اگر طعم شکست را چشیده اید، هرگز نا امید نشوید و هیچ وقت افسوس اتفاقاتی که در زندگیتان افتاده است را نخورید. از پستی و بلندی ها و ناخوشایندی های دورن گردون مفری نیست، پس بایستی آنان را چون موهبتی بدانید که در عین غیر قابل تغییر بودن می توانند سکوی پرشی نیز برای شما باشند.
برای فکر کردن به زندگی تان چقدر وقت گذاشته اید؟ به راستی برای خطر کردن، عشق ورزیدن، خندیدن، گریه کردن، یاد گرفتن، بخشیدن، کار کردن و… چه مدت از عمرتان را صرف کرده اید؟
زندگی کردن در لحظه
زندگی کوتاهتر از آن است که معمولا خیالش را می کنیم، بی گمان زمانی به خود می آئیم که خیلی زود دیر شده است و افسوس هزاران آرزوی نکرده و نرسیده دامن گیرمان می شود. بی دریغ گذر زمان است که فغان مان را بلند می کند و آه نهادمان را به فلک می رساند. دست های هیچی که به آمال نرسیده اند، فکرهایی که برملا نشده اند، روزهای بی هدفی که گذشته و تمام شده اند، همه و همه گریبان درد مان را می فشارد و با ناله ناسوری از حنجره با این جمله آشنا اما غریب «چطور اینقدر زود دیر شد؟» معنا می شوند. لاجرم این زمان است که ناگزیریم از فراموشی و بهانه تراشی و صد البته هیچ هم نمی توان کرد.
اما اگر هم اکنون به خودتان بیائید و وقت بگذارید تا بفهمید واقعاً چه میخواهید و به چه چیزهایی نیاز دارید، قطعا از نیمه راه ضرر برگشته اید و از منفعت مابقی راه نرفته چونان استفاده خواهید کرد که جبران مکافات هم خواهید نمود.
در این یادداشت نکاتی را قبل از آن که خیلی دیر شود متذکر می شویم تا با فراگیری آن، بتوانید با توشه ای غنی در مسیر ناهموار زندگی موفق و شاد گام بردارید.
در همین لحظه زندگی کنید!
همین حالا و همین جا، بین الان و نفس بعدی زندگی شماست؛ زمان حال زندگی شماست. لحظات گذرانی که از تولد تا دم مرگ، پی در پی هم می آیند و می روند تنها چیزی است که زندگی به شما داده است. پس عقل سلیم حکم می کند لحظات عمر بالخص لحظه حال را دریابید و از لحظه لحظه زندگی تان ممکن ترین بهره را بگیرید. با مهربانی، بدون ترس و پشیمانی و با تمام وجود لحظه اکنون را در آغوش بفشارید و با هر آنچه که در توان دارید، بهترینی را که می توانید انجام دهید. به طور حتم این تنها رفتار مناسبی است که می توان از شما انتظار داشت چون این لحظه، لحظه زندگی شماست.
فردا دیر است!
شما فرصت زندگی کردن دارید و این از خوش شانسی شماست. پس به پاس این نعمت، لحظه ای مکث کنید و بیندیشید!
یا علی رفتم بقیع اما چه سود
هرچه گشتم فاطمه(س) آنجا نبود
یا علی قبر پرستویت کجاست؟
آن گل صد برگ خوش بویت کجاست؟
هرچه باشد من نمک پرورده ام
دل به عشق فاطمه خوش کرده ام
حج من بی فاطمه (س) بی حاصل است
فاطمه (س) حلال صدها مشکل است
دیدم که ازپس در پهلوی من شکسته است
فریاد من درآنجا علی علی علی بود
بر روی سینه من با میخ در نوشتند
این جرم گفتن علی علی علی بود
من هم زخون سینه بر روی در نوشتم
تنها گناه زهرا علی علی علی بود
قول مشهور شیعه درباره سالروز شهادت فاطمه(س) 75 و 95 روز بعد از رحلت پیامبر(ص) است/ آیا «سبع» و «تسع» مشتبهه شده است؟
* اقوال مختلفی درباره شهادت حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام نقل شده است، قول معتبر کدام است؟
-در ارتباط با روز شهادت یا فاصله شهادت حضرت زهرا(س) با ارتحال پیغمبر(ص) میان شیعه و سنی، همچنین میان خود شیعیان اختلاف هست. منابع اهل تسنن عموماً این مدت را ۶ ماه پس از ارتحال پیغمبر(ص) نقل میکنند و معتقدند که آن حضرت(س) پس از پیامبر(ص) ۶ ماه در قید حیات بودند، در حالی که در منابع شیعه، مشهور دو قول است که یک ۷۵ روز دیگری ۹۵ روز بعد از ارتحال حضرت خاتم صلی الله علیه وآله وسلم هست که بر این مبنا در حقیقت ۱۳ جمادی الاول و ۳ جمادی الثانی را ذکر میکنند.
