اینجاست که حدیث، خودش را نشان می دهد؛ به تعبیری، حدیث مسیر رسیدن ما به سنّت است. (3)حدیث در لغت به معنای خبر، کلام و جدید است و در اصطلاح، کلامی است که از قول یا فعل یا تقریر معصوم، حکایت کند و بر آن، خبر، سَند، روایت و أثر نیز، اطلاق شده است. (4) از آنجا که ضمانت خداوند فقط دربارۀ حفظ قرآن است و نه روایت و حدیث، در طول تاریخ مطالبی به دروغ به پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و دیگر معصومین علیهم السّلام نسبت داده شد. برای همین مجموع علوم حدیث تأسیس شد تا بتوان روایت و حدیث صحیح را از ناصحیح، تشخیص داد.
بر اساس نقلی تاریخی، جلسه ای با حضور جوادالأئمّه علیه السّلام، مأمون عبّاسی، یحیی بن أکثم قاضی القضاة حکومت و تعداد زیادی از مردم تشکیل شد. در این مجلس، یحیی بن أکثم، نظر امام جواد علیه السّلام را دربارۀ چند روایت می پرسد. روایات در صدد بیان فضائلی برای شِیخِین (خلیفۀ اوّل و دوم) می باشد. در این فرصت به پنج روایت اشاره می شود.
حکومت و سلطنت قرآن کریم بر روایات و اَخبار؛ یعنی اساس و اعتبار سنّت پیامبر صلّی الله علیه و آله به قرآن است. نمی شود در سنّت ایشان، مطلبی مخالف قرآن باشد
روایت اوّل: “جبرئیل خدمت رسول خدا صلّی الله علیه و آله رسید و گفت: خدای عزّ و جلّ سلام می رساند و می فرماید: از ابی بکر سؤال کن که آیا از من (یعنی خدا) راضی است، پس من هم از او راضی باشم؟”
امام محمد تقی علیه السّلام در پاسخ فرمودند: من منکر فضل ابی بکر نیستم امّا باید به این سخن رسول خدا صلّی الله علیه و آله در حجّة الوداع توجّه کرد: «دروغ بر من زیاد شده و بعد از من هم زیاد خواهد بود (5)، هر کس عمداً به من دروغ بندد، جایگاه آتش در انتظار او خواهد بود. اگر حدیثی از من به شما رسید، آن را بر قرآن و سنّت من عرضه کنید، اگر موافق قرآن و سنّت من بود، آن را قبول کنید و اگر مخالف قرآن و سنّت من بود، آن را قبول نکنید.»
امام علیه السّلام در ادامه فرمودند: این خبری که نقل شد موافق و هماهنگ با قرآن نیست خدا می فرماید: «و همانا ما انسان را آفریدیم و آنچه باطنش به او وسوسه می کند می دانیم و ما از رگ گردن به او نزدیکتریم» (6) چگونه رضایت ابی بکر از نارضایتی او، بر خدا، پوشیده است تا خدا از آن سؤال کند؟ این مطلب، محال است.
روایت دوم: “مَثَل ابی بکر و عمر در زمین مانند جبرئیل و میکائیل در آسمان است.”
امام جواد علیه السّلام فرمودند: باید در این روایت هم توجّه کرد، جبرئیل و میکائیل دو مَلَک مقرَّب الهی هستند که هرگز مرتکب معصیت نشدند و یک لحظه هم از طاعت خدا، جدا نشدند در حالی که آن دو نفر، قبل از اسلام، مدّت زیادی از عمر خود را در شرک سپری کرده اند پس شباهت آنها با هم، محال است.
روایت سوم: “شیخین، آقای پیران اهل بهشت هستند.”
ابوجعفر جوادالأئمّه علیه السّلام فرمودند: این خبر هم محال است چرا که تمام اهل بهشت، جوان هستند، این خبر به دست بنی أمیّه، وضع (جعل) شد تا در برابر سخن رسول خدا صلّی الله علیه و آله دربارۀ حسن و حسین علیهما السّلام قرار گیرد، آنجا که فرمود: «حسن و حسین، آقای جوانان اهل بهشت هستند.»
