تفاوت طب سنتی با طب اسلامی چیست؟
از راهکارهای دین اسلام در زمینه سلامت غفلت کردیم
یکی از بندهای ابلاغیه مقام معظم رهبری به دستگاه ها در مورد سیاست های کلی سلامت، توجه به بازشناسی، تبیین، ترویج و توسعه و نهادینه کردن طب سنتی در ایران بود.پس از این تاکید رهبری، دستگاه های اجرایی بر آن شدند تا این شیوه درمانی و مراقبتی را هر چه بیشتر گسترش دهند و از مزایای آن بهره برند. در همین راستا، شناخت کلیات طب سنتی و دانستن تفاوت طب سنتی با طب ایرانی - اسلامی اهمیت زیادی پیدا می کند.
به این منظور به سراغ حجت الاسلام والمسلمین دکتر آقارفیعی رفتیم. وی که در سال 1331 متولد شده و پس از تحصیلات مقدماتی در دانشگاه فردوسی مشهد تحصیلات خود را ادامه داده و پس از اتمام دوره پزشکی دوره جراحی عمومی را نیز گذرانده است، همزمان به تعلیم دروس دینی نیز پرداخته است و در حال حاضر به طبابت سنتی مشغول است. به عنوان سوال اول یک تعریف کلی از طب سنتی و طب اسلامی – ایرانی ارائه دهید؛
در طب سنتی چه عقبه ایی داریم؟
طب ایرانی-اسلامی با طب سنتی چه ارتباطی دارد؟
حجت الاسلام آقا رفیعی: برای پاسخ به این سوال، من دو سوال را مطرح می کنم. آیا خداوند که ما را آفریده است برای پیشگیری و درمان ما هم تدبیری اندیشیده است؟ خداوند مدبر است، این برنامه ریزی را از چه زمانی آغاز کرده است؟ ما به عنوان بنده خداوند و به عنوان احسن الخالقین رها شده ایم؟
از نظر عقلی به راحتی می توان جواب داد که خداوند صد در صد قبل از خلقت ما برای ما برنامه داشته است و بعد از خلقت هم برنامه وجود داشته است؛ قصد داشت نسل سالمی را در جهان قرار دهد که از این نسل، نسل های سالم تری به وجود آید؛ حتی از لحاظ سلامت عقلی و رشد و تکامل معنوی هم در این جهت بوده است که عرصه برای حجت نهایی آماده شود.
در برخی از روایات ما وجود دارد که خداوند انسان را از یکسری ارکان ها و زیربناها آفریده است؛ این زیر بناها جزء زیربناهای خلقت انسان است که بر اساس بینش اسلامی یکی از آن زیربناها نور بوده است یعنی ما که در این دنیا زندگی می کنیم قبل از این که به این دنیا بیائیم به شکل نور در حال تقدیس در برابر معبود خود بودیم.
یکی دیگر از عناصر وجودی ما روح است؛ این روح غیر از نور است، می توان گفت روح بر نور سوار می شود؛ یکی ازابعاد خلقت ما آب است؛ یکی دیگر از ارکان خلقت ما آتش است؛ بر اساس بینش اسلامی آتش جزء ارکان خلقت کافران و جنیان است؛ خلقت مومنین از نور بوده است و کافران از آتش خلق شدند که خلقت شیطان نیز از آتش بوده است.
چند تفاوت مصداقی طب اسلامی با طب سنتی:
۱- در طب سنتی توصیه می شود میوه هایی مانند به و سیب را خشک کرده و بعنوان دمنوش استفاده کنند اما طب اسلامی آب همراه میوه یا بعد از آن سم معرفی شده است.
نکته: شاید آب فاتر یا میوه خشک شده اشکال نداشته باشد!
۲- در طب سنتی توصیه میشود برای رفع کم خونی از قرص آهن و آهن تاب و کفگیر آهنی استفاده شود ولی طب اسلامی آهن را رجس، نجس و مسخ معرفی می کند تا جایی که حتی در صورت دست زدن به آهن توصیه شده است دستها شسته شوند.
نکته: در طب اسلامی برای رفع کم خونی ترکیب سه شیره انگور، توت و خرما؛ مرکب ششم از ترکیبات دهگانه طب اسلامی (قرص خون) یا برخی موارد دیگر معرفی شده اند.
۳- آداب و شرایط حجامت در طب اسلامی نیز با طب سنتی اختلاف دارد.
۴- در طب سنتی توصیه اکید به جایگزینی روغن کنجد با روغنهای مصرفی می شود که در طب اسلامی کنجد، ارده و فرآورده های دیگر آن سبب آلزایمر، فراموشی و زوال مغز می شود و در مورد روغن کنجد فقط یک روایت آن هم برای سردرد که پیامبر (ص) در بینی می چکاندند.
نکته: در طب اسلامی برای روغن مصرفی، روغن زیتون، شحم گاو، زرد گاوی و گوسفندی و دنبه معرفی شده اند.
۵- در طب سنتی توصیه به زالو درمانی می شود که در طب اسلامی اصلا به آن توصیه نمی شود و تنها یک روایت آن هم از اهل سنت وارد شده است.
