به اذعان محققان و علمای اخلاق برای دست یابی به موفقیت در کارها علاوه بر عوامل ایجابی، می بایست به موانع و عوامل سلبی نیز دقت و اهتمام داشت، همین امر موجب شده است که در کتب اخلاقی علاوه بر فضایل، موانع اخلاقی و یا به عبارتی رذایل اخلاقی نیز مورد دقت و توجه بوده است.
در خصوص روزه و روزه داری، اگر خواهان آن هستیم که در جایگاه یک روزه دار واقعی قرار بگیریم به طور قطع و یقین می بایست موانع پیش روی آن را نیز مورد دقت و بررسی قرار دهیم تا اینکه با کنار گذاشتن آن موانع به نقطه ایدآل و مورد نظر دست یابیم.
در یک نگاه کلی می توان دو مانع سخت و خطرناک را برای انسان روزه دار، بلکه تمام انسان ها معرفی و مشاهده کرد؛ دو مانعی که اگر به خوبی و سرعت با آنها مبارزه نشود، نه تنها ثمره و تلاش یک ماه بندگی انسان، بلکه ثمره یک عمر بندگی انسان به تباهی و نیستی کشیده خواهد شد، و چیزی جز نگون بختی برای انسان به دنبال نخواهد داشت، این دو مانع عبارتند از، عجب و خودشیفتگی و دیگری یأس و نا امیدی.
انسان نباید آن چنان شیفته و دلباخته اعمال عبادی و معنوی خود باشد، که گرفتار عجب و خود برتری شود و نه آن چنان ناامید از کردار خود که قنوط و یاس بر قلب او چیره شود؛ در واقع او می بایست حد تعادل و میانه روی را در رفتار خود رعایت کرده و با امید به رحمت و مغفرت الهی، دست نیاز به سوی یاری باری تعالی بلند کند.
از خودبینی تا خدابینی
در واقع انسان های خودشیفته هرگاه گرفتار رذیله خطرناک عجب می شوند تمام کارهای خود را خوب و کامل می پندارند، از این رو از خود راضی و خرسندند، به همین خاطر است که علمای اخلاق در تعریف عجب این چنین بیان داشته اند: «عجب بزرگ شمردن كار نیك خود و زیاد دانستن آن و شادمان بودن، بالیدن و نازیدن به آن است و اینكه انسان خود را از حد تقصیر و كوتاهى و گناه بیرون بداند.»[1]
خدای متعال بارها در قرآن کریم افراد را از این رویکرد نامناسب برحذر داشته است: «قالَ وَ مَنْ یَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلاَّ الضَّالُّون؛[حجر، آیه 56] گفت: «جز گمراهان، چه كسى از رحمت پروردگارش مأیوس مى شود؟!.»خدای متعال یأس از رحمت الهی را ویژگی کافران معرفی می فرماید: «وَ لا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكافِرُونَ؛[یوسف، آیه87] و از رحمت خدا مأیوس نشوید كه تنها گروه كافران، از رحمت خدا مأیوس مى شوند!.»
در ماه مبارک رمضان که بسیاری از افراد توفیق شب زنده داری، قرائت قرآن و ادعیه و ارتباط با خدای متعال را پیدا می کنند، گاهی از حربه های شیطان غافل شده و گرفتار دسیسه های او شده و در دام عجب و خود بزرگ بینی قرار می گیرند؛ چرا که این افراد انجام وظایف دینی را عامل بزرگی و برتری خود در جامعه فرض می کند، همین امر موجب نفوذ شیطان در سرزمین قلب ایشان می شود، به همین جهت است که در روایتی از امام صادق (علیه السلام) از خود شیفتگی به عنوان آفت دینداری یاد می شود: «آفَةُ الدِّینِ الحَسَدُ وَ العُجبُ وَ الفَخرُ؛[2] آفت دینداری حسد و خودبینی و فخر فروشی است.»
در روایتی از امام صادق (علیه السلام) نقل شده كه شیطان می گوید: «إِذَا اسْتَمْكَنْتُ مِنِ ابْنِ آدَمَ فِی ثَلاثٍ لَمْ أُبَالِ مَا عَمِلَ فَإِنَّهُ غَیْرُ مَقْبُولٍ مِنْهُ إِذَا اسْتَكْثَرَ عَمَلَهُ وَ نَسِیَ ذَنْبَهُ وَ دَخَلَهُ الْعُجْبُ؛[3] زمانی كه در مورد سه چیز بر بنی آدم توانایی یابم هر عمل(نیكی) انجام دهد دیگر مهم نیست؛ زیرا از او پذیرفته نیست. (آن سه چیز این است): زمانی كه عمل (نیكش) را فراوان به حساب آورد، گناهان خود را فراموش كند و در(قلبش) عجب حاصل شود.»