روایت چهارم: “نبیّ اکرم صلّی الله علیه و آله فرمود: اگر من به نبوّت، مبعوث نمی شدم، عمر، به نبوّت می رسید.”
رعایت قواعد مباحث علمی از جمله رعایتِ ادب که طرف مقابل بتواند تمام حرف خود را بیان کند و توانایی علمی که بتواند سخن طرح شده را به صورت صحیح، تحلیل و بررسی کند. نقاط قوّت و ضعف آن را نشان دهد
امام جواد علیه السّلام در تحلیل این خبر فرمودند: کتاب خدا، صادق تر از این خبر است، خدا در قرآن می فرماید: «و یاد کن هنگامی را که از پیامبران، پیمان گرفتیم و از تو و از نوح و ابراهیم و موسی و عیسی بن مریم و از هم آنان دربار پیام رسانی، پیمانی استوار گرفتیم» (7) خدا از انبیاء، عهد و پیمان گرفته است، چگونه ممکن است عهد و پیمان الهی، تغییر کند؟ در ضمن، انبیای الهی، به اندازۀ چشم برهم زدنی هم به خدا، مشرک نبودند، آیا امکان دارد، کسی که بیشتر ایّام عمر خود را در حال شرک سپری کرده، به نبوّت، مبعوث شود؟ رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمودند: «من به مقام نبوّت رسیدم قبل از اینکه آدم علیه السّلام آفریده شود.»
روایت پنجم: “پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمود: هیچ گاه نزول وحی بر من به تأخیر نیفتاد مگر اینکه گمان کردم که وحی بر آل خطّاب، نازل شده است.”
ابو جعفر علیه السّلام فرمودند: این هم شدنی نیست و محال است، امکان ندارد که پیامبر در نبوّتِ خود شکّ کند. خدا در قرآن می فرماید: «خدا از میان فرشتگان و از مردم، رسولانی بر می گزیند. به راستی خدا، نیرومندِ شکست ناپذیر است» (8) چگونه ممکن است نبوّت از کسی که خدا برگزیده است به کسی که به خدا مشرک بوده است، منتقل شود؟
دو نکتۀ طلایی
اوّل: حکومت و سلطنت قرآن کریم بر روایات و اَخبار؛ یعنی اساس و اعتبار سنّت پیامبر صلّی الله علیه و آله به قرآن است. نمی شود در سنّت ایشان، مطلبی مخالف قرآن باشد.
دوم: رعایت قواعد مباحث علمی از جمله رعایتِ ادب که طرف مقابل بتواند تمام حرف خود را بیان کند و توانایی علمی که بتواند سخن طرح شده را به صورت صحیح، تحلیل و بررسی کند. نقاط قوّت و ضعف آن را نشان دهد.
امید است همۀ ما به روش علمی امام جواد علیه السّلام به عنوان الگو، اقتدا کنیم.
پی نوشت:
1. اشاره به آیۀ 9 سور حِجر دارد: إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُون .
2. مدیر شانه چی، کاظم، درایةالحدیث، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1381، ص41
3. طباطبایی، سید محمد کاظم، منطق فهم حدیث، مؤسس آموزشی پژوهشی امام خمینی، چاپ اوّل، 1390، ص25
4. مدیر شانه چی، کاظم، درایةالحدیث، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1381، ص38
5. علّامه مجلسی در توضیح این سخن نبیّ گرامی اسلام می نویسد: این روایت دو صورت دارد یا پیامبر صلّی الله علیه و آله این سخن را فرمودند، که دلالت دارد بر اینکه بر ایشان دروغ خواهند بست؛ و یا پیامبر صلّی الله علیه و آله این سخن را نفرمودند، که خود این روایت می شود دروغ بر پیامبر صلّی الله علیه و آله، پس در هر صورت دروغ بستن به پیامبر صلّی الله علیه و آله اثبات می شود. مرآة العقول ج1 ص211
6. ق/16
7. احزاب/7
8. حجّ/75
منابع:
أعلام الهدایة، المجمع العالمی لأهل البیت، ج11، صص173_175
در ترجمه آیات قرآن کریم، از ترجمه آقای بهرام پور بهره برده شد.
صفحات: 1· 2