نکته: در طب اسلامی حجامت و فصد، درمان و پیشگیری از بسیاری از بیماری ها معرفی شده اند که همراه با سیاهدانه جایگزین بسیاری از عمل ها هستند.
۶- در طب سنتی توصیه به عرقیجات انواع گیاهان می شود که در طب اسلامی تایید نمی شود زیرا در فرایند تهیه آنها مواد الکلی یا سمی ایجاد می شود.
نکته: در طب اسلامی توصیه می شود گیاهان دارویی، صرفا جهت درمان و بصورت دمنوش مصرف شوند (تنها در چند مورد، جهت پیشگیری نیز توصیه به مصرف شده است).
۷- در طب سنتی توصیه به مصرف گیاهانی می شود که بر اثر تجربه، اثربخش بوده اند که در طب اسلامی توصیه نمی شود مثلا گل گاو زبان و شیرین بیان که مضراتی نیز دارند و در طول زمان این ضررها نمایان شده است.
نکته ۱: طب اسلامی تنها گیاهانی را توصیه می کند که معصومین علیهم السلام تجویز کرده اند چرا که هیچ عارضه ای ندارند.
نکته ۲: در طب شیعی حدود ۱۵۰ گیاه معرفی شده اند که می توان در درمان های دیگر نیز استفاده کرد. مثلا گیاهی که برای سودا معرفی شده است در درمان معده نیز مفید واقع می شود.
۸- در طب سنتی مزاج برای اعضا معرفی می شود مثلا سر را سودایی و کبد را صفرایی می نامند که در طب اسلامی مزاج کلی برای کل بدن داریم چرا که مزاج درون خون است که در کل بدن جریان دارد.
۹- طب سنتی مزاج ها را درمان می کند، طب شیمیایی عوارض را درمان می کند و به ریشه بیماری کاری ندارد. اما طب اسلامی ریشه را درمان می کند یعنی هم مزاج و هم عوارض را.
۱۰- در طب سنتی لبو و چغندر توصیه می شود که در طب اسلامی بهیچ عنوان توصیه نمی شود.
نکته: لبو و چغندر و شکر حاصل از آن بشدت نهی شده است و برگ چغندر بسیار توصیه شده است و فواید بسیار زیادی دارد.
۱۱- در طب سنتی به مصرف شیر توصیه نمی شود که در طب اسلامی غذای کامل و بسیار مفید است.
********************************************
این مطالب به بوعلی بر میگردد؟
بوعلی تلفیقی بین سنتی و اسلامی است. طب سنتی به جاثلیق و یونان باستان بر میگردد. بوعلی طبش بیشتر به سنتی گرایش دارد. در برخی از داروهایش هم از نجاسات استفاده کرده و ما سر همین قضیه با بوعلی مشکل داریم.
چطور شد که طبیب شدید؟
آمدم کلمه طیّب را از قرآن بفهمم. کلمه طیّب یک کلمه مطلق است یعنی اینطور نیست که بگوییم اینها طیب هستند و اینها طیب نیستند. هر غذایی میتواند طیب باشد و میتواند نباشد. مجبور شدم اخلاط و بدن را بشناسم. روی طبایع بدن کار کردم. بدن را طبق روایات شناختم. ابتدا طب سنتی کار کردم. دو دوره طب سنتی تدریس کردم. بعد دیدم که طب سنتی نقصهایی دارد که جواب سوالات ذهن مرا نمیدهد، این نقایص در درمان تأثیر گذار است.
بعد در وادی روایات آمدم. در روایات بحث طبایع را پیگیری کردم. بحث طبایع در روایات خیلی کامل و غنی است. آنها را در آوردم و الان دو سال است که در فیضیه طب روایی تدریس میکنم. اینجا مبنا طب اسلامی و طب نبوی است. اسمش هم طب نبوی گذاشتیم؛ چون پیامبر(ص) همه اینها را پایه ریزی کردند.
********************************************
نقش حوزه را در ترویج طب اسلامی چگونه میبینید؟
حوزه یک ثروت بسیار قدرتمند دارد که همان طب است و یک ثروت بالقوه است. اگر حوزه بخواهد از بُعد تبلیغ، اخلاق و عقل را حاکم کند، باید اول بدن سالم درست کند. هر خلطی در بدن افزایش پیدا کند اثر خودش را در جامعه میگذارد. وقتی گلبولهای قرمز در بدن حاکم شوند فرد عصیانگر و گنهکار میشود؛ هر چقدر هم بگوییم این کار را نکن، او عصیانگری را دارد، چون خاصیت دم همین است.
مثلا در خصوصیات سودا یکی از بارزترین خصوصیاتش منفی نگری است. حالا اگر غلبه دم نداشت و غلبه سودا داشت، منفینگر است. هر چقدر بخواهد سوءظن را کنار بگذارد، اگر غلبه سودا داشته باشد منفی نگر است. آموزش و گیرایی به حد صفر میرسد.