البته بنده شخصاً ضمن احترام به راویان و علمای گذشته و محدثان شیعه این عذر را نمیپسندم و نمیپذیرم که گفته شده به سبب آنچه که در گذشته نقطهگذاری در رسمالخط مسلمانان وجود نداشته است، «تسع» و «سبع» مشتبهه شده و نمیدانند که سالروز شهادت بی بی دو عالم(س) 75 روز بوده یا ۹۵روز پس از رحلت رسول خدا(ص) بوده است!
به طوری که بنده شخصاً معتقدم امر اعتقاد به ولایت اهلبیت علیهمالسلام و آن هم سرور بانوان دو عالم و قرة العین رسول چنان باید برای شیعه و مدعیان پیروی از اهلبیت علیهمالسلام مهم باشد که اصلاً نیازی به کتابت اینها نباشد، باید مردم چنان نسبت به این مسئله به خصوص با شهادت مظلومانه سرور بانوان دو عالم حساس بوده باشند که این را آنچنان به خاطر میسپردند که هر سال برای یادآوری چنین مصیبت عظمایی سالروزش را به سوگ مینشستند.
آیا تا به حال نظر کسی را در مورد یکی از کارها و آثار خود پرسیدهاید؟ مثلا، ممکن است نظر کسی را در مورد آهنگی که نوشتهاید یا نقاشی که کشیدهاید، بپرسید. اگر شما خواهان شنیدن نظرات دیگران در مورد بازخوردهای کارهایتان هستید، پس باید تحمل شنیدن و پذیرش هر نوع نظر منفی را داشته باشید.
حقیقت این است که برای هر کسی شنیدن یا خواندن نظرات منفی در مورد کارش، سخت است. شنیدن نظرات منفی در مورد کار یا اثر یک نفر، میتواند به راحتی به اعتبار و قدر شخصی فرد ضربه بزند و باعث ایجاد احساس بی لیاقتی دز فرد شود.
اما بسیاری هنرمندان و نویسندههای به نام یا حتی شرکتهای مطرح و بزرگ، علیرغم شنیدن و خواندن انتقادات تند و صریح، موفق شدهاند. پس چگونه بیاموزیم که بدون اینکه به هم بریزیم، انتقادات منفی را بپذیریم؟
1- فقط شما پیوند عاطفی با کار و اثر خود دارید
وقتی یک اثر جدید خلق میکنید، طبیعی است که به آن افتخار کنید. اگر این کار در حد رنگ آمیزی نردهها یا حصار یک باغ باشد، باز هم یک رضایت خاطری در شما ایجاد میشود. هرقدر کاری که انجام میدهید وقت و انرژی بیشتری از شما بگیرد و بیشتر روی آن کار کنید به همان اندازه بیشتر به آن افتخار میکنید و به آن وابسته میشوید.
طبیعی است که کسانی که شما از آنها میخواهید تا نظرشان را در مورد کارتان بگویند، پیوند احساسی همانند شما با کارتان نداشته باشد. شما نظر آنها را خواستهاید، آنها هم نظرشان را میگویند.
آنها ساعتها وقتشان را مثل شما روی آن کار نگذاشتهاند، بنا بر این نظر آنها بیطرفانه و بی تعصب است. پس به جای اینکه در قبال نظریات منفی موضع گیری کنید، سعی کنید شما هم به کارتان از دریچه دید کسی که تعصب خاصی ندارد، نگاه کنید.
آداب عید نوروز در ترکمنستان
در کشور ترکمنستان، طبق رسم قدیم و جدید، دوبار در سال جشن سال نو گرفته میشود. یکی از این جشنها با استناد به تقویم میلادی که به تایید سازمان ملل رسیده، به عنوان جشن بینالمللی«سال نو» شناخته میشود و دیگری برگزاری عید نوروز به نشانهی احیای دوبارهی آداب و رسوم دیرینهی مردم ترکمنستان است. مردم ترکمنستان در این ایام با پختن غذاهای معروف نوروزی مانند نوروز کجه، سمنو و اجرای بازیهای مختلف جوانان ترکمن، حال و هوای دیگری به این جشن و شادی میدهند. در ایام نوروز مسابقات مختلفی در ترکمنستان برگزار میشود که میتوان به مسابقات اسبدوانی، پرش برای گرفتن دستمال از بلندی، خروس جنگی و … اشاره کرد.