در واقع انسان زیرک و هوشیار انجام امور عبادی را توفیقی الهی می بیند که خدای متعال نصیب او کرده است، از این رو نه تنها فریفته اعمال عبادی خود نمی شود، بلکه به ناقص بودن اعمال عبادی خود اعتراف می کند. وقتی انسان های برگزیده ی خدا در مسیر عبودیت و بندگی حق تعالی این رویه را رعایت می کنند، وظیفه انسان ناتوانی چون ما بسیار روشن است. در روایتی نقل شده، سرور عبادت كنندگان و سید عارفان و سر آمد سپاسگزاران رسول خدا (صلى اللَّه علیه و آله) این چنین به درگاه حق تعالی مناجات می کردند: «لَا أُحْصِی ثَنَاءً عَلَیْكَ أَنْتَ كَمَا أَثْنَیْتَ عَلَى نَفْسِك؛[4] من از حق ثنا و ستایش تو عاجزم خدایا تو آن طور هستى كه خود ستوده اى.» و نیز فرمود: «مَا عَبَدْنَاكَ حَقَّ عِبَادَتِكَ وَ مَا عَرَفْنَاكَ حَقَّ مَعْرِفَتِك.» و همچنین سید ساجدین نیز در مناجات با حق می فرماید: «سُبْحَانَكَ مَا عَبَدْنَاكَ حَقَّ عِبَادَتِكَ؛[5] منزّه و پاكى تو ما تو را چنانكه سزاوار عبادت و بندگى تو است پرستش ننمودیم.»
در روایتی از امام صادق (علیه السلام) نقل شده كه شیطان می گوید: «إِذَا اسْتَمْكَنْتُ مِنِ ابْنِ آدَمَ فِی ثَلاثٍ لَمْ أُبَالِ مَا عَمِلَ فَإِنَّهُ غَیْرُ مَقْبُولٍ مِنْهُ إِذَا اسْتَكْثَرَ عَمَلَهُ وَ نَسِیَ ذَنْبَهُ وَ دَخَلَهُ الْعُجْبُ؛[3] زمانی كه در مورد سه چیز بر بنی آدم توانایی یابم هر عمل(نیكی) انجام دهد دیگر مهم نیست؛ زیرا از او پذیرفته نیست. (آن سه چیز این است): زمانی كه عمل (نیكش) را فراوان به حساب آورد، گناهان خود را فراموش كند و در(قلبش) عجب حاصل شود.»
از بدبینی تا خدابینی
یکی دیگر از موانع و رذیل خطرناکی که در پیش روی انسان سالک، بلکه همه افراد در ایام روزه و غیر از آن وجود دارد ناامیدی و بدبینی از رحمت الهی است. بعضی افراد به واسطه ادارک ناقصی که از آموزه های اخلاقی دارند، آنچنان از رفتارها و اعمال خود ناامید و ناخشنودند که در دام قنوط و یأس الهی گرفتار شده اند، رفتار نامناسبی که در فرهنگ اخلاق از جمله گناهان کبیره به شمار می آید.
خدای متعال بارها در قرآن کریم افراد را از این رویکرد نامناسب برحذر داشته است: «قالَ وَ مَنْ یَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلاَّ الضَّالُّون؛[حجر، آیه 56] گفت: «جز گمراهان، چه كسى از رحمت پروردگارش مأیوس مى شود؟!.»، از این بالاتر خدای متعال یأس از رحمت الهی را ویژگی کافران معرفی می فرماید: «وَ لا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكافِرُونَ؛[یوسف، آیه87] و از رحمت خدا مأیوس نشوید كه تنها گروه كافران، از رحمت خدا مأیوس مى شوند!.»
جایگاه مذموم و خطرناک یأس از رحمت الهی موجب شده است که اولیای الهی همواره امیدوار بوده و با حسن ظن به درگاه الهی دست به دعا بلند کنند: «إِلَهِی لَمْ أُسَلِّطُ عَلَى حُسْنِ ظَنِّی قُنُوطَ الْأَیَاسِ وَ لَا انْقَطَعَ رَجَائِی مِنْ جَمِیلِ؛[6] خدایا بر خوش بینی ام ناامیدی و یأس را چیره نساز، و امیدم از زیبایی کرمت را قطع نکن.»
سخن آخر
انسان نباید آن چنان شیفته و دلباخته اعمال عبادی و معنوی خود باشد، که گرفتار عجب و خود برتری شود و نه آن چنان ناامید از کردار خود که قنوط و یاس بر قلب او چیره شود؛ در واقع او می بایست حد تعادل و میانه روی را در رفتار خود رعایت کرده و با امید به رحمت و مغفرت الهی، دست نیاز به سوی یاری باری تعالی بلند کند.
پی نوشت ها:
[1]. سفینة البحار، قمى، ج 2، ص 160.
[2]. الکافی(ط-الاسلامیه)ج2،ص307.
[3]. الخصال، ج1، ص112، ح86.
[4]. بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج68، ص23.
[5]. الصحیفة السجادیة، ص 38.
[6]. إقبال الأعمال (ط - القدیمة)، ج2، ص687.