پس همین که سلیمان از دنیا رفت، ابلیس سحر را درست کرد، آن را در طوماری پیچید و بر پشت آن طومار نوشت: این آن علمی است که آصف بن برخیا برای سلطنت سلیمان بن داوود نوشته، و این از ذخائر گنجینههای علم است، هرکس چنین و چنان بخواهد، باید چنین و چنان کند، آنگاه آن طومار را در زیر تخت سلیمان دفن کرد ….
در تفسیر عیاشی و قمی در مورد آیه «و اتبعوا ما تتلوا الشیاطین علی ملک سلیمان» از امام باقر آمده است: «پس همین که سلیمان از دنیا رفت، ابلیس سحر را درست کرد، آن را در طوماری پیچید و بر پشت آن طومار نوشت: این آن علمی است که آصف بن برخیا برای سلطنت سلیمان بن داوود نوشته، و این از ذخائر گنجینه های علم است، هر کس چنین و چنان بخواهد، باید چنین و چنان کند، آنگاه آن طومار را در زیر تخت سلیمان دفن کرد، سپس ایشان را به در آوردن راهنمایی کرد، بیرون آورد و برایشان خواند. درنتیجه کفار گفتند: پس اینکه سلیمان بر همه ما چیره گشت به خاطر داشتن چنین سحری بود، ولی مؤمنین گفتند: سلطنت سلیمان از سوی خدا بود.
مأموریت و وظیفه هاروت و ماروت آموزش سحر به مردم به منظور ایستادگى و مقابله با سحر ساحران و ابطال آن بود.
مأموریت هاروت و ماروت از زبان قرآن مجید و ائمه اطهار(علیهم السلام)
در قرآن مجید آمده است که دو فرشته نازل شده به سوى مردم، یعنى هاروت و ماروت، به مردم سحر آموزش مى دادند، نه براى این که مردم از آن در جهت کارهاى خلاف و از جمله تفرقه بین زن و شوهر استفاده کنند، بلکه در جهت مقابله با سحرِ شیاطین و ساحران آن را به کار بندند. (بقره (2)، آیه 102)
زجاج از حضرت على (علیه السلام) روایت مى کند که حضرت فرمودند: هاروت و ماروت، دور شدن از سحر را به مردم یاد مى دادند، نه آمدن به سمت سحر را. (انصارى قرطبى، الجامع لأحکام القرآن، ج 2، ص 54)
امام رضا (علیه السلام) در این باره مى فرمایند: هاروت و ماروت دو فرشته بودند که به مردم سحر آموختند تا از سحر جادوگران پرهیز کنند و آن را باطل نمایند، و به هرکس چیزى در این باره مى آموختند و به او مى گفتند: «إِنَّما نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلا تَکْفُرْ؛( بقره(2)، آیه 102) ما، وسیله آزمایش تو هستیم، کافر نشو»، ولى گروهى با به کارگیرى چیزى که دستور داشتند از آن دورى کنند، کافر شدند و به وسیله آن چه مى آموختند بین زن و شوهر جدایى مى انداختند. (شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(علیه السلام)، ج 1، ص 556)
امام جعفر صادق (علیه السلام) و امام حسن عسکرى (علیه السلام) نیز درباره مأموریت هاروت و ماروت، فرمایشى دارند، و جالب این جاست که کمترین اختلافى در این دو حدیث دیده نمى شود. در کتاب تفسیر جامع به نقل از امام جعفر صادق (علیه السلام) آمده است که حضرت مى فرمایند: پس از نوحِ پیغمبر، سحر و عقیده و موهومات زیاد شده بود. خداوند دو فرشته هاروت و ماروت را نزد پیغمبر آن زمان فرستاد که عملیات ساحران را براى او بیان نموده و ضمناً براى ابطال سحر و رد کردن حیله و نیرنگ آن ها اطلاعاتى به او بدهد. پیغمبر مزبور از آن دو فرشته، تعلیماتى فرا گرفت و به امر خدا به مردم یاد داد که سحر جادوگران را شناخته و براى باطل نمودن آن ها از دانستنى هایى که به دست آورده بودند، استفاده کنند و به ایشان تأکید و امر شد که خودشان سحر نکنند. (سید ابراهیم بروجردى، تفسیر جامع، ج 1، ص 227)
مطلب بالا با اندکى تغییر به نقل از امام حسن عسکرى (علیه السلام) نیز بیان شده است. حضرت مى فرمایند: بعد از نوح(علیه السلام) جادوگران و فریب کاران، بسیار شده بودند، لذا خداوند عزوجل دو فرشته را به سوى پیامبر آن زمان فرستاد و به آن دو مأموریت داد که سحر و چگونگى ابطال آن را به آن پیامبر بیاموزند، او نیز آن مطالب را از آن دو فرشته دریافت کرده و به فرمان خدا آن را به مردم آموخت و به آن دو دستور داد تا به این وسیله در مقابل سحر ایستادگى کرده، آن را باطل نمایند.( شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، ج 1، ص 548)
در قرآن مجید آمده است که دو فرشته نازل شده به سوى مردم، یعنى هاروت و ماروت، به مردم سحر آموزش مى دادند، نه براى این که مردم از آن در جهت کارهاى خلاف و از جمله تفرقه بین زن و شوهر استفاده کنند، بلکه در جهت مقابله با سحرِ شیاطین و ساحران آن را به کار بندند.
از مطالب گفته شده چنین برمى آید که مأموریت و وظیفه هاروت و ماروت آموزش سحر به مردم به منظور ایستادگى و مقابله با سحر ساحران و ابطال آن بود.
سرانجام هاروت و ماروت چه شد؟
در هیچ یك از منابع معتبر و نیز آثار تفسیری به این نكته كه سر انجام كار این دو فرشته بزرگ الهی به كجا كشید، اشاره ای نشده است اما…
این نكته معلوم است كه آن دو فرشته بزرگ به اراده خدا در كسوت انسانی میان مردم دنیا ظاهر شدند تا نحوه ابطال سحر ساحران را به ایشان بیاموزند و مردم را در مقابل تاثیر منفی جادو مسلح كنند. البته باید بدانیم كه حضور این دو فرشته در نقش انسان، به معنای تغییر ماهیت آن ها نبود كه به طور كامل از حالت ملك بودن به حالت انسان بودن در آمده باشند تا بخواهیم پی گیر عاقبت شان باشیم! بنا بر این، آنان از ملائك بودند و باید قبول كرد كه بعد از تعلیم سحر و انجام ماموریتی كه به آن ها محول شد، به كار اصلی شان كه عبادت خدای متعال است، مشغول اند. مثل جناب جبرائیل كه گاهی به صورت انسان بر پیامبر خدا(صلی الله و علیه وآله) ظاهر می شد و حضرت را از تعالیم وحی الهی با خبر می كرد و سپس به عالم ملكوت باز می گشت.
منابع: سایت ویکی پدیا
سایت فارس نیوز
سایت شهر سؤال