آداب عید نوروز در افغانستان
نوروز در افغانستان یا به عبارتی در بلخ و مرکز آن مزار شریف، هنوز به همان شکوه پیشین برگزار میشود. در روزهای اول سال، همهی دشتهای بلخ و دیوار و پشتبامهای گلی آن پر از گل سرخ میشود. گویی بلخ سبدی از گل سرخ است! رسم است که در اولین روز عید نوروز، علم امام علی با مراسم خاص و با شکوهی در صبح آن روز برافراشته شود. با افراشته شدن آن، جشن نوروز نیز رسماً آغاز میشود و تا چهل شبانه روز ادامه مییابد. در این چهل شبانهروز حاجتمندان و بیماران برای شفا در پای این علم مقدس به چله مینشینند. مردم این سرزمین بر این باورند که اگر برافراشته شدن علم به آرامی و بدون لرزش و توقف از زمین بلند شود، سالی که در پیش است نیکو و میمون است. از آیین و رسم نوروز در سرزمین بلخ میتوان به شستشوی فرشهای خانه و زدودن گرد وغبار پیش از آمدن نوروز و انجام مسابقات مختلف از قبیل بزکشی، شتر جنگی، شتر سواری، قوچ جنگی و کشتی خاص این منطقه اشاره کرد.
آداب عید نوروز در پاکستان
در میان مردم پاکستان، تقویم و روزشمار یا سال نمای نوروز از اهمیت خاصی برخوردار است. از آداب و رسوم عید نوروز در میان مردم پاکستان میتوان به خانه تکانی و یا به عبارتی پاکیزه کردن خانه و پوشیدن لباس نو و تهیه کردن انواع شیرینی و همچنین پختن غذاهای معروف این ایام و عیدی دادن و گرفتن و دید و بازدید اقوام اشاره کرد. در ایام نوروز مردم پاکستان از گفتار نامناسب پرهیز کرده و یکدیگر را با احترام صدا میزنند.
نوروز در جمهوری آذربایجان
یکی از جشنهای بزرگ مردم جمهوری آذربایجان نوروز است. مردم این سرزمین به جهت اعتقادات شدید یه آیین و مراسم نوروز، برای با شکوهتر انجام شدن جشن نوروز، برای این مراسم تدارکات ویژهای میبینند؛ از قبیل سرودن ترانههای پیش از نوروز، تدارک بساط شادی ایام نوروز، تهیهی لوازم و مواد مورد نیاز، سفرهی نوروز، تهیهی چیستانهای نوروزی، ستایش و نفرینهای نوروزی، پند و امثال نوروزی و انجام آیین و مراسم نوروزی. در میان مراسم نوروزی، مراسم خاطرهانگیزی همچون ارسال خوان سمنو، انداختن کلاه پوستین به درها، آویزان کردن کیسه و توبره از سوراخ بام در شب عید و درخواست تحفهی عید در این سرزمین موسوم است.
البته برپایی عید نوروز در کشورهای دیگری مثل تاجیکستان، ازبکستان، قرقیزستان، بعضی از مناطق مصر، و حتی مناطق کردنشین عراق و ترکیه هم برگزار میشود.
نوروز برابر با یکم فروردین ماه (روزشمار خورشیدی)، جشن آغاز سال و یکی از کهنترین جشنهای به جا مانده از دوران باستان است. خاستگاه نوروز در ایران باستان میباشد و هنوز مردم مناطق مختلف فلات ایران نوروز را جشن میگیرند. امروزه زمان برگزاری نوروز، در آغاز فصل بهار است. نوروز در ایران و افغانستان آغاز سال نو محسوب میشود و در برخی دیگر از کشورها تعطیل رسمی است.
بنا به پیشنهاد جمهوری آذربایجان، مجمع عمومی سازمان ملل در نشست ۴ اسفند ۱۳۸۸ (۲۳ فوریه ۲۰۱۰) ۲۱ ماه مارس را بهعنوان روز جهانی عید نوروز، با ریشهٔ ایرانی بهرسمیت شناخت و آن را در تقویم خود جای داد. در متن به تصویب رسیده در مجمع عمومی سازمان ملل، نوروز، جشنی با ریشه ایرانی که قدمتی بیش از ۳ هزار سال دارد و امروزه بیش از ۳۰۰ میلیون نفر آن را جشن میگیرند توصیف شدهاست.
• پیش از آن در تاریخ ۸ مهر ۱۳۸۸ خورشیدی، نوروز توسط سازمان علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد، به عنوان میراث غیر ملموس جهانی، به ثبت جهانی رسیدهبود. در ۷ فروردین ۱۳۸۹ نخستین دوره جشن جهانی نوروز در تهران برگزار شد و این شهر به عنوان «دبيرخانه نوروز» شناخته شد.
