آمار ازدواجهای سنتی روز به روز کمتر میشود بهخصوص در شهرهای بزرگ و در میان افراد تحصیلکرده، از جهت دیگر فاصله نگرش بین پدر و مادرها و بچهها روزبهروز بیشتر میشود چرا که والدین خودشان را به روز نمیکنند و در نتیجه تفاوت سلیقهها بیشتر میشود و همین میتواند تنشها را بیشتر کند.
در زندگی هر کدام از ما، والدینمان نقش مهمی دارند اما گاهی دخالتهای نابجای آنها میتواند آسیبهای فراوانی داشته باشد به خصوص در مرحله انتخاب همسر، وقتی مخالفتهای آنها آنقدر زیاد باشد که امکان تصمیمگیری را از ما بگیرد. اما در این مواقع چه باید کرد؟معمولا چه قبل از ازدواج، چه بعد از ازدواج حضور والدین و همیاری و کمکشان میتواند مفید و موثر باشد و ما این امر را کتمان نمیکنیم و چه بسا در ابتدای زندگی زناشویی کمکهای مالی آنها، راهنماییهایشان و همچنين دلگرمی آنها کمک فراوانی به زوجها كرده و مسیری را برای آنها مهیا ميکند تا آجرهای زندگی آنها تا به آخر درست و صاف روی هم چیده شود و بالا رود. اما والدین همانقدر که میتوانند تاثیرگذاری مثبت داشته باشند، میتوانند تاثیرگذاری منفی هم داشته باشند که تشخیص تفاوت بین این دو حالت کار چندان سادهای نیست. در اینجا ضمن بررسی این اختلافنظرها، درباره سبکهای ازدواج هم بحث میکنیم و اینکه هرکدام چه معایب و مزایایی دارد.
همه انسانها احساس تعلق به گروه و بهخصوص خانواده را دوست دارند، حالا کسانی که از خانوادههایشان به طور کلی جدا میشوند و بدون رضایت آنها زندگی مشترک تشکیل میدهند، ممکن است در سالهای اول چندان به مشکل برنخورند، اما بعد از چند سال همین احساس بدون خانواده بودن غمهایی را برایشان به ارمغان میآورد که میتواند در زندگی تاثیرات بدی را بهجا بگذارد.
انتخاب نهایی با چه کسی است؟
پدرها و مادرها وقتی قبل از ازدواج میگویند: «تو باید با شخص موردنظر من ازدواج کنی» یا «تو نباید با فرد موردنظرت به فلان دلایل ازدواج کنی و من او را دوست ندارم» و… اینهاباعث به وجود آمدن کدورت میشود و خواه ناخواه از فرزندشان فاصله میگیرند. شاید اینجا این سؤال پیش بیايد که پدرها و مادرها تا کجا میتوانند برای ازدواج فرزندشان نظر بدهند؟ والدین نباید به گونهای رفتار کنند که فرزندشان احساس کند از خودش هیچ ارادهاي ندارد. باید به جرات گفت در این موضوع نظر نهایی را باید خود فرزند بدهد چون یک عمر زندگی را با یک مسئولیت بزرگ پیشرو دارد وکسی تا آخر این مسئولیت را به دوش میکشد که خودش از اول انتخاب کرده باشد. در واقع بهترین حالت این است که والدین نظر موافق یا مخالف خودشان اعلام را کنند ولی در نهایت تصمیمگیری را به عهده خود فرزند بگذارند. پدر و مادر باید به جای دخالت کردن در كار فرزندشان این فضا را به او بدهند تا خودش فکر کند و تنها به اعلام نظر قناعت کنند.
همیشه حق با پدر و مادرها نیست
امروز فضای سنتی ازدواج تا حد زیادی تغییر کرده و بچهها ترجیح میدهند خودشان انتخابگر باشند و تصمیم بگیرند و انصافا باید گفت گاهی ملاکهای واقعیتری هم برای ازدواج دارند. مثلا من بین مراجعانم جوانهایی را داشتم که وقتی درباره دلایل مخالفتهای والدین و نظرات خودشان صحبت میکردند، میدیدم دلایل بچهها خیلی منطقیتر است. البته در کشور ما نمیتوان بدون خانواده زندگی کرد. اگر خانوادهها برای ازدواج موافق نباشند بچهها هم امروز به مشکل برميخورند و هم فردا. آنها چند سال بعد از ازدواج مشکلاتی هم در رابطهشان و هم احساسات بدی را درون خودشان تجربه میکنند. وقتی جوانی با خانوادهاش قهر باشد عملا با خودش و همه آدمهای اطراف به طور ناخودآگاه دچار تنشهایی میشود، اضطرابها و احساس گناه را تجربه میکند و همه اینها میتواند روی زندگی شخصی و زناشویی تاثیر منفی بگذارد.
صفحات: 1· 2