اهمیت محاسبه در هر روز
در باب محاسبه عمل ، از اصول کافی روایتی از امام کاظم علیه السلام نقل شده است که فرمود : « کسی که هر روز به محاسبه نفس می پردازد ، از ما نیست . ( در صورتی که محاسبه کند) اگر عمل نیکویی از او سر زده باشد ؛ از خداوند طلب زیادی اش کند و اگر عمل نادرستی از او سر زده باشد ، استغفار نموده ، توبه کند . »
امام کاظم علیه السلام به حفص فرمود : ای حفص ! هر کس از اولیا و شیعه ما بمیرد و قرآن را نیکو نداند ، در قبرش بدو تعلیم می دهند ، تا خداوند در جنت او را بالا برد ؛ چه اینکه درجات جنت بر قدر آیات قرآن است ، به او گفته می شود : بخوان و بالا برو ، سپس می خواند و بالا می رود .
زید شحام از ابن جعفر علیه السلام در قول خدای عز و جل « فلینظرالانسان الی طعامه » روایت شد که گفت : پرسیدم طعام انسان چیست ؟ فرمود : « علمی که می گیرد غذای وی می باشد ، بنگرد که از چه کسی می گیرد .»
معجزه امام موسی بن جعفر
در سنه هزار و دویست و ده که حقیر به عزم زیارت بیت الله الحرام وارد بغداد شدم ، چند یومی در بقعه متبرکه امامین همامین بودم با جمعی از احباء و همسفران و بعد از انکه از تعقیب نماز عشاء فارغ شدم و ازدحام مردم کم شد برخاستم به بالای سر مبارک آمدم ، که دعای کمیل را در آن موضع کامل با حضور قلب تلاوت نمایم .
آواز جمعی از زنان و مردان عرب را در بر روضه مقدسه شنیدم به نحوی که مانع از حضور قلب شد و صدا بسیار بلند شد به یکی از رفیقان گفتم : سوء ادب اعراب را ببینید که در چنین وقتی چنین صدا بلند می کنند ، چون صدای ایشان طول کشید ، من با بعضی از رفقا برخاسته که به پائین پای مقدس او آئیم تا ملاحظه کنیم سبب غوغا چیست ، دیدم شیخ محمد کلید دار بر در روضه مقدسه ایستاده و چند زن از اعراب داخل روضه مقدسه شدند و یکی از آنها گریبان سه زن دیگر را دارد و می گوید : کیسه پول مرا یکی از شما دزدیده اید و ایشان منکر بودند .
گفت : در همین موضع متبرک قفل ضریح را گرفته ، قسم به این دو بزرگوار یاد کنید تا من از شما مطمئن شوم و گریبان شما را رها کنم . من و رفقا ایستادیم که ببینیم مقدمه ایشان به کجا می رسد ، پس یکی از زنان در نهایت اطمینان قدم پیش نهاده و قفل را گرفته و گفت : « یا ابا الجوادین ! اَنت تعلم اَنی بریئة ؛ ای پدر دو جواد ! تو می دانی که من از این تهمت بری هستم »
آن زن صاحب پول گفت : برو که من از تو مطمئن شدم ، پس دیگری نیز قدم پیش گزارده به نحو اول تکلم نموده و برفت ، سیم امد و قفل را گرفته همین که گفت : یا اباالجوادین ! اَنت تعلم اِنی بریئة ؛ دیدیم از زمین به نحوی بلند شد که گویا از سر ضریح مقدس گذشته و بر زمین خورد و دفعتاَ رنگ او مانند خون بسته و چشمهای او نیز چنین شد و زبان او بند آمد .
پس شیخ محمد صدا را به تکبیر بلند کرده و سائر اهل روضه نیز تکبیر گفتد پس شیخ امر کرد که تا پای او را کشیده در یکی از صفه های رواق مقدس گذاردند و ما نیز ماندیم که ببینیم امر به کجا منتهی می شود .
آن زن چنین بیهوش بود تا حوالی سحر اینقدر به هوش آمد که به اشاره فهمانید که کیسه پول آن زن را کجا گذاردم بیاورید وبدهید و کسان او چند گوسفند به جهت کفاره عمل او ذبح کرده تصدق کردن که ان زن مستخلص شود و چنان بود تا صبح و در همان روز وفات نمود .
«میلاد امام هفتم امام موسی بن جعفر علیه السلام کاظم آل محمدگرامی باد .