عید نوروز چون اعیاد اسلامی، از آداب و رسومی خاص اسلامی برخوردار است و علاوه بر آن، برخی آداب و رسوم نیکو نیز در ایام نوروز در میان مردم ایران زمین، دیده می شود، در ادامه به برخی از این آداب و رسوم اشاره كنيم:
نماز عید
یکی از آداب عید نوروز خواندن نماز عید است.شیخ طوسی(ره) فرموده است: نماز ظهر و عصر روز نوروز را که خواندی چهار رکعت نماز با دو سلام (دو رکعت دو رکعت) می خوانی رکعت اول پس از حمد ده بار سوره «قدر» رکعت دوم پس از حمد ده بار سوره «کافرون» رکعت سوم پس از حمد ده بار سوره «توحید» رکعت چهارم پس از حمد ده بار سوره «ناس» و «فلق»،« معوذتین». و در پایان نماز سجده شکر بجاآور و در آن دعاکن تا خداوند گناهان ۵۰ ساله ات را ببخشد.
نظافت و لباس تمیز
یکی دیگر از آداب عید نوروز پوشیدن لباس نو و تمیز است.نظافت و رعایت بهداشت و نیز پوشیدن لباس تمیز و استفاده از عطر و بوی خوش در صورت امکان از وظایف اخلاقی و اجتماعی نوروز است. از امام صادق(ع) نقل شده است که فرمود: «و البس انظف ثیابک و تطیب باطیب طیبک» ؛ تمیزترین لباست را بپوش و با بهترین عطرت خود را خوشبوي ساز.
خرید لباس نو و سبز کردن گندم
سبز کردن گندم و خرید لباس از دیگر آداب و رسوم عید است.یکی دو روز مانده به آغاز سال جدید (نوروز)، افراد خانواده برای خرید لباس عیدشان به بازار و فروشگاه ها می روند و لباس های نو و پارچه های رنگین، خریداری می کنند. در واقع افراد خانواده با خرید لباس نو و تغییر ظواهر زندگی نشاط خاصی ا به زندگی خود می بخشند.
در برخی از مناطق ایران، به رعایت این آداب و رسوم، بسیار تاکید شده است به عنوان مثال در شیراز، از یکی دو ماه به نوروز مانده شیرازی ها به بازار می روند و لباس عیدشان را می خرند پارچه هایی معمولاً خریداری می شود که دارای رنگ روشن و سرخ یا زرد باشد. آنها معتقدند که لباس را خودشان بدوزند، پارچه آن را روزهای دوشنبه یا جمعه قیچی کنند و نیز روز پنج شنبه ساعت سنگین است و لباس مدتی روی دست می ماند تا دوخته شود، روز سه شنبه اگر بریده شود نصیب دزد یا مرده شور خواهد شد و روز چهار شنبه می سوزد وسایل خانه نیز باید عوض شود و یا تمیز گردد. پختن نان شیرین از جمله کارهایی است که حتماً باید قبل از عید و برای عید انجام بگیرد .
سبز کردن گندم، عدس، تره تیزک، ده پانزده روز به عید مانده در خانه های شیراز صورت می گیرد. برای این کار از ظرفی استفاده می کنند که از جنس مس یا روی باشد و بعد مقداری دانه ابتدا به سلامتی آقا امام زمان (عج) می ریزند و به ترتیب بعد از آن نام اعضای خانواده را می آورند.
سرچشمه گلآلود است
چرا خیلیها به کارشان علاقه ندارند؟ بهراحتی تمام: چون نمیدانند برای چه دارند کار میکنند. اگر آدمی بداند که برای چه دارد کار میکند، آنوقت است که میتواند به کارش نیز عشق بورزد. کار میتواند درآمدزا باشد، میتواند درآمدزا نباشد. اولین تلقی از کار که باید اصلاح شود، این است که همه کارها، الزاما درآمدزا نیستند. مادری که خانه را برای بچهها و همسرش مهیا و آماده میکند، در حال انجام یکی از سختترین کارهای جهان است. اما کار او برای او هیچ درآمدی ندارد؛ آنهم در حالی که واجب و لازم است. نکته اینجاست که اگر این کار را، فرد دیگری غیر از او بخواهد انجام بدهد، باید برای انجامش، وقت و هزینه صرف شود؛ اما این کار توسط او، فارغ از هر هزینهای، به سرانجام میرسد.
