشرکان مکه از یهودی ها مطلع شدند که پیامبری که امروز ظهور کرده به زودی در شبه جزیره عربستان و در نهایت به کل دنیا غلبه می کند و باید برای این موضوع اندیشه ای کرد و راهی را پیدا کنند تا به وسیله آن بتوانند به این قدرت دست پیدا کرده و حکومت را تصاحب کنند.
در این رابطه مشرکان مکه از یهودیان در جهت نزدیک شدن به پیامبر برای کسب جایگاه و مقام ایشان 2 راه آموختند؛
1-سبقت در اسلام؛ اینکه زود تر از بقیه مسلمان شوند لذا کسانی را که شیعه و اهل سنت اتفاق نظر به نفاق آن ها دارند، می بینید که در مکه ایمان آوردند؛ نمونه اش خواهر زاده ابوجهل که بعدها پدرزن پیغمبر می شود ؛ او خیلی زود به پیغمبر ایمان می آورد . این در حالی است که وقتی اهل سنت از او یاد می کنند، درباره اش می گویند: (کان اشد الناس علینا فی اسلامنا: او شدیدترین و سرسخت ترین مردم بر اسلام ما بود. او کسی بود که خواهر مسلمانش، دامادش و شوهر خواهرش را به گناه مسلمان بودن به باد کتک می گرفت، اما یکدفعه تغییر تحول جدی پیدا می کند. به او می گویند: چرا مسلمان شدی؟ می گوید یک دفعه قلبم دچار انقلاب شد!
اما هدف و نیت دیگری در کار است … اسلام آوردن چنین انسان هایی جز نفاق چیزی نبود چرا که آن ها در پس زود ایمان آوردنشان سقیفه هایی را پنهان دارند. بدین صورت که دیدیم در سقیفه با همین بهانه که ما مهاجرین زودتر از شما انصار اسلام اوردیم، ادعای کسب خلافت کردند.
2-راه دومی که یهودیان به مشرکان برای نزدیک شدن به پیامبر پیشنهاد می کنند، ایجاد قرابت و نسبت خویشاوندی با حضرت می باشد. غرابت و خویشاوندی نصبی با پیغمبر که ندارند پس چاره را در ایجاد قرابت سببی پیدا می کنند لذا می بینید همان کسانی که ترور کندگان پیامبر هستند، اتفاقا همین ها در سقیفه حاضر شده و استوانه خلافت را تغییر می دهند. این ها کسانی هستد که به خواستگاری حضرت زهرا(س) می روند در حالی که خودشان نزدیک به پنجاه سال سن دارند و حضرت زهرا شش ساله هستند.
وقتی دیدند که این راه شدنی نیست و نمی توانند دختر پیغمبر را تصاحب کنند، راه را در این دیدند که دختران خود را به پیامبر بدهند. لذا به طرق عجیبی این کار را کردند؛ چنانچه یکی از آن ها دخترش قبلا ازدواج کرده بود اما هنوز با همسرش داخل یک خانه نرفته بودند، آن ازدواج را قطع می کند و دختر خودش را با اصرار فراوان به پیغمبر تحمیل می کند تا بتواند به وسیله این خویشاوندی و قرابت رابطه خودش را با پیامبر نزدیک کند و به نتیجه نهایی که تصاحب حکومت است برسد.
روز موعود فرا می رسد، روز غدیر؛ در این روز با دیدن صحنه هایی می بینند که نقشه هایشان با شکست مواجه شده، بعد از گذشت بیست و دو سال، نزدیک به بیست و سه سال از بعثت پیامبر، پیغبر خدا فرد دیگری را معرفی می کند. می بینند هدفی که سالها برایش پایه ریزی کردند، صحیفه هایی درباره اش نوشتند و امضا کردند، همه و همه از بین رفت و این جاست که پیامبر در خطبه غدیر می فرمایند: من می دانم که کدام یک از شما چه چیزهایی با هم نوشتید و امضا کردید، در کجا دفن کردید، با هم چه وعده هایی گذاشتید همه را خبر دارم ولی لب فرو می بندم، کرامت می کنم و نامی از شما نمی برم.
به عبارتی قبل از جریان غدیر دسیسه هایی منوط بر اینکه استوانه خلافت،حاکمیت و رهبری جامعه اسلامی از دست پیامبر که منسوب به عندالله است خارج شود، وجود داشته است.
