از آیات و روایات استفاده می شود که گواهان بر اعمال انسان ها در روز قیامت چند گروه می باشند، كه در رأس همه گواهان، خداوند متعال قرار دارد(3) و همچنین انبیاء (4) و در رأس همه آن ها پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله)(5) ، اوصیاء(6) افرادی از امت اسلامی(7) ، زمین یا مكان انجام عمل(8) ، زمان یا گردش شب و روز(9) ، قرآن(10) ، نامه اعمال كه توسط فرشتگان نوشته شده(11) ، فرشتگان ناظر بر اعمال (12) كه پس از تكذیب نامه اعمال توسط شخص شهادت می دهند و درنهایت پس از تكذیب فرشتگان توسط شخص و قسم خوردن او مبنی بر دروغ گویی ملائكه، اعضاء بدن وی بر علیه او شهادت می دهند (13) كه این شهادت جالب ترین شهادت هاست، چون شهادت و اقرار اعضای بدن بر علیه صاحب آن اعضاست است، كه دیگر جای هیچ شك و تردیدی برای خود مجرم و حاضران و ناظران باقی نمی ماند.
قرآن كریم می فرماید كه شهادت اعضا پس از زدن مُهر بر دهان كذاب مجرمین صورت می گیرد:
الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلى أَفْواهِهِمْ وَ تُكَلِّمُنا أَیْدیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما كانُوا یَكْسِبُونَ(14)
امروز (قیامت) بر دهان آنان مُهر می زنیم، دستان آنان با ما سخن گفته و پاهایشان بر آنچه انجام داده اند، گواهی می دهند.
در این باره پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) می فرمایند:
تَجیئونَ یَومَ القِیامَةِ و عَلى أفواهِكُمُ الفِدامُ، فَأوَّلُ ما یَتَكَلَّمُ مِنَ الإنسانِ فَخِذُهُ و كَفُّهُ. (15)
روز قیامت با دهان های لگام زده مى آیید و نخستین عضوى كه از انسان سخن مى گوید رانِ او و كفِ دست اوست.
جالب اینكه حتی خود زبان هم بر علیه شخص مجرم به شهادت برمی خیزد:
یَوْمَ تَشْهَدُ عَلَیْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَ أَیْدیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ بِما كانُوا یَعْمَلُونَ (16)
«در آن روزی كه زبان ها و دست ها و پاهایشان بر ضد آنان نسبت به اعمالی که مرتکب شده اند، گواهی می دهند».
پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) می فرمایند:
تَجیئونَ یَومَ القِیامَةِ و عَلى أفواهِكُمُ الفِدامُ، فَأوَّلُ ما یَتَكَلَّمُ مِنَ الإنسانِ فَخِذُهُ و كَفُّهُ.
روز قیامت با دهان های لگام زده مى آیید و نخستین عضوى كه از انسان سخن مى گوید رانِ او و كفِ دست اوست
در آیه دیگر گوش و چشم و پوست بدن هم به شاهدان اضافه شده است:
حَتَّى إِذا ما جاؤُها شَهِدَ عَلَیْهِمْ سَمْعُهُمْ وَ أَبْصارُهُمْ وَ جُلُودُهُمْ بِما كانُوا یَعْمَلُونَ (17)«زمانی که به آن (دوزخ) می رسند، گوش ها و چشم ها و پوستهای تنشان به اعمال آنان گواهی می دهد.»
امیرالمؤمنین امام على علیه السلام می فرمایند كه پس از مُهر زده شدن دهان ، اعضایی كه شهادت می دهند «فَلا یَكتُمونَ اللّهَ حَدیثا» هیچ سخنى را براى خدا ناگفته نگذارند. (18)
جالب اینكه مجرمان بعداً خطاب به پوست بدنشان گلایه و اعتراض می کنند:
وَ قالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَیْنا (19)
«كه چرا بر علیه ما شهادت دادید!؟؟»
پوست ها جواب می دهند كه:
أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذی أَنْطَقَ كُلَّ شَیْ ءٍ وَ هُوَ خَلَقَكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ (20)
«ما را همان خدایی كه هر موجودی را به سخن درآورده است، به سخن آورد و او است كه شما را بار اول (در دنیا) آفرید و به سوی او بازگشته اید».
جالب این است كه آن ها تنها از پوست تنشان این سؤال را مى كنند نه از سایر اعضای بدن كه شهادت داده اند! ممكن است به خاطر این باشد كه گواهى پوست از همه عجیب تر و شگفت انگیزتر، و از همه گسترده تر و وسیع تر است، همان پوستى كه خود باید قبل از همه اعضاء طعم عذاب الهى را بچشد به چنین گواهى برمى خیزد، و این راستى حیرت آور است. (21)
و شاید هم به این خاطر است كه پوست تنها به كارهایی كه به واسطه آن انجام گرفته است شهادت می دهد. ولی گوش و چشم به كارهایی هم كه دیگر اعضاء انجام داده اند گواهی می دهند، گویا وجه اعتراض گنه کاران به پوست هایشان این است كه شما خود واسطه انجام این گناه بوده اید حال چرا علیه ما گواهی می دهید؟ (22)
در ادامه خداوند متعال می فرمایند:
وَ ما كُنْتُمْ تَسْتَتِرُونَ أَنْ یَشْهَدَ عَلَیْكُمْ سَمْعُكُمْ وَ لا أَبْصارُكُمْ وَ لا جُلُودُكُمْ وَ لكِنْ ظَنَنْتُمْ أَنَّ اللَّهَ لا یَعْلَمُ كَثیراً مِمَّا تَعْمَلُونَ (23
«و شما [هنگام ارتكاب گناه در دنیا] از اینكه مبادا گوش و چشم و پوستتان بر ضد شما گواهى دهند، پنهان نمى شدید، بلكه گمان كردید كه خدا بسیارى از آنچه را كه [در خلوت ] مرتكب مى شدید، نمى داند!!»
