کارگاه آموزشی با موضوع نقش ادبیات عرب در تغییر علوم قرآنی، به مدت 4 ساعت در مدرسه علمیه نرجس(س) یزدانشهر روز چهارشنبه مورخ 16/2/94 برگزار شد.
آقای ولی الله جعفری استاد حوزه و دانشگاه، در بین بانوان طلاب این مدرسه از نقش ادبیات عرب در تغییر علوم قرآنی و ارتباط آن با اخلاق و خانواده سخن گفت.
خلاصه ای از سخنان ایشان:
در حوزه های علمیه قدیم، 75 علم خوانده می شده است و در حال حاضر فقط 35 علم آن مانده. از این 75 علم 10 الی 20 تای آن مربوط به ادبیات عرب است.
استاد حوزه و دانشگاه ادامه داد: علوم ادبی عرب عبارتند از: لغت، فقه الغت، صرف، نحو، بیان، معانی،بدیع، عروض، خط و کتابت
اما علم لغت، علمی است که در آن از ماده کلمه بحث می شود، مانند انفاق و نفقه و منافق که ماده همه آنها کلمه نفق است و در حالی که معانی مختلفی دارند و باز هم معانی به ماده بر می گردد.
در این مثال نفق به معنی خَرَج است، بنابراین: نفقه، یعنی پولی که مرد از مالش خارج می کند و به همسرش می دهد. منافق، یعنی کسی که از دین خارج شده و انفاق یعنی چیزی که در راه خدا خرج کنید.
مثال دیگری ذنب و اثم، که ما هر دو را به معنای گناه می دانیم در حالی که ذنب در واقع عملی است که پیامد شومی داشته باشد که این عمل می تواند خوب باشد ولی پیامد بدی داشته باشد. مثل حجاب که در بعضی کشورها پیامد بدی برای افراد با حجاب دارد و و گناه به حساب می آید و مجازات در پی دارد. اما اگر ما ذنب را به معنای گناه بدانیم در معنای بسیاری از آیات اشکال ایجاد می شود مثال: «آیه 2 سوره فتح»، که خداوند به پیامبرش می فرماید:
«لیغفر لک الله من ذنبک» که در واقع در این آیه منظور خداوند از گناه، اعمال پیامبر بوده که همان مسلمان بودن و موحد بودن ایشان بود که سبب آزار و اذیت ایشان از سوی مشرکان می شد در حالیکه هیچ یک از اعمال پیامبر بد نبوده.
ولی الله جعفری یادآور شد: اگر ما ترجمه لغات را یاد بگیریم قرآن و احادیث را خوب و صحیح متوجه می شویم. به طور مثال ما با ترجمه صحیح لغات می توانیم خصوصیات ظرفهایی که در بهشت است را بشناسیم و یا بدانیم چه نوع تخت هایی در بهشت وجود دارد.
علم بعدی فقه الغه است که در واقع همان زبان شناسی است. در این علم بیان شده که یکی از دلایل عربی بودن قرآن، کامل بودن کتاب آسمانی است که زبان عرب نیز یک زبان اصیل و وسیعی است به همین دلیل از زبان عربی برای کتاب آسمانی استفاده شده است. و همچنین زبان شناسی می گوید که قرآن به لهجه مجاز نازل شده و حجاز مرکز عربستان است و از نظر زبان شناسی همیشه مراکز یک منطقه و کشور بهترین و کاملترین لهجه ها را دارند. اما این به آن معنا نیست که اگر یک کلمه ای مثل وتر که در قرآن با فتحه آمده به صورت وِتر خوانده شد غلط است. نه، بلکه به آن معنی است که وَتر به لهجه حجاز و ویژه لهجه تمیم است و هر دو صحیح هستند.
و بهتر است بدانید 99 درصد قرآن به لهجه حجاز است و مابقی به لهجه های دیگر از جمله تمیم می باشد. و این کار «علم فقه الغه» است. این که می گوئیم زبان عربی زبان وسیعی است، به خاطر آن است که عرب برای هر چیزی بنابر خصوصیات خاص خودش یک اسم دارد مثل کلمه گاو که بنابر اینکه ماده باشد یا نر، پیر باشد یا جوان، سیاه باشد یا سفید و… اسامی گوناگونی دارد، یا به طور مثال افعال را متناسب با درشتی یا کوچکی فاعل یا مفعول آن، درشت یا کوچک می آورند مثل شجر که به معنای درخت تنومند است برای گفتن اینکه درخت بریده شد از فعل قطع که همه حروفش از حروف درشت هستند استفاده می کند.
علم بعد علم معانی است که به معنای مطابقت کلام با مقتضای حال است و این به معنای آن است که هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد.
کسی که علم معانی را بلد باشد، می داند که اصطلاحات حوزوی و طلبگی را بین مردم عامی نباید به کار ببرند و همچنین نباید از کلمات ثقیل در سخنرانی هایش استفاده کند.
علم بدیع یعنی به شیوه های گوناگون حرف زدن مثل استفاده از تشبیه، مجاز، استعاره، کنایه… در واقع علم بدیع زیبا سازی کلام است، مثل قرآن که آیاتش موزون است و تناسب دارد.