لذا اینها از همان لحظه در غدیر شیطنت های خودشان را شروع می کنند؛ زمانی که پیغبر می فرمایند در جحفه توقف خواهیم کرد اینها از عمد زودتر حرکت می کنند و از پیغمبر جلو می زنند تا پیامبر ببیند که حالا که عده ی کثیری از جحفه عبور کرده اند، در این مکان توقف نکند. این در حالی است که رسول خدا از شیطنت این ها آگاه است و آن را به شیوه های مختلف دفن می کند. چنانچه وقتی حضرت به جحفه می رسند می فرمایند: به آن هایی که جلو رفته اند بگویید بازگردند و برای آن هایی که هنوز به ما نرسیده اند صبر می کنیم.
جریان غدیر مساوی بوده با به خطر افتادن جان پیغمبر و ترور ایشان و خدا وعده اعتصام و حفاظت از جان پیغمبر را می دهند و به این نحو جان حضرت در امان می ماند.
تروری که نافرجام ماند
در هنگام سخنرانی غدیر، قبل و بعد از سخنرانی نیز شاهد شیطنت های فراوانی از آن ها هستیم. حساسیت های موجود به واقعه غدیر،کار را به جایی می رساند که در راه بازگشت به مدینه در گردنه هرشا، شیطنت هایی سنگینی در جهت ترور پیامبر خدا با رم دادن شتر ایشان رخ می دهد که این هم در کتب شیعه و هم کتب اهل سنت با ذکر نام آن ها تحت عنوان ترورکنندگان پیغمبر بیان شده است. که البته این ترور با عنایت خدا به وسیله عمار یاسر و دیگری حذیفه بن یمان بی نتیجه ماند.
چه خطری در روز غدیر پیامبر(ص) را تهدید میکرد؟
با این اتفاقات و داستان هایی که در رابطه با غدیر رخ داده است، معنی و مفهوم آیه مشهور تبلیغ را بهتر متوجه می شویم، آن جا که می فرماید: « يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ۖ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ۚ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ» خدا تو را از دسیسه و توطئه مردم حفظ می کند، معلوم می شود جریان غدیر مساوی بوده با به خطر افتادن جان پیغمبر و ترور ایشان و خدا وعده اعتصام و حفاظت از جان پیغمبر را می دهند و به این نحو جان حضرت در امان می ماند.
لذا باید توجه داشته باشیم غدیری که با آن عظمت برگزار شد و پیغمبری که تمام تلاشش را در روز غدیر کرد برای اینکه فرمان الهی را ابلاغ کند، تنها محدود به آن یک روز و یک هفته و یک ماه نبود، این یک برنامه ریزی سالیان سال داشت و آن ها برنامه مدونی داشتند تا بتوانند در بزنگاه ثمره خودشان را از جریان خلافت پیامبر کسب کنند.
نقل احادیث پیامبر(ص) ممنوع!
اتفاق دیگری که در راستای از بین بردن جریان غدیر انجام شد، جلوگیری از نقل حدیث پیامبر (ص) بود. دلیل این امر این بود که حدیث پیغمبر مساوی است با رسوایی دستگاه خلافت و بیان فضائل امیرالمومنین و اهل بیت (ع) و حقانیت و اگر چنین جریانی راه می افتاد چیزی از دستگاه خلافت باقی نمی ماند.
لذا خلیفه اول در اولین اقدام فرهنگی خودش نقل حدیث پیغمبر را ممنوع کرده و خلیفه دوم اینکار را به شدت بیشتر پیگیری می کند؛ و این کار تا جایی صورت می گیرد که خلیفه عده ای را در مدینه قرنطینه می کند از ترس اینکه مبادا حدیث پیغمبر در جایی برده و نقل شود.
واقعهای بزرگ که مسکوت ماند
حساسیت غدیر و خلافت و جانشینی رسول خدا تا جایی است که قرظة بن کعب انصاری که در زمان حکومت امیرالمومنین پست های فراوان حکومتی دارد،قاری است به طوری که قرائت قرآن را نزد رسول خدا فرا گرفته، نقل می کند در زمان خلیفه دوم که اسلام گسترش یافت و قرار شد من به عنوان مبلغ به یکی از سرزمین های دور دست بروم و تبلیغ اسلام و احکام را داشته باشم، خلیفه دوم با توجه به این که طی ده، دوازده سال خلافتش بنا به ویژگی که داشت هیچ گاه از مدینه خارج نمی شد، قرظه می گوید در این سفر خلیفه با من همراه شد.