مهمترین نکته در ایجاد علاقه به کار، اصلاح و ایجاد فلسفه کاری است. فلسفه؟ نترسید؛ قرار نیست از کلمات قلمبهسلمبه استفاده کنیم. فلسفه، یعنی چرا؛ به همین راحتی. یعنی مدام کلمه چرا را مطرح میکنید و به هر حال در حد و قواره خودتان، برای این چراها، جوابهایی هم ردیف میکنید. مجموعه این جوابها، میشود فلسفه شخصی شما. شما برای چه دارید کار میکنید؟ خیلیها خواهند گفت برای پول، برای قسط، برای گذراندن زندگی و برای چرخاندن چرخ زندگی. احتمالا اگر کسی را پیدا کنید که برای این سوال، جواب بسیار خوبی داشته باشد و به این جوابش هم علاقه و ایمان کافی داشته باشد، باید کلاهتان را هوا بیندازید؛ چون این افراد نه تنها در جامعه ما، که در بسیاری از جوامع دیگر در اقلیت هستند.
اگر جایی هستید و کاری برای انجام دادن دارید ولی علاقهای برای نثار کردن به کارتان ندارید، باید فلسفه کاریتان را بریزید روی کاغذ و اصلاح آن را آغاز کنید؛ چرا که سرچشمه این علاقه نداشتن، همین فلسفه معیوب کاری شماست.
کلید حل این تعارضات، شناخت بیشتر اسلام و التزام عملی به دستورات اسلام میباشد ، اسلام همانطور که انسانها را دعوت به خودسازی و طهارت میکند ، به آراستگی ظاهر نیز توجه دارد؛ تا جایی که نظافت را نشانه ایمان میداند.
طبیعی است که آراستگی ظاهری در هر زمانی، متناسب با شرایط آن زمان و فرهنگ حاکم بر آن جامعه است…
انسان، موجودی است کمالطلب و دوست دارد آن چه را موجب رسیدن او به کمال میشود ، به دست آورد. در این میان، جوانان نه تنها از این قاعده مستثنا نیستند ، بلکه ویژگیهای جوانی نیز اقتضا میکند که بر این کمالطلبی، پافشاری بیشتری داشته باشد؛ زیرا جوان همواره به دنبال ایدهآلها، کمال مطلوبها، جاودانگی، معنویت، زیبایی و ارزشهاست و در عین حال، روحیهای تنوعطلب دارد و از حالت ثابت و ایستا، گریزان است. اگر این ویژگیهای جوانی، با بینش صحیح از ارزشها همراه شود ، دوره جوانی ، یک دوره بسیار بارور و پربرکت خواهد بود و اگر این بینش صحیح همراه با باورهای دینی نباشد، دوره جوانی یکی از بحرانیترین دورههای زندگی او خواهد بود و چه بسا تا مرز سقوط ، انحطاط و هلاکت کشیده شود.
خوشبختانه اسلام که کاملترین و جامعترین ادیان الهی است و همه نیازهای مربوط به کمال و شکوفایی انسان را در بر دارد، دینی است مترقی و احکام آن هماهنگ تغییراتی است که در زندگی بشر به وجود میآید و به عبارت دیگر، اسلام زمان و مکان و تاثیر آنها در زندگی بشر را در نظر دارد. از اینرو، هیچ گاه یک مسلمان واقعی، انسانی تک بعدی و عقب افتاده از تحولات و پیشرفتهای زمان خودش نیست. اسلام، همواره به هنر و آراستگی ارج مینهد و در عین حال، بر حفظ ارزشهای اخلاقی و مسائل معنوی - که در رسیدن به کمال نقش اساسی دارند - تأکید میکند. بنابراین، اگر ما به اسلام واقعی معرفت پیدا کنیم، هیچ گاه تک بعدی نخواهیم بود؛ اما عدم آگاهی ما به دستورات اسلامی، موجب میشود که ما تلقی صحیحی از اسلام نداشته باشیم و گاهی اوقات، دچار تعارضاتی نیز بشویم.
کلید حل این تعارضات، شناخت بیشتر اسلام و التزام عملی به دستورات اسلام میباشد ، اسلام همانطور که انسانها را دعوت به خودسازی و طهارت میکند ، به آراستگی ظاهر نیز توجه دارد؛ تا جایی که نظافت را نشانه ایمان میداند.