اما در علم صرف و نحو ما یاد می گیریم که هر کلمه را چگونه صحیح معنی کنیم، گاهی یک واو در یک جمله می تواند معنای جمله را عوض کند، یا یک «ن» تاکید می تواند اهمیت موضوع را برساند.
به طور مثال آیه «واذا قرء القرآن فاستمعوا له» را اگر بخواهیم ترجمه کنیم می گوییم: هروقت، (چون اذا آمده) هرکس، (چون قرئ مجهول است) هرجای قرآن را خواند(چون ال برسرقرآن آمده) پس به آن خوب گوش کنید(چون سمع به باب استفعال برده شده) و معنای گوش دادن می دهد نه به گوش خوردن.
در زندگی مهمترین بحث، بحث اخلاق است. اگر در زندگی متخلق به اخلاقیات نباشید سالیان سال هم درس بخوانید و مدارک بالایی بگیرید در واقع صاحب چیزی نشده اید، سعی کنیم زبانمان را حفظ کنیم، به استاد بی احترامی نکنید که بی احترامی، بی برکتی می آورد. مباحث اخلاقی موجب رشد انسان می شود.
مراقب باشید فقط الفاظ یاد نگیرید بلکه اخلاق را اول یاد بگیرید. مردم باید از رفتار ما بدانند که ما طلبه ایم نه از ظاهر ما.
طلاب عزیز حتماً سعی کنید زندگی نامه علمای بزرگ را بخوانید که زندگی نامه های آنها سرشار از نکات اخلاقی است.
در زندگی نامه علما آمده که آنها کشف و شهود می کردند ملائک را می دیدند و با کمترین امکانات به مدارج عالی می رسیدند با نور ماه درس می خواندند و…
روح و تن مثل دو کفه ترازو هستند، اگر به جسم اهمیت دهی، روح اسیر تن می گردد. شبها کم بخورید تا روح حبس نشود.
به طور مثال مرحوم نخودکی هر شب در کنار گنبد امام رضا(ع) به دعا مشغول بود. یک شب تا صبح فقط در حال رکوع بود یک شب تا صبح در حال قنوت بود و…
ذکر یونسیه را زیاد بخوانید، از کم شروع کنید تا آرام آرام جسم را به تسخیر روح در آورید.
استاد حوزه و دانشگاه افزود: طلبه های گرامی روی اخلاق زیاد کار کنید و گر نه این زندگی مایه خسران خود و دیگران است.
مراقب فرزندان و خانواده خود باشید و به آنها رسیدگی کنید و بدانید که خانواده در درجه اول است و در بحث طلبگی آنچه حرف اول را
می زند اخلاق و ادب است بعد درس خواندن….
کسی که علم معانی را بداند هرگز اصطلاحات حوزوی را در بین مردم عامی بکار نمی برد و از کلمات ثقیل در سخنرانی استفاده نمی کند. علم بدیع یعنی به شیوه های گوناگون حرف زدن، مثل استفاده از تشبیه، مجاز، استعاره، کنایه و… در واقع علم بدیع، زیبا سازی کلام است. مثل قرآن که آیاتش موزون داشته و تناسب دارد.
اما در علم صرف و نحو ما یاد می گیریم که هر کلمه را چگونه معنا کنیم. گاهی یک واو می تواند معنای جمله را عوض کند، یا یک نون تاکید می تواند اهمیت یک موضوع را برساند. به طور مثال آیه «و اذا قرء القرآن فاستمعوا له» این آیه را این گونه ترجمه می کنیم: هر وقت(چون اذا آمده)، هر کس(چون قرء مجهول آمده) هر جای قرآن را خواند(چون ال بر سر قرآن آمده) پس به آن خوب گوش کنید (چون سمع به باب استفعال برده شده) و معنای گوش دادن می دهد نه به گوش خوردن.
مثال بعد: «ویلٌ لکل همزه لمزه الذی مالاً و عدّده یحسب ماله اَخلده»
در ترجمه این آیه شاید به راحتی بگوییم: «وای بر هر عیب جوی طعنه زنی، کسی که مالش را جمع می کند و می پندارد که مالش او را جاودانه می کند. »
اما با استفاده از علم ادبیات عرب می توانیم آن را به زیبایی معنا کنیم و از آن درس بگیریم.
در این سوره سه کلمه، همزه، لمزه و حطمه هر سه به معنای شکستن و له کردن می باشد. کلمه «ویل» دو معنا دارد یکی به معنای وای به حال … و دیگری به معنای حفره ایست در جهنم. مال هم از میل می آید بنابراین مال یعنی هر چیزی که انسان را از خدا به غیر خدا بکشاند و مایل کند. «عدَّده» هم از باب تفعیل است و معنای تکثیر دارد. «نبذ» هم به معنای انداختن با توهین و تحقیر است بنابراین معنای آیه این چنین می شود:
«وای به حال کسی که شخصیت دیگران را له و خورد کند، کسانی که مالشان را زیاد می کنند، این مال آنها را جاودانه می کند و در واقع فخر فروشی، دیگران را خورد می کند. قطعاً آنها را با انداختن در آتش جهنم و تحقیر کردن، له خواهم کرد.»
یاد گیری ادبیات عرب بسیار خوب است اما به تنهایی اتلاف وقت است ولی اگر با قرآن و احادیث باشد و به صورت کاربردی آموخته شود مفید واقع می شود.
با سلام و احترام
موفق باشید.