از همراهی او همه خیلی تعجب کردیم. وقتی به رودخانه صرار رسیدیم، خلیفه رو کرد به ما و گفت: می دانید چرا تا بدین جا شما را همراهی کردم؟ گفتیم ما اصحاب پیغمبریم، قاریان و معلمان قرآنیم بالاخره جهت احترام به معلم قرآن تا اینجا تشریف آوردید. خلیفه گفت: آنکه به جای خود، ولی من هدف دیگری از این همراهی داشتم و آن این بود که در لحظات آخر برای رفتن به شما تذکر دهم که به طور جدی از نقل احادیث پیامبرخودداری کنید و چیزی بیان نکنید.
سوزاندن احادیث پیامبر خدا به بهانههای واهی
اقدام دیگر سوزاندن آثاری است که از پیغمبر باقی مانده است به طوری که به خلیفه دوم خبر می دهند که عده ای در حال کتابت احادیث پیامبر طبق شنیده هایشان هستند. وی به بهانه دادن پاداش به بهترین کتابت ها، دستور می دهد تمام انچه کتابت شده برای او بیاورند؛ عده ی کثیری که متوجه دسیسه او نبودند این کار را انجام می دهند و او بعد از گذشت مدتی به این نتیجه می رسد که این احادیث به صلاح جامعه اسلامی نیست و با بهانه دفاع از قرآن، اینکه اگر این احادیث در بین مردم رواج پیدا کند مردم قرآن را تعطیل می کنند، احادیث پیغمبر را در آتش می سوزاند.
طرح یکسانسازی نسخ قرآنی
اقدام دیگر یکسان سازی نسخ قرآن بود. بدین صورت که بعد از سوزاندن روایات پیامبر، تنها چیزی که برای دستگاه خلافت ناگوار بود و او باید آن ها را هم از بین می برد، روایاتی بود که در حاشیه قرآن ها نگاشته شده بودند؛ یعنی اصحاب پیغمبر در مصاحبت با ایشان که قرآن می نوشتند، قسمت های مشخص و متمایز در حواشی قرآن را به توضیحات، شأن نزول و تفسیر پیامبر از آیات قرآن اختصاص داده بودند.خلیفه اول در اولین اقدام فرهنگی خودش نقل حدیث پیغمبر را ممنوع کرده و خلیفه دوم اینکار را به شدت بیشتر پیگیری میکند؛ و این کار تا جایی صورت میگیرد که خلیفه عدهای را در مدینه قرنطینه میکند از ترس اینکه مبادا حدیث پیغمبر در جایی برده و نقل شود.
و چون آیات قرآن سراسر فضل امیرالمومنین و اهل بیت و رسوایی دستگاه خلافت بود، لذا در مرحله سوم خلافت به سراغ از بین بردن حواشی قرآن ها می رود. برای این کار در زمان خلیفه سوم بحث از یکسان سازی نسخ قرآنی و طراحی مصاحف عثمانی می شود.
بدین صورت همه مصاحف را از سراسر بلاد اسلامی جمع آوری شد؛ یک نسخه از قرآن که هیچ حاشیه ای بر آن نوشته نشده را بدون هیچ توضیحی از رسول خدا در سراسر بلاد اسلامی توزیع کرده و کوهی از مصاحف قرآنی که حواشی دال بر سخنان رسول خدا و بیان فضائل امیرالمؤمنین و اهل بیت بود را در مدینه به آتش کشیدند که مبادا اثری از آن ها باقی بماند.
نتیجه محافظهکاریهای دشمنان در غدیر چه شد؟
نتیجه این همه استراتژیک و محافظه کاری در برابر جریان غدیر چه می شود؟ نتیجه این می شود شخصیتی به اسم عامربن واثله که ظاهرا در هنگام غدیر کودک بوده و به نقلی حدوداً هفت ساله است؛ یا در غدیر حاضر بوده و بخاطر طفولیت داستان غدیر را به یاد نمی آورد و یا اصلا در غدیر حاضر نبوده است.
در زمان خلافت امیرالمؤمین (ع) در نزدیکی کوفه درمنطقه رحبه، وقتی حضرت از مردمی که جمع شده بودند گواهی و اعتراف مبنی بر غدیر می گیرند و می فرمایند آن هایی که در غدیر حاضر بودند و شنیدند که پیغمبر در مورد من فرمود: «من کنت مولا فعلی مولا النبی اولا بالمومنین من انفسهم» دستشان را بالا بیاورند، بالای سی نفر دست بلند می کنند.
