داستان طلبکاری
در اعلام الوری و ارشاد مفید روایت شده است که شخصی گفت: حضرت رضا علیه السلام که از دنیا رفت، من چهار هزار درهم از او طلبکار بودم. کسی جز من و خود ایشان، از این موضوع اطلاع نداشت. حضرت جواد علیه السلام پیغام داد که: فردا صبح پیش من بیا. فردای آن روز خدمت ایشان رسیدم. فرمود: پدرم از دنیا رفت و تو چهار هزار درهم از آن جناب طلبکاری. من با تعجب عرض کردم آری. سپس ایشان گوشه فرش را کنار زد؛ زیر آن مقداری دینار (سکه طلا) بود، به من داد. قیمت آن دینارها به اندازه طلب من، یعنی دقیقا معادل چهار هزار درهم آن زمان بود.
شفای بیمار
محمدبن عمیر بن واقد رازی می گوید: روزی با برادرم، که مبتلا به تنگی نفس شدیدی بود، خدمت حضرت جواد علیه السلام نشسته بودم. برادرم از بیماری خود به امام علیه السلام شکایت کرد. امام فرمود: خدا تو را از این درد شفا داد. هنگامی که از خدمتشان مرخص شدیم، ناراحتی اش کاملاً برطرف شده بود و تا زمانی که فوت کرد، به آن درد مبتلا نشد.
درست به اندازه
احمد بن حدید، نقل می کند که یک بار با گروهی برای انجام مراسم حج می رفتیم. ناگهان راهزنان، راه را بر ما بستند و اموالمان را غارت کردند. وقتی به مدینه رسیدیم، حضرت امام جواد علیه السلام را در کوچه ای ملاقات کردم. همراه ایشان به خانه آن بزرگوار رفتم و ماجرا را برایشان باز گفتم. حضرت دستور دادند مقداری پول و لباس برایم آوردند. آنگاه فرمود: پول را میان همراهانت، به همان میزان که دزدها از آنان برده اند، تقسیم کن. من آن پول ها را که بین دوستان و همراهان تقسیم کردم. دیدم درست به همان اندازه ای بوده است که دزدها برده اند، نه کمتر و نه بیشتر.
خورشید سپهر عدل و داد
خورشید سپهر عدل و داد است جواد سرلوحه دفتر رَشاد است جواد
در جود و سَخا کسی به پایش نرسد چون مظهر جود حق جواد است جواد
مظهر داد
مظلوم تر از جواد، بغداد نداشت آن مظهر داد، تاب بیداد نداشت
می خواست که فریاد کند تشنه لبم از سوز جگر طاقت فریاد نداشت
خطبه کوکب درخشان
شایعه منقطع شدن نسل امامت از امام رضا علیه السلام ، که ساخته گروهی به نام «واقفیه» بود، تا آنجا پیش رفت که به ساحت قدس امامان تهمت آلوده دامنی زدند و گفتند: چون رنگ چهره امام جواد علیه السلام گندمگون است، فرزند امام رضا علیه السلام نیست و برای این که ثابت شود او فرزند امام رضا علیه السلام است باید او را نزد قیافه شناس ها ببریم.بدین ترتیب با گستاخی، امام جواد علیه السلام را که در آن وقت حدود دو سال داشت، نزد قیافه شناس ها بردند. آنان به محض دیدن امام به سجده افتادند و خطاب به کسانی که امام را آورده بودند، گفتند: وای بر شما! چگونه این کوکب درخشان و نور منیر را بر امثال ما عرضه می دارید؟ به خدا قسم، او از نسلی پاک و پاکیزه و از اصلاب طاهر و مطهّر است. او از ذریه علی بن ابیطالب علیه السلام و رسول اللّه صلی الله علیه و آله است. او را ببرید و بر این کار خود استغفار کنید. در این هنگام، امام جواد علیه السلام با فصاحتی بی مانند فرمود: ستایش مخصوص کسی است که ما را از نور خود و با دست خود آفرید و از میان خلقش ما را برگزید و امین خود قرارداد. ای مردم، من محمد فرزند امام رضایم… آیا در نسب چون منی شک کرده، بر من و پدرم افترا می بندید؟… من ظاهر و باطن همه را می دانم و نیز می دانم چه آینده ای درانتظار شماست.
فرم در حال بارگذاری ...