ضرب المثل ” این طفل یکشبه ره یکساله می رود “
از مصراع بالا که به صورت ضرب المثل در آمده است در نش
ان دادن استعداد خارق العاده افراد که موجب بروز ظهور امور و اعمالی شگفت انگیز و خارج از حدود متعارف و انتظار می شود استفاده می کنند.
راجع به تر قیات و پیشرفتهای شگرفی که زودتر از موعد مقرر تحقق پیدا می کنند نیز به آن تمثیل می جویند. ضرب المثل بالا متناسب با این موضوع به صور اشکال مختلفه گفته می شود. گاهی گفته می شود: این طفل یکشبه ره دهساله می رود و زمانی دهساله را تا حد صد ساله افزایش می دهند که طبعا دور از ذهن و تصور خواهد بود پیداست عبارت بالا همان مصرع دوم از بیت چهارم غزل شیوای خواجه شیراز حافظ شیرین سخن است.
یکی از بازرگانان شیراز در سفری که به کشور بنگاله کرده بود تحف و هدایای گرانقیمتی به حضور سلطان غیاث الدین بن اسکندر بنگالی معروف به اعظم شاه پادشاه بنگاله تقدیم داشت و بدین وسیله مورد توجه واقع شد . شبی از شبهای بهاری که اعظم شاه محفل انسی ترتیب داده بود بازرگان موصوف را نیز به آن مجلس خواند . مهتاب شبی بود قرص و قمر دامن کشان انوار سیمین خود را بر روی باغ و چمن و کاخ سلطانی می گسترانید. به قول مؤلف الفهرست در دستگاه طرب سلطان سه دختر طناز به اسامی مستعار سرو وگل و لاله خدمت می کردند که یکی می نواخت ، دیگری می خواند و سومی با رقص شور انگیزش دلهای جمع را مسخر می کرد . مادر این سه دختر مرده شوی بود که او را به اصطلاح عربی متعارف غساله و دخترانش را هم قهرا دختران غساله و یا به قول ظرفا و شوخ طبعان هند ثلاثه غساله می گفته اند.
صفحات: 1· 2