انقدر حدیث غدیر در این مدت زمان مورد کتمان واقع شده بود که ابوطفیل عامر بن واثله که ظاهراً آخرین صحابی پیغمبر و شیعه بوده، در مدینه در چند متری خانه امیر المؤمنین زندگی می کرد، بعد از سی سال دفعه اول است که حدیث غدیر را می شنود و بعد از شنیدن داستان انقدر حدیث غدیر معنایش در راستای حکومت ، رهبری، امامت و اولی به تصرف بودن حضرت برایش روشن است که عامر نمی تواند سخن حضرت امیر را بپذیرد و بیان می کند: اگر پیغمبر به این روشنی در غدیر این مطلب را گفته است، پس چرا سی ساله چیز دیگری را به ما گفتند، چرا ما چیز دیگری را فهمیدیم. لذا می گوید من با تعجب و انکار و شک و تردید از نزد امیرالمومنین خارج شدم.
در مسیر زیدبن ارقم را دیدم. گفتم زید امروز یه حرف عجیبی از علی شنیدم. گفت چه شنیدی؟ قضیه را برایش تعریف کردم. زید گفت: آنچه را که شنیدی انکار نکن، من خودم در غدیر حاضر بودم و خودم دیدم که پیامبر اینها را فرمود. عامر بن واثله به زید می گوید: زید واقعآ تو خودت این را دیدی و شنیدی؟ زید می گوید: نه تنها من بلکه هر کسی که در در کنار آن درختان و برکه غدیر حاضر بود با دو چشمش دید و با دو گوشش شنید.
در جمع بندی بحث چند نکته را یادآور می شویم؛
اول: اگر بحث غدیر بحث دوستی باشد این همه حساسیت ندارد تا جایی که شخصیتی چون عامر بن واثله انقدر حیرت کرده و بخواهد این موضوع را با تمام روشنی و وضوحش انکار کند. بنابر این معلوم می شود بحث حاکمیت و و رهبری و امامت بوده است.
دوم: عدم اطلاع عامربن واثله در مدت زمان طولانی از جریان غدیر، نشان از شرایط به شدت خفقان در زمان خلفای ثلاثه در مسیر تعیین حق و حقیقت است به طوری که عمار یاسر، عبد الله بن مسعود به جرم بیان حق مورد ضرب و شتم و تنبیه واقع می شوند. ابوذر غفاری بعد از سالها قرنطینه بودن در مدینه وقتی که در زمان خلیفه سوم در مکه حلقه خانه خدا را می گیرد و فضائل امیرالمومنین، حدیث منزلت، حدیث غدیر و حدیث سفینه را با صدای بلند فریاد می زند او را به ربذه تبعید می کنند تا درس عبرتی باشد برای بقیه افراد که کسی جرأت نکند از غدیر و خلافت سخنی بگوید.
با این حال با همه این حساسیت ها و خفقان ها می بینیم که حدیث غدیر در میان تمامی احادیثی که از پیغمبر گرامی اسلام باقی مانده یک حدیث بی نظیر است. به جهت اینکه ما در هیچ زمینه ای از پیغمبر حدیثی نداریم که 110 نفر از صحابه پیغمبر آن را نقل کرده باشند .
لذا با همه این فشارها باز هم حدیث غدیر بخاطر آن اجتماع عظیمی که در غدیر ترتیب داده شد و اهتمام حضرت امیر و یارانشان در طول تاریخ اگر چه مورد حساسیت و خفقان و فشار قرار گرفت اما مورد غفلت واقع نشد.
تیه تصورعجیبی در میان عموم مردم است که گمان می کنند غدیر اولین موضعی است که پیامبر گرامی اسلام از امیرالمومنین به عنوان امام، ولی، وزیر ، وصی یا خلیفه یا عبارت هایی با این محتوا یاد کرده اند در حالی که به هیچ عنوان این طور نیست و در بررسی هایی که انجام شده با سند قاطع می بینیم که در بیش از 70 موضع و موقعیت پیامبر امیرالمؤمنین را به عنوان ولی و جانشین خود معرفی می کنند.
اما این که چرا در میان مواضع متعددی که پیغمبر (ص) از امامت حضرت صحبت کرده اند، غدیر برجسته میشود چند دلیل میتواند داشته باشد:
یک این که اجتماعی که در غدیر حاضر است یک اجتماع گسترده بینظیری است که در تاریخ حیات پیامبر(ص) نظیر نداشته است. رقمهای 124 هزار، 120 هزار، 100 هزار و در نهایت کمتر از 70 هزار نفر در منابع اهل سنت نقل نشده است. پس یکی از مهمترین ویژگیهای غدیر این است که عمومیت و گستردگی مخاطبان آن است.
در این سخنرانی عظیم پیامبر (ص) در روز غدیر، پیامبر (ص) دائماً از مردم سوال میپرسند که آیا صدای من را میشنوید و مردم جواب میدهند و این به این خاطر است که جمعیت زیاد بود و ایشان میخواستند اتمام حجت کنند که کسی بعدها نگوید ما صدای شما را نشنیدهایم. پس یکی از وجوه تمایز غدیر گستردگی آن است.
روز غدیر، روز تاجگذاری
دوم این که روز غدیر پیامبر (ص) کاری را کردند که علامه امینی از آن در کتاب الغدیر با عنوان تتویج یاد میکند. تتویج به معنای تاجگذاری است. حالا چرا به آن تاجگذاری میگویند در حالی که پیامبر (ص) تاج نگذاشتند؟
تاج پادشاهان عرب عمامهای که بر سر میکنند. پیامبر (ص) یک عمامه مخصوص به اسم سحاب داشتند. این عمامه مشکی رنگ بود و پیامبر (ص) فقط در زمانهای خاصی که نشانه حکومتداری و حاکمیت و رهبری ایشان بود این عمامه را بر سر میگذاشتند.تصورعجیبی در میان عموم مردم است که گمان می کنند غدیر اولین موضعی است که پیامبر گرامی اسلام از امیرالمومنین به عنوان امام، ولی، وزیر ، وصی یا خلیفه یا عبارتهایی با این محتوا یاد کردهاند در حالی که به هیچ عنوان این طور نیست و در بررسی هایی که انجام شده با سند قاطع می بینیم که در بیش از 70 موضع و موقعیت امیرالمؤمنین به عنوان ولی و جانشین پیامبر معرفی می شود.
در زمان قضاوت، در خطبه نماز جمعه، در خطبه عید فطر، در خطبه عید قربان و در غزواتی که پیامبر (ص) خود فرمانده بودند این عمامه را بربه سر میکردند. پیامبر (ص) روز غدیر خم عمامه سحاب که نماد حاکمیت و رهبری ایشان بود، را بر سر مبارک امیرالمومنین (ع) قرار دادند.
این حرکت پیامبر (ص) برای امیرالمومنین (ع) راه حرف و سخن را بر هر کسی که بخواهد معنای دیگری جز حکومت و حاکمیت و رهبری و سرپرستی و اولی به تصوف بودن را بخواهد از قضیه غدیر درک کند را بسته است.
سومین مطلبی که در غدیر مهم است بیعت عمومی مردم با امیرالمؤمنین(ع)است. البته بیعت با حضرت در منابع اهل سنت را من تا امروز چیزی نیافتم ولی در منابع شیعه داریم که مردان و زنان، همه با حضرت بیعت کردند و این بیعت سه روز به طول انجامید.
و چهارمین نکته تبریک مردم به امیرالمومنین (ع) برای امامت و خلافت ایشان است. خلیفه دوم جزو کسانی بود که خدمت حضرت رسید و با قویترین الفاظ ولایت حضرت را به او تبریک گفت و در آثار اهل سنت تبریک خلیفه دوم مبنی بر ولایت حضرت با اسناد صحیح و متعدد ذکر شده است.
لذا این 4 وجه امتیاز از غدیر وجود دارد که غدیر را از سایر مواضع جدا کرده و در این روز دین را کامل و نعمت را تمام کرد و از اسلام به عنوان دین مرضی خداوند یاد شد. یعنی تا دیروز و قبل از اعلان عمومی و رسمی غدیر خداوند اسلام را به عنوان یک دین مرضی خود نمیشناخت. بعد از اعلان رسمی و بعد از اعلام حضرت امیر است که اسلام دین مرضی خداوند میشود.
برگرفته از سایت تبیان
نتیجه همه اینها این است که بعد از غدیر ولایت امیرالمومنین (ع) بر همه مسلمین واجب است و کسی از مسلمین بعد از غدیر نمیتواند بگوید من خبر نداشتم و نمیدانستم، یا انکار و یا تکذیب کند. غدیر نقطه اتمام حجت بحث ولایت امیرالمومنین (ع) است.