طبیعی است که آراستگی ظاهری در هر زمانی، متناسب با شرایط آن زمان و فرهنگ حاکم بر آن جامعه است. به همین دلیل اسلام، انسانها را در نوع لباس پوشیدن یا رنگ لباس یا نوع آرایش، محدود نکرده است که مثلا فقط مثل عربها لباس بپوشید؛ بلکه آن چه مورد نظر است، اصل پوشش است و اگر عفاف انسانها حفظ شود، مفسدهای به دنبال ندارد. بنابراین، نوع لباس یک جوان آسیایی و شرقی، با نوع لباس یک جوان غربی، متفاوت است؛ اما در عین حال، هر دو میتواند آراستگی مورد نظر اسلام را داشته باشند؛ به شرط این که با ارزشهای الهی و سایر احکام و دستورات دین، منافات نداشته باشد. (مثلا مسلمانان مالزی و ایرانی در مراسم حج لباس های متفاوتی دارند که حدود در آن رعایت شده.)
به نظر میآید که در برداشت از آراستگی ظاهری و مدگرایی، اشتباه شده است. مدگرایی امری است غیر از آراستگی و زیبایی ظاهری؛البته ممکن است گاهی اوقات عملی یا هنری و یا طرز لباس پوشیدنی مد شود و منافاتی با ارزشهای دینی نداشته باشد اما همیشه این گونه نیست؛ زیرا مبنای کسانی که در پشت صحنه، مروج مدگرایی هستند، چیزی جز دنیاطلبی و کسب منافع نیست و برای آنها مهم نیست که آیا این چیزی که آنها به تبلیغ آن میپردازند، با ارزشها و کمالات انسانی تعارضی دارد یا نه. بنابراین، یک انسان مؤمن که میخواهد ، پایبند به ارزشهای الهی باشد، نباید تابع فرهنگ مدگرایی باشد؛ زیرا مروجین چنین فرهنگی، بیشتر اوقات پایبند به ارزشها نیستند. علاوه بر این که مدگرایی، موجب چند بعدی شدن انسان نیز نمیشود؛ بلکه انسان، خود را آلت دست افرادی سودجو قرار داده است. چند بعدی شدن انسان، به این معناست که انسان از جنبههای مختلف علمی، اخلاقی، اجتماعی و سیاسی، رشد کند و از زمان خودش، عقب نماند؛ مثلا اگر روزی کامپیوتر و نهضت نرمافزاری حاکم بر همه فعالیتهای انسان میشود، او نیز در حد توان خود و متناسب با رشته تحصیلی و نوع شغلی که دارد، با این تکنولوژی آشنا و از آن استفاده میکند و در سایر پیشرفتهای علمی یا هنری نیز این گونه است.
یک انسان مؤمن که میخواهد ، پایبند به ارزشهای الهی باشد، نباید تابع فرهنگ مدگرایی باشد؛ زیرا مروجین چنین فرهنگی، بیشتر اوقات پایبند به ارزشها نیستند.
چند بعدی شدن انسان، این نیست که اگر یک ستاره سینما فلان رفتار را انجام داد، فردای آن روز همه افراد مثل او رفتار کنند. این تقلید کورکورانه است و نه تنها انسان را چند بعدی نمیکند، بلکه به انحطاط نیز میکشاند زیرا بسیاری از این به ظاهر ستارههای سینمایی یا ورزشی، یا تابع ارزشهای الهی نیستند و یا حتی بر خلاف آنها حرکت میکنند بنابراین، چگونه میشود انسان هم پایبند به ارزشها باشد و هم دنبالهرو الگوهایی باشد که در جهت خلاف ارزشها حرکت میکنند. بنابراین، چند بعدی شدن، مستلزم این است که ما الگوهایی را انتخاب کنیم که از هر جهت، شایستگی الگو بودن را داشته باشند و آنها جز ائمهعلیهمالسلام نیستند؛ زیرا آنها با اسلام ناب آشنا هستند و به تاثیر زمان و مکان و شرایط اجتماعی نیز آگاه بودند. از این رو، همراه با زمان حرکت میکردند و هیچ گاه از زمان خود عقب نبودند و به همین جهت، نوع لباسی که امام علیعلیهالسلام میپوشید، با نوع لباسی که امام صادق علیهالسلام میپوشید، فرق داشت؛ یعنی آنها متناسب با زمان خود و با توجه به شرایط جامعه، لباس میپوشیدند و هر دو مطابق با احکام الهی رفتار میکردند. بنابراین، شما باید در همه ابعاد زندگی، پیشرفت داشته باشید و در وضعیت ظاهری هم همان طور که اسلام گفته، همواره آراسته باشید و از مد هم تا آن جا که با اسلام منافاتی ندارد، استفاده کنید؛ اما پیرو کورکورانه مد نباشید.
علاوه بر این، راهکارهای عملی زیر را در رسیدن به مقصود دنبال کنید:
1. با مطالعه بیشتر در زمینه مسائل اعتقادی، اخلاقی و احکام دینی، با معیارهای مورد نظر اسلام و ارزشهای آن آشنا شوید و آگاهی بیشتری کسب کنید.
