نابیناهای مادرزاد هم چیزی به نام رویا دارند، اما این افراد و کسانی که پیش از پنج سالگی بینایی شان را از دست می دهند، در خوابشان چیزی نمی بینند ، هر چند رویاهایشان از نظر جزییات ، احساسات و روایت ، دست کمی از رویاهای مردم بینا ندارد .
افرادی که بعد از ۷ سالگی نابینا می شوند، تا بیست ، سی سال بعد از نابینایی ، همچنان خوابهایی با مولفه های تصویری الهام گرفته از خاطرات کودکی می بینند، که البته به مرور زمان ، مانند عکسهای یک آلبوم قدیمی ، وضوح و شفافیت خود را از دست می دهد .
نابینایی در فاصله بین ۵ تا ۷ سال ، بسته به دیگر شرایط ، به یکی از این دو وضعیت یا ترکیبی از آنها می انجامد ، اما تفاوت های دیگری هم هست که یکی از آنها به وضعیت « رم » یا حرکتهای سریع چشم برمی گردد د « رم » حرکت سریع کره چشم فرد در هنگام خواب دیدن است ، طوری که به نظر می رسد چشمها دارند صحنه های رویا را در اطراف می بینند .
در افراد دسته اول (یعنی نابیناهای مادرزاد یا پیش از ۵سال)
« رم » ها یا دیده نمی شوند، یا دامنه بسیار کمتری دارند د علاوه بر این ، همان طور که انتظار می رود، در رویای این افراد تصویرپردازی صوتی ، واضح تر، قوی تر و جزیی از رویای افراد بینا است ، یعنی این صداها هستند که بخش مهمی از احساسات و تصاویر را در خواب القا می کنند د نکته جالب این که افراد ناشنوا نیز خوابهایی به زبان اشاره و خیلی رنگی تر از افراد شنوا می بینند. نکته آخر هم این که ، رویای نابینایان بیشتر درباره وضعیت های آشنا وتجربه شده است ، تا موقعیت های غریب .
آیا به نظر شما نابینایان نیز مانند سایر افراد بینا به هنگام خواب رویاهایی را می بینند؟
ممکن است برخی از شما اینگونه استدلال کنید که افراد نابینا به دلیل انکه در طول بیداری از نعمت چشم بی بهره اند پس به هنگام خواب نیز فعل دیدن در مورد انها صدق نمی کند در نگاه اول این مسئله درست به نظر می رسد اما اگر لحظه ای در آن ژرف بی اندیشید متوجه می شوید که این تنها برداشتی سطحی از مقوله ی دیدن است.
به نظر من تمامی هواسی که در انسان وجود دارد تنها به وسیله ی روح، ادراک و تجربه و تحلیل می شوند در حالی که اعضای جسمی تنها نقش ابزاری را بازی می کنند که به کمک انها می توان این حواس را در برخی از شرایط بهتر درک کرد.
برای مثال فرض کنید که شما را در محیطی کاملا تاریک قرار دهند منطقی است که شما نمی توانید اطراف خود را ببینید.اما با روشن کردن یک چراغ قوه یا شمع به راحتی می توانید اطرافتان را ببینید حال فرض کنید شما را در محیطی روشن قرار دهند در این حالت نیازی به روشن کردن شمع یا چراغ قوه نیست در مثال بالا عضو بینایی شما یا همان چشم هیچ مشکلی ندارد و تنها شرایط حاکم بر این دو محیط موجب دیدن یا عدم دیدن شما شده است در محیط اول تاریکی عاملی است که مانع دیدن و در محیط دوم روشنایی عاملی است که موجب دیدن می شود.
