برای آنکه در زندگی به آرامش برسید نیاز دارید تا به تعادل رفتاری برسید و در عین حال که خودتان را دوست دارید ، زیاده روی نکنید.
وقتی این تصویر را می بینید چه چیزی به ذهن شما خطور می کند؟ شاید عبارات متفاوتی در این باره به ذهن هر کسی خطور کند اما احتمالا نقطه اشتراک چیزی جز خودزنی و خودآزاری نخواهد بود. چکشی که به جای آن که توانمندی و ظرفیت خود را صرف ساخت و تولید و شکوفایی کند، مثل گردبادی در خود می پیچد و میخ هایی که مثلا باید صرف ساختن یک صندلی یا میز یا کتابخانه شود بر دسته خود می کوبد. این تصویرسازی یکی از بهترین تجسم ها برای موضوع مهمی به نام خودزنی یا خودآزاری است.
روی خط تعادل
واقعیت آن است که رسیدن به تعادل رفتاری کار ساده ای نیست، بنابراین ما به سادگی ممکن است در دام رفتارهای افراطی بیفتیم، مثلا ممکن است کسی با خود بیندیشد که خودشیفتگی یکی از رذیلت های رفتاری است و مثلا وقتی به خودشیفتگی در روابط بین زوج ها بپردازیم، یکی از نشانه های مهم در آسیب های میان زوج ها خواهد بود با این توضیح که فی المثل فرد خودشیفته در یک نزاع یا بگو مگو یا یک بحث حاضر نیست که حتی اندکی از موضع خود عقب نشینی کند و به خود این فرصت را بدهد که از چشم دیگری به موضوع مورد بحث نگاه کند، حال چنین فردی که می خواهد از خودشیفتگی فرار کند ممکن است از آن طرف بام بیفتد و تصورش این باشد که هرقدر خودزنی یا خودآزاری داشته باشد بهتر خواهد بود.
چقدر خوب است که زوج ها در خانواده بین خودشان و فرزندان خود این تفکر را اشاعه دهند که داشتن تصویر مثبت از
واقعیت آن است که رسیدن به تعادل رفتاری کار ساده ای نیست، بنابراین ما به سادگی ممکن است در دام رفتارهای افراطی بیفتیم.
خود و امیدوار بودن به خود، داشتن اعتماد به نفس به هیچ عنوان به معنای خودشیفتگی نیست و از آن سو خودزنی و خودآزاری کردن و شمشیر کشیدن به روی خود نشانه سلامت روان نیست. همچنان که اشاره شد برخی از افراد در جامعه ما در سال های اخیر با موضع گرفتن درباره خودشفیتگی عملا فضایی را فراهم آورده اند که انگار هر کسی تصویر مثبتی از خود و توانمندی هایش داشته باشد خودشیفته است اما به واقع این طور نیست.
شاید این مثال واضح بتواند تا حدود زیادی منظور نگارنده را منعکس کند. فرض کنید شیری در برابر آینه ایستاده و تصویر یک شیر را در آینه می بیند. آیا اگر آن شیر بگوید که من در آینه شیری دیده ام او دچار خودشیفتگی شده است؟ حال گربه ای را تصور کنید که روبروی آینه ایستاده است و در آینه، تصویر یک شیر را می بیند. اگر آن گربه به ما بگوید که من شیری در آینه می بینم ما می پذیریم که گربه دچار خودشیفتگی شده است اما نکته این جاست که اگر یک شیر به تصویر خود در آینه نگاه کند و بگوید من گربه ای در آینه می بینم این نشانه تواضع یا فروتنی شیر نیست بلکه عملا او دچار خودزنی شده و منکر توانمندی و استعداد و ظرفیت های درونی ش شده است.
واقعیت آن است که گاه ما در نامیدن اوصاف و منضم کردن آن ها به خودمان دچار خطاهای معرفتی می شویم، تصور ما بر این است که اگر ما منکر توانمندی خودمان باشیم یا شبانه روز در حال انتقاد از خودمان به سر ببریم ما یک انسان سالم و متواضع هستیم در حالی که این طور نیست. کسی که از سلامت ذهن و روان برخوردار است البته می کوشد در حال تصحیح و ترمیم توانمندی های خود باشد و در برابر انتقادهایی که از او می شود بی توجه نباشد اما این به آن معنا نیست که فرد به روی خود شمشیر بکشد و مثلا در برابر خطایی که مرتکب شده خود را چنان در تنگنا قرار دهد که عملا خود را به مثابه غریبه ای غیر قابل اعتماد به حساب آورد.
زوج ها و خانواده ها بایستی این فرهنگ را در میان خود رواج دهند که اگر خودشیفتگی به حال انسان و اطرافیان او مضر است و می تواند تفرقه ایجاد کند و دل ها را برنجاند، خودآزاری هم انسان را از درون مچاله می کند و اجازه ارتباط گرفتن صحیح انسان با دیگران را سلب می کند بنابراین روا نیست که در فرار از خودشیفتگی به دام خودآزاری و خودزنی بیفتیم.