2. از تقلید کورکورانه در رفتارهای اجتماعی و فردی، پرهیز کنید.
3. با افراد باشخصیت که از نظر علمی و معنوی، وضعیت مناسبی دارند ، معاشرت داشته باشید.
4. از معاشرت با افرادی که شئونات اسلامی را رعایت نمیکنند و در رفتارهای خود تابع معیارهای صحیحی نیستند، پرهیز کنید.
5. از کسب آگاهیهای لازم در زمینه مسائل روز، پیشرفتهای علمی، به ویژه آن چه مربوط به رشته تحصیلی شما میشود ، غفلت نکنید.
6. در آراستگی ظاهر و نوع لباس پوشیدن و آرایش ظاهری، هم نوع جنسیت خود را رعایت کنید و هم از افراط و تفریط های وسواسگونه و وقتگیر، پرهیز کنید.
7. در همه شئونات زندگی، حد اعتدال را رعایت کنید؛ زیرا تعادی در رفتار هم از انحرافات و هم از یک بعدی شدن و هم از حرف بیهوده جلوگیری میکند.
8. در انجام فرایض دینی، مانند نماز اول وقت و پرهیز از گناه، جدی باشید.
9. علاوه بر معاشرت با افراد مناسب، الگوهای مناسبی در میان جوانان موفق پیدا کنید و با آنها رابطه درستی برقرار کنید.
تماس پوست با پوست می تواند به دریافت احساس امنیت در کودک کمک کند. همین طور نگاه چشم در چشم، ماساژ دادن کودک، حرف زدن با و پوشاندن لباس به تن او نیز همین نتیجه را در بر دارند.
از اینکه ساعت ها به طور مداوم به چشمان با نمک کودک خود نگاه کنید، لذت می برید؟ این کار را ادامه دهید. با این کار کمک شایانی به رشد مغز کودک خود می کنید.
کودکان هیچ گاه بدون کمک والدینشان نمی توانند نبوغ و قدرت فکری خود را بروز دهند. به همین دلیل، در این مطلب ۵ راه بسیار جالب و آسان برای پرورش کودکان عاقل تر و باهوش تر برایتان نام برده ایم.
• امنیت شالوده یادگیری است
مغز همیشه به دنبال امنیت است و اگر احساس امنیت نکند نمی تواند چیزی را یاد بگیرد. به همین دلیل، بسیار مهم است که به کودک خود احساس امنیت ببخشید.
تماس پوست با پوست می تواند به دریافت احساس امنیت در کودک کمک کند. همین طور نگاه چشم در چشم، ماساژ دادن کودک، حرف زدن با و پوشاندن لباس به تن او نیز همین نتیجه را در بر دارند.
هنگامی که کودک شما تازه متولد شده، شما با بی خوابی در جنگ هستید، از اجتماع دور افتاده اید و وظایف جدیدی روی شانه های شما سنگینی می کند، ایجاد احساس امنیت در کودک بیشتر از هر زمان دیگر اهمیت دارد. اما داشتن یک رابطه قوی با شریک زندگی خود نیز یکی از بهترین راه ها برای دادن احساس امنیت به کودک است.
می توانید همه کارهای ریز و درشتی که باید در طول روز انجام شوند را روی کاغذ بنویسید و با همسر خود به توافق برسید که چگونه آنها را میان خود تقسیم و از یکدیگر حمایت کنید.
اگر در مقابل کودک خود با هم مشاجره کردید، خیلی نگران نباشید زیرا برای هر کسی ممکن است پیش بیاید. فقط سعی کنید آشتی خود را نیز در جلوی کودک انجام دهید تا دوباره احساس امنیت را به کودک خود بازگردانید. شاید نوزاد متوجه کلمات شما نشود اما به خوبی می تواند احساساتی که میان شما و همسرتان وجود دارد را درک کند.
• همه روز را با صدای بلند داستان بخوانید
کارشناسان تاکید دارند که در طول روز با کودک خود زیاد حرف بزنید. مغز، سیستمی است که همیشه به دنبال الگوها و نمونهمحور است. بنابراین، هر چه نمونه های کلامی بیشتری را بشنود، بسیار سریع تر حرف زدن را خواهد آموخت. به همین دلیل، توصیه می شود تا می توانید در طول روز با کودک خود صحبت و برای او داستان بخوانید. اصولا ما همه افکار خود را به زبان نمی آوریم، اما با بیان آنها و تبدیل این اطلاعات به اصوات می توانید باعث افزایش قدرت مغز کودک خود شوید.
