آشنایی و ازدواج دختران و پسران امروزی به یکی از این شیوه ها اتفاق می افتد:
1 - خواستگاری سنتی (فامیلی یا واسطه ای)
2 - آشنا شدن در محل کار و تحصیل
3- دوستیهای غیررسمی و اتفاقی (اینترنت، تلفن، برخوردهای بدون سابقه و کوتاه مدت و…)
اگرچه این روزها خواستگاری های سنتی کمتر دیده می شود و مداخله دختر و پسر در انتخاب بیشتر از گذشته شده اما واقعیت این است که شیوه سوم بسیار آسیب رسان و پیوند ناشی از آن بسیار شکننده است. دلیلش این نیست که شما کاری خلاف عرف انجام داده اید.
بلکه شکست چنین رابطه ای به خاطر آن است که دل شما خیلی جلوتر از عقلتان حرکت خواهد کرد و هر آلارمی که عقل و هوش و حواستان می دهد، به سرعت خاموش می کند و می گوید: باشد ولی من دوستش دارم. یا فکر می کند عاشق ترین آدم دنیا است و قدرت آن را دارد که با عشق همه فاصله ها را بردارد و همه ایرادها را رفع و رجوع کند.
شکی در این نیست که عشق نیرویی جادویی است که می تواند خیلی از کارهای سخت را ساده کند و خیلی از محال ها را ممکن. ولی عشق هیچ وقت نمی تواند در فاز پر تب و تابش دوام بیاورد. چون عشق فقط یک فاز است و بعد از آن فاز دوست داشتن آرام و عمیق، عادت و وابستگی وجود دارد.
بنابراین دوستی های غیررسمی وقتی به ازدواج منجر می شوند شکننده تر از روش های سنتی و نیمه سنتی هستند.
اما بقیه روش ها چطور؟ فکر می کنید آنها بی عیب و نقص اند؟ اگر این طور فکر می کنید باید بگوییم سخت در اشتباهید! هر کدام از روش های آشنایی و ازدواج نقص ها و نقاط قوتی دارند که باید به آنها اشراف داشته باشید.
شیوه اول، به خاطر آنکه والدین از ابتدا آگاه هستند و احتمالا رضایت دارند، شیوه خوبی است. اینجا دیگر دردسرهای راضی کردن پدر و مادر را ندارید و البته این شانس را دارید که از همان اول کار از نگاه نکته بین دیگران، تجربه ها و نظراتشان در مواجهه با فرد مقابل استفاده کنید.
اما این شیوه ایرادهایی هم دارد. مثلا ممکن است برای یک دختر خانم شایسته، خواستگار مناسب پیدا نشود. رفت و آمدهای زیاد خواستگار و سر نگرفتن یک ازدواج، در روحیه دختر تاثیر بدی می گذارد و همین طور جواب نه شنیدن های یک پسر در خواستگاری های پی در پی می تواند عزت نفس او را پایین بیاورد.
علاوه بر این ها، در ازدواج های سنتی، گاهی قبل از آنکه شناخت کافی به وجود بیاید ازدواج اتفاق می افتد.
وقتی دو خانواده غریبه هستند، پسر و دختر بعد از عقد و نامزدی بیشتر در زمین خانواده خودشان بازی می کنند. این یعنی دیرتر به مفهوم «ما» می رسند و احتمال اختلاف های خانوادگی در چنین ازدواج هایی بیشتر است.
در شیوه دوم اما شاید بتوانیم نقاط مثبت بیشتری پیدا کنیم. این شیوه در صورتی می تواند نسبت به شیوه اول کارآمدتر باشد که دختر و پسر به این نکات توجه کنند
1 - هر دو طرف انگیزه و آمادگی برای تشکیل خانواده داشته باشند
مثلا یک دفعه عاشق نشده باشند یا صرفا برایشان ازدواج به معنی یک مجوز رسمی برای بودن با طرف مقابل و دوستی های مقطعی به حساب نیاید. در واقع به پختگی انتخاب و ازدواج رسیده باشند
. بیشتر ازدواج هایی که در سنین پایین زیر 25سال) در محیط دانشگاه اتفاق می افتد به دلیل یک عاطفه ناگهانی، عادت ایجاد شده در طول دوران تحصیل، یا مجوز رسمی و جامعه پسند گرفتن برای دوستی و روابط عاشقانه است. بدون آنکه دختر و پسر به بلوغ کافی عقلی، اجتماعی و اقتصادی رسیده باشند
2 - حداکثر پنج جلسه در مکانهای رسمی و عمومی در مورد مسائل ازدواج صحبت کنند
در این جلسات باید درباره شرایط کلی و اولیه خود، خانواده و ملاک ها و انتظارات شان در مورد همسر آینده صحبت کنند و در صورتی که تناسب داشتند، ماجرا را به طور رسمی پی بگیرند.
3 - از همان آغاز پیشنهاد دادن/گرفتن خانواده در جریان قرار بگیرد.
4 - بحث ها فقط حول موضوع ازدواج و کاملا جدی باشد و به گفتگوهای عاطفی و عاشقانه یا غیر رسمی و غیر اخلاقی کشیده نشود.
منبع:سیمرغ