رابطه ی دو محیط تاریک و روشن با خواب دیدن نابینایان چیست؟
همان طور که گفتم اعضای جسمی تنها ابزاری هستند که به کمک انها می توان تحرکات را در شرایط مختلف بهتر درک کرد اگر در مثال محیط تاریک روح را به جای خودمان و جسم را جای محیط تاریک و چشم را به جای چراغ قوه قرار دهیم متوجه می شویم تا زمانی که ما در محیط تاریک یا همان جسم هستیم بدون چراغ قوه یا چشم نمی توانیم جایی را ببینیم اما اگر در مثال محیط روشن مجددا روح را به جای خودمان قرار دهیم و محیط روشن را به عنوان محیطی که روح در ان ازاد است قلمداد کنیم متوجه می شویم که دیگر نیازی به چراغ قوه یا چشم نیست.
روح انسان در طول بیداری در درون جسم قرار دارد به همین دلیل با نقص عضو چشم نمی توان جایی را دید اما وقتی که انسان به خوای می رود روح از کالبد خارج می شود و می تواند اطراف را بدون نیاز به چشم ببیند اگر به مسئله ی خواب دیدن نابینایان هم اینگونه بنگرید متوجه می شوید که نابینایی به هیچ وجه مانع خواب دیدن نابینایان نمی شود زیرا همانطور که گفتم همه ی افعال و حواسی که در نهان انسان است به وسیله ی روح حس و درک می شود فعل دیدن هم از این مقوله مستثنا نیست.
البته نمی خواهم این را بگویم که نابینایی هیچ تاثیری در خواب دیدن ما ندارد پیش از بیان این تاثیر لازم است این نکته را یاداور شوم که نابینایان با شنیدن صدای افراد یا اسم یک شی تصوری از ان در ذهن پیدا می کنند که به هنگام خواب نیز همان تصوری را که از ان دارند می بینند نه واقعیت آن را.
اگر به یاد داشته باشید در مطلب خواب دیدن نابینایان درباره این موضوع که ایا نابینایان هم خواب می بینند و همین طور تفاوت ان با خواب دیدن افراد بینا صحبت کردیم ، در این مطلب می خواهم یکی از شیرین ترین خوابهایم را که مربوط به سالها پیش است را برایتان تعریف کنم ، رویای شیرینی که هنوز هم شبها به اشتیاق آن به رختخواب می روم.
من و دو تن از دوستانم به علاوه پسر عمه ام…من و دوستانم در حال فروختن ساندویچ های پنیر بودیم در خواب احساس می کردم که در کشور هند هستیم ما مانند افراد دست فروش که کالاهای خود را در کنار خیابان پهن می کنند ساندویچ ها را در دست گرفته بودیم و با حرکت در میان مردم انها را می فروختیم.
ناگهان پسر عمه ام که در رویای من فردی نااشنا بود را دیدم که با عجله به سمت ما می رفت وقتی به ما رسید گفت می خواهم شما را به جایی ببرم که عشق دنیا را بکنید سپس با او همراه شدیم و قرار گذاشتیم که ساندویچ های باقی مانده را در راه خودمان بخوریم.
او ما را به پای کوه برد و از ما خواست تا از ان بالا برویم پس از انکه به نوک قله ی گنبدی شکل کوه رسیدیم چند متر بالاتر از آن کره ای قرار داشت که ما احساس می کردیم که این سیاره ی دیگر است وقتی خودمان را به داخل ان انداختیم من دیگر هیچ یک از دوستانم را ندیدم حتی دیواری که از ان بالا امدم را نیز نمی دیدم تنها چیزی که دیده می شد اسمان آبی و بی انتها بود که من تک و تنها در ان غوطه ور بودم مانند پرنده ای که در اسمان پر می زند در آن پرواز می کردم.
حتی فرض کردن این مسئله که انسان بتواند بدون استفاده کردن از ابزارهای مانند هواپیما یا بالگرد مانند پرندگان در آسمان ازازدانه پرواز کند هم جالب و شیرین است برای لحظاتی هم که شده خودتان را به جای من بگذارید نظر شما چیست ایا شما هم گفته ی مرا تایید می کنید لذت این خواب آنچنان برای من شیرین بود که هیچ گاه این خواب و این پرواز رویایی را فراموش نمی کنم.
صفحات: 1· 2