اگر کودک در سه سالگی بسیار روان و واضح صحبت کند، یعنی حدود یک و نیم برابر بهره هوشی بیشتری نسبت به کودکانی دارد که اینگونه نیستند. همچنین در مدرسه نیز بسیار بهتر از دیگران توان خواندن، هجی کردن و نوشتن خواهند داشت.
چگونه می توان تخم این استعداد کلامی را در مغز کودک خود کاشت؟ سه راه وجود دارد: استفاده از کلمات زیاد، به کاربردن کلمات پیچیده و متنوع و همچنین چگونگی بیان کلمات.
وقتی در تمام روز با صدای بلند برای کودکتان داستان بخوانید، ناخودآگاه از انواع مختلف کلمات و واژه ها استفاده می کنید. همچنین، با استفاده از عبارت های توصیفی همچون «ماشین قرمز» یا «چای کاملا تلخ» در واقع به کلماتی که به کودک خود می آموزید، رنگ و بوی جمله می بخشید.
لحن صدای شما نیز اهمیت بسیاری دارد. وقتی کلمات خود را می کشید و با لحن بچه گانه با کودک صحبت می کنید، به طور ناخودآگاه به مغز کودک خود کمک می کنید تا زبان را بهتر بیاموزد زیرا می تواند تفاوت بین صداها را تشخیص دهد. لحن بیان کلمات به کودکان کمک می کند تا صداها را از هم تفکیک کنند و تقلید صداهای تیز برای آنها آسان تر است.
برخی از والدین چون کودک آنها هیچ صدایی از خود در نمی آورد، بسیار کم با او صحبت می کنند. اما برای خاطر کودکتان هم که شده تا می توانید با او صحبت کنید.
سالها پیش وقتی درمورد غلبه بر دردها از مادربزرگم سوال کردم، اینطور برایم توضیح داد: به این دایرهها نگاه کن. دایرههای سیاه نشاندهنده تجارب نسبی زندگی ماست. دایرههای من بزرگتر است چون پیرتر هستم و تجربههای بیشتری دارم. دایرههای کوچک قرمز نشاندهنده اتفاقات بد و منفی زندگی هستند.
میگنا - قبل از اینکه چیزی بفهمید، به خودتان میآیید و میپرسید، «چطور اینقدر زود دیر شد؟» پس برای فکر کردن به زندگیتان وقت بگذارید. وقت بگذارید تا بفهمید واقعاً چه میخواهید و به چه چیزهایی نیاز دارید. برای ریسک کردن وقت بگذارید. برای عشق ورزیدن، خندیدن، گریه کردن، یاد گرفتن و بخشیدن وقت بگذارید. زندگی کوتاهتر از آن است که معمولاً به نظر میرسد.
اینها ۱۰ چیزی هستند که قبل از اینکه خیلی دیر شود باید یاد بگیرید:
این لحظه، زندگی شماست!
زندگی شما بین لحظاتی که به دنیا میآیید و میمیرید نیست. زندگی شما بین الان و نفس بعدی است. زمان حال - همین حالا و همین جا - تنها چیزی است که زندگی به شما داده است. پس از هر لحظه استفاده کامل ببرید و با مهربانی و در آرامش زندگی کنید، بدون ترس و پشیمانی. و با هر چه که دارید، بهترینی که میتوانید را انجام دهید؛ چون این تنها چیزی است که میتوانید از کسی انتظار داشته باشید، ازجمله خودتان.
زندگی طولانی نیست!
این زندگی شماست و باید برای آن بجنگید. برای آنچه درست است بجنگید. برای اعتقاداتتان بجنگید. برای چیزهایی که برایتان اهمیت دارد، برای کسانی که دوستشان دارید بجنگید و هیچوقت فراموش نکنید که به آنها بگویید که چقدر برایتان مهم هستند. بفهمید که انسان خوششانسی هستید چون هنوز فرصت دارید. پس یک لحظه مکث کرده و فکر کنید. هر کاری که لازم است انجام دهید را از همین امروز شروع کنید. فردا دیر است.
فداکاریهایی که امروز میکنید، در آینده برایتان سودآور خواهد بود!
وقتی نوبت به تلاش سخت برای رسیدن به یک هدف میرسد–چه گرفتن یک مدرک تحصیلی باشد، چه شروع یک کار جدید یا هر دستاورد شخصی دیگر که نیاز به زمان و تعهد دارد–باید این سوال را از خودتان بپرسید: «آیا حاضرم چند سال از زندگیام را خلاف بقیه آدمها زندگی کنم تا بتوانم بقیه عمرم را هم طوری زندگی کنم که بقیه نمی توانند؟»