حالا ما میخواهیم به حوزه بگوییم بیا اخلاق را حاکم کن. در جامعهای که یا سودایی هستند یا دموی؛ اگر دموی باشند خاصیت عصیانگری دارند. حرفت را میفهمند، ولی حاضر نیستند گوش دهند. امام صادق(ع) در توصیف دم میفرماید «و هو عبد عارم و ربما قتل العبد مولاه؛ خون(گلبول قرمز) یک برده سرکش است و چه بسا بندهای که مولای خودش را هم میکشد.»
سودا مدبر است به شرط اینکه بلغم همراهش باشد، ولی اگر سودا به تنهایی باشد، فقط تدبیر و احتیاط میکند. هر چقدر هم به او بگویید این کار را نکن، بخاطر سوء ظن بالا میگوید نکند نقشهای برای من کشیده شده باشد! اما اگر سودا پایین بیاید و دم غلبه کند نمیتواند درست رفتار کند و سرکش است. اگر سودا غلبه کند و دم پایین بیاید، خیلی مدبر است و فقط احتیاط میکند و از حرکت میافتد.
اگر حوزه میخواهد از نظر اخلاق در جامعه کمک کند، از نظر خلط بدن باید کار کند. ابزار دستش است. شما اگر فردی را معتدل القامه داشته باشید و تمام اخلاط اندازه باشد، از نظر اخلاق بسیار آدم خوبی میشود ولی اگر معتدل القامه نباشد و تعادل اخلاط به هم بخورد، آنگاه خصوصیات اخلاقی ناجور سراغش میآید. حوزه اگر بخواهد جامعه را از نظر اخلاقی اصلاح کند، کاری که میتواند انجام دهد این است که یک حوزه علمیه تخصصی برای طب بزند و از افرادی که وارد هستند و در طب اسلامی کار کردهاند استفاده کند و حوزه تخصصی طب بزنند.
حداقل این است که در شناخت نفس کار کنند. نفس انسان ۴ قسم است: نامیه نباتیه، حسیه حیوانیه، ناطقه قدسیه، کلیه الهیه. اگر می خواهد نفس انسان را بشناسد، هر چهار نفس را بشناسد. نفس نامیه نباتیه و حسیه حیوانیه مربوط به علم الابدان و ناطقه قدسیه و کلیه الهیه مربوط به علم الادیان است. اگر نامیه نباتیه نباشد نفس حسیه حیوانیه اصلا نمیتواند باشد، ستون کار است. اگر نفس حسیه حیوانیه نباشد نفس ناطقه قدسیه نمی تواند کار کند.
نفس نامیه نباتیه مربوط به اخلاط چهارگانه است و محل خیزشش از کبد است. نفس حسیه حیوانیه روی همینها پیاده میشود، یعنی همین حواس پنجگانه بینایی، شنوایی و… که محل خیزشش قلب است. یعنی اگر قلب دقیق و منظم بزند حواس پنجگانه هم درست کار میکنند. اما چه زمانی؟ وقتی که نفس نامیه نباتیه دقیق باشد و درست کار کند. کبد کار خودش را درست انجام دهد. کلیه کار خودش را درست انجام دهد. مغز کارش را درست انجام دهد و اگر این نامیه نباتیه نباشد حسیه حیوانیه اصلا نمیآید و نمیتواند باشد. یعنی اینها لایه لایه هستند.
وقتی این نفسها با هم ترکیب شدند، امیرمؤمنان(ع) میفرمایند «و العقل وسط الکل؛ عقل وسط این چهار تاست.» حالا شما علم الادیان و اخلاق بلد باش؛ هنگامی که شخص سرکش را نصیحت کنی، سرکشی میکند. ولی با تغذیه میتوانی آرامش کنی. خلط دمش را پایین بیاوری، از سرکشی میافتد.
بلغمیها آدم های مهاجم و مدافعی هستند. اگر فرد بلغمی را به زور یک قدم عقب بکشی، جلو میرود ولی عقب نمیآید. حالا برعکس صفراییها آدمهای متلک خوری هستند، فحششان بدهی میخندد. اینها تأثیر همین اخلاط در اخلاق جامعه است. حوزه میخواهد اخلاق را درست کند پیامبر(ص) هم فرمود من آمدم اخلاق را درست کنم. شما اگر میخواهید اخلاق را درست کنید اول باید ابدان را درست کنید. اخلاق خوب در ابدان خوب است.
********************************************
در پایان نکتهای دارید بیان کنید.
طب اسلامی به قدری قوی هست که اگر حوزه علمیه پای کار بیاید میتواند با همین طب کل دنیا را شیعه کند. دنیا اکنون در بیماریهای فلج مغزی، ام اس و پارکینسون مستاصل است. ما فلج را درمان میکنیم. سرطان را در عرض بیست تا چهل روز درمان میکنیم. ما قویترین درمانها را برای مسایل جنسی در روایات داریم. ۹۰ درصد طلاقها در جامعه به خاطر روابط ناصحیح جنسی است. خیلی از معتادان بخاطر ضعف در روابط جنسی معتاد میشوند. طب اسلامی آسیبهای اجتماعی را از بین میبرد.
********************************************
گردآوری شده ی مجله اینترنتی دلگرم
مرجان امینی