در توضیح این آیه مرحوم طهرانی در كتاب معاد شناسی می نویسند:
آنچه را كه بندگان در شب و روز خود انجام مى دهند بر خداوند پاك و بزرگ پوشیده نیست. به کوچک ترین كارشان آگاه و به كردارشان داناست و احاطه دارد. اعضاى بدن شما گواهان اویند و اندام هایتان سپاهیان او و ضمیرهایتان جاسوسان او و خلوت هایتان نزد او آشكار است
«شما كه از این گناهان اجتناب نمی کردید و پرده رویش نمی كشیدید و خود را از این مناظر مستور نمی داشتید، نه از این جهت بود كه از این عواقب وخیم و نتایج اعمال بر حذر نبودید و هراس و وحشت نداشتید، بلكه از این جهت بود كه اعتنائی به خدا نداشتید و چنین می پنداشتید كه خدا بر اعمال شما اطّلاع ندارد! هر گناهی كه می نمودید گمان می بردید خدا جداست و عمل هم جدا، خدا بسیاری از كارهایتان را نمی فهمد؛ دیگر نمی دانستید كه در نفس عمل ، خدا و علمِ خداست ، و تمام این افعالی را كه انجام می دهید شبکه هایی هستند برای علم و اراده و قدرت خدا، و این صفات حقّ در آن ها ظهور و طلوع كرده و نمی توانید حقّ را از نفس این اعمال خود جدا ببینید و او را در كناری بپندارید! وقتی که خداوند متعال از همه موجودات به خود آن ها نزدیک تر است ، پس چگونه ما اطّلاع بر این اعمال شما نداریم ؟!» (24)
حضرت امیرالمؤمنین امام على علیه السلام می فرمایند كه:
خداوند متعال وظیفه اى را كه بر گوش و چشم و آلت تناسلى مقرّر فرموده را در این آیه فراهم آورده است و مقصود از پوست ها در این جا آلات تناسلى است.(25)
خداوند متعال در آیه بعد می فرماید:
وَ ذَ’لِكُمْ ظَنُّكُمْ الَّذِی ظَنَنُمْ بِرَبِّكُمْ أَرْدَ’كُمْ فَأصْبَحْتُمْ مِّنَ الْخَاٰسِرِینَ. (26)
و این گمانتان بود كه به پروردگارتان بردید [و همان ] شما را هلاك كرد، در نتیجه از زیانكاران شدید.
کلام آخر:
حسن ختام این مقاله موعظه ای باشد از امام المتقین علی علیه السلام در مورد شهادت اعضا: إنَّ اللّهَ سُبحانَهُ و تَعالى لا یَخفى عَلَیهِ ما العِبادُ مُقتَرِفونَ فی لَیلِهِم و نَهارِهِم، لَطُفَ بِه خُبرا، و أحاطَ بِه عِلما، أعضاؤكُم شُهودُهُ، و جَوارِحُكُم جُنودُهُ، و ضَمائرُكُم عُیونُهُ، و خَلَواتُكُم عِیانُهُ. (27)
آنچه را كه بندگان در شب و روز خود انجام مى دهند بر خداوند پاك و بزرگ پوشیده نیست. به کوچک ترین كارشان آگاه و به كردارشان داناست و احاطه دارد. اعضاى بدن شما گواهان اویند و اندام هایتان سپاهیان او و ضمیرهایتان جاسوسان او و خلوت هایتان نزد او آشكار است.
پی نوشت ها:
1 . غافر / 51.
2 . حكمت نامه پیامبر اعظم (ص) ج 2 481 3/ 36
3 . آل عمران / 98، حج / 17، یونس / 46.
4 . نساء / 41، نحل/ 84 و 89، قصص/ 75، نساء / 41 و نساء / 159.
5. حج / 78، بقره / 143، احزاب / 45 و فتح / 8.
6 . کافی، کلینی، دار صعب، بیروت، ج 1، ص 190، ح 1.
7 . بقره / 143.
8 . زلزله / 4 5 اسراء / 44 و بحارالانوار، ج 7، باب 16، روایت 15 و مجمع البیان، ج 5، ص 526.
9. بحارالانوار، ج 7، باب 16، روایت 22.
10. بحارالانوار: ج 7، باب 16، روایت 16.
11. جاثیه / 29 27.
12. ق /18 و 22 21، انفطار / 12 و 10 و نهج البلاغه، خطبه ی 85.
13 . بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج 7، ص: 312، باب 16، روایت 3 و 4.
14. یس/65.
15 . میزان الحكمه، ج 8، ص 281، حدیث: 14637.
16. نور /24.
17 . فصلت/ 20.
18 . میزان الحكمه، ج 8، ص 282، حدیث: 14642.
19 . فصلت/ 21.
20. فصلت/ 21.
21. تفسیر نمونه، ج 20، ص: 251.
22. تفسیر المیزان، ج 17، ص 378.
23. فصلت 22.
24 . کتاب معاد شناسی/ جلد هفتم ص 201
25 . میزان الحكمه، ج 8، 282، حدیث: 14643.
26 . فصلت/23.
27. میزان الحكمه، ج 8 ، ص 282، حدیث: 14641.